صفحه محصول - بررسی نقش کشورهای ترکیه، عربستان سعودی و قطر در تحولات سوریه

بررسی نقش کشورهای ترکیه، عربستان سعودی و قطر در تحولات سوریه (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده حقوق و علوم سیاسی رشته مطالعات منطقه ای( گرایش خاورمیانه و شمال آفریقا ) عنوان: نگارش: سید علی نجات تقدیم به او که شوق دانستن را در وجودم نهاد و تقدیم به کسانی که عاشقانه روشنی وجودشان، چراغ هدایتم شد پدر، مادر و خانواده ام. تقدیر و تشکر خدای من! با نعمتت مرا آغاز کردی، بیش از آنکه چیزی به یاد آمدنی باشم. ستایش یگانه ای را که حضورش، همواره روح پویایی را در زندگانی ام می دمد و آوای هلهه در ستارگان را نوید می دهد. واکاوی نقش ترکیه، عربستان سعودی و قطر در قبال تحولات سوریه بخش اول: نقش ترکیه در بحران سوریه 4-1- مقدمه با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری مختلفی را در رابطه با این کشور که از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه نیز برخوردار است، اتخاذ نموده اند. از جمله مهمترین بازیگران منطقه ای که دخالت های آشکاری در تحولات سوریه داشته داشته اند می توان به مثلث ترکیه، عربستان و قطر اشاره کرد. این بازیگران خواهان تغییر نظام در سوریه و با تأکید بر حل منازعه سوریه از طرق خشونت آمیز و مداخله ی خارجی هستند. هر یک از این کشورها دارای منافع خاصی در بحران سوریه می باشند. ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را بازیابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای در راستای افول نقش مصر در منطقه مطرح کند؛ در همین راستا خواستار تغییر موازنه قوای منطقه ای به سود خود می باشد. هدف عربستان سعودی از دامن زدن به بحران سوریه و دخالت در آن تسویه حساب‌های قدیمی با رهبران سوریه و از بین بردن تمام گزینه‌ها و راهکارهای سیاسی برای حل بحران این کشور و از بین بردن پل ارتباطی بین ایران و جنبش‌های مقاومت در منطقه است. قطر با ثروت‌های مالی و نفتی هنگفت و کلان خود طی بحران سوریه تلاش کرده تا طی بحران سوریه نقشی بسیار فراتر از حجم و اندازه خود در عرصه منطقه‌ای بازی کند و تمام تلاش خود را برای اجرای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه به کار برد و در این راه به حمایت از برخی از گروه‌های «جهادی تکفیری» برای تحقق طرح سیاسی خود برخیزد. اما عاملی که باعث اتحاد این سه کشور برای سرنگونی بشار اسد علی رغم اختلاف و تعارض در مواضع یکدیگر، احساس خطر نمودن از جانب ایران بود. با سقوط صدام حسین در عراق و پس از روی کار آمدن حکومت شیعی در این کشور، منافع این کشور به همدیگر نزدیک شد. قدرت گرفتن شیعیان و ایران در منطقه به نفع هیچ یک ار آنها نبود و منبع خطری برای این بازیگران محسوب می شد. همین امر هم باعث شد که سیاست های ریاض، آنکارا و دوحه به همدیگر نزدیک شود. احساس خطر یا تهدید مشترک باعث نزدیکی این بازیگران شده است و کانون این احساس خطر متوجه ایران و قدرت منطقه ای آن است. ترس از قدرت‌یابی منطقه‌ای ایران باعث شد که رقبایی که احساس تهدید و خطر می کردند به همدیگر نزدیک تر شوند و در خیلی از موارد سیاستهای نزدیک به هم اتخاذ کنند. دو رقیب منطقه ای ایران(عربستان و ترکیه) نیز با سیاستهای مختلف سعی در تضعیف ایران دارند و همین امر هم باعث برخی اتحادها و سیاستهای نزدیک به هم شده است. این مسئله را می توان بر اساس نظریه موازنه قدرت توضیح داد. و می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از اهداف اصلی آنکارا و ریاض از پیگیری سیاست های تحریم، فشار، حمایت از معارضین و تغییر نظام در سوریه، تضعیف قدرت منطقه ای و نفوذ ایران در خاورمیانه هست تا توازن قدرت را به سود خود تغییر دهند. 4-2- روابط ترکیه و سوریه در دوران معاصر جنگ جهانی اول، نقطۀ عطفی در سرنوشت ملل عرب و به خصوص سوریه پدید آورد. هنگامی که ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد، فرانسه و انگلیس تصمیم خود را برای تجزیه امپراتوری عثمانی گرفته بودند. شروع این جنگ بزرگ، دشمنی وکینه هایی را میان اعراب وترک ها برانگیخت. در طول جنگ، اعراب به رهبری شریف حسین و فرزندانش فیصل و عبدالله به امید کسب استقلال و قومیت عربی با فراموش کردن آرمان های اسلامی در کنار نیروهای مسیحی از انگلیس و فرانسه قرار گرفتند و در مقابل ترک ها که به نوبه خود در کنار آلمان و چند کشور مسیحی دیگر قرار گرفته بودند، ایستادند (امامی،1377: 685)؛ بنابراین پس از قرن ها ارتباط مداوم و نزدیک میان ترکیه عثمانی و بلاد شام، یک دیوار بلند جدایی میان دو کشور ترکیه جدید به رهبری آتاتورک و سوریه جدید که بخش جدا شده ای از سوریه بزرگ به دست استعمار فرانسه بود و قبلا طبق پیمان « سایکس پیکو » حدود آن تقسیم و مشخص شده بود، بوجود آمد. در فاصله بین دو جنگ جهانی، در حالیکه ترکیه تحت حکومت آتاتورک به دنبال یک کشور مدرن غربی و بریدن از ریشه های اسلامی بود نخبگان عرب سوری به تدریج در صدد خروج از آثار باقی مانده از عثمانی و رواج گرایش های ملی گرایی عرب و وحدت عربی بودند. از سوی دیگر، دین اسلام که عامل وحدت میان بخش های مسلمان نشین امپراتور عثمانی از جمله استانبول و دمشق بود، با تعبیرها و تفسیرهای خاص و متفاوت در ترکیه و سوریه مواجه شد و از جانب حکم فرمایان به مایه انفصال و جدایی مبدل گردید (نقدی نژاد، 1387: 60). پس از جنگ جهانی دوم تحولات بین الملی و منطقه ای به کلی سوریه و ترکیه را به دو مسیر مختلف سوق داد. در سوریه نخبگان جدید، قدرت را به دست گرفتند و در جهت برقراری روابط با اتحاد شوری که به عنوان قطب جدید در صحنه بین المللی ظهور کرده بود حرکت کردند و از نظر اعتقادی تحت تأثیر افکار تند ملی گرایی عرب و کمونیسم قرار گرفتند. در حالی که ترکیه با جدیت تمام در جهت عکس آن حرکت نموده و به عضویت کامل پیمان آتلانتیک شمالی« ناتو » درآمد و روابط خود را ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی گسترش داد. مجموعه ی این عوامل ظهور دو طرز تفکر و اندیشه سیاسی متفاوت و متضاد در سوریه و ترکیه را بدنبال داشت که به نوبه ی خود موجب شد دو کشور فاصله بیشتری از یکدیگر بگیرند. علاوه بر این، شناسایی رژیم تصنعی اسرائیل از جانب ترکیه به این بدگمانی ها افزود (نقدی نژاد، 1387: 62-61). در حقیقت می توان گفت که در طول دوران جنگ سرد سوریه به شوروی و بلوک شرق گرایش داشت و امروزه نیز روابط نزدیکی با روسیه دارد؛ در حالی که ترکیه به آمریکا و بلوک غرب گرایش داشت و در حال حاضر نیز از روابط محکمی با ایالات متحده و غرب برخوردار است و از متحدین آنها در منطقه بشمار می آید. همانگونه که ملاحظه شد؛ ترکیه وسوریه از گذشته تا به حال در روابط دو جانبه خود با مشکلاتی مواجه بوده اند. با نگاهی به گذشته تاریخی روابط دو کشور ترکیه وسوریه این نکته محرز می گردد که روابط دو کشور از مناسبات گرمی برخوردار نبوده است و همواره سایه اختلافات بر روابط دو جانبه دو کشور طنین انداز بوده است. در این میان سه اختلاف اصلی بر روابط این دو کشور تاثیر گذار بوده است. اختلاف ارضی در مورد استان هاتای، تقسیم منابع آبی مشترک و مسئله کردها، سه عامل مهم واختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه بوده اند. سه اختلاف فوق الذکر، در گذشته با درجات مختلفی از شدت و ضعف بر روابط ترکیه و سوریه سایه انداخته اند و همواره باعث ایجاد تزلزل در روابط دوجانبه این کشورها بوده اند، در ذیل به سه اختلاف اصلی میان ترکیه و سوریه در سال های گذشته اشاره می شود. 4-3- عوامل اختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه 4-3-1- اختلاف ارضی بر سر استان هاتای سوریه و ترکیه درباره حاکمیت بر منطقه هاتای با یکدیگر اختلاف دارند. هاتای یا اسکندرون تا سال 1939بخشی از سوریه بود، اما در این سال فرانسه –که قیمومیت سوریه را بر عهده داشت – آن را به ترکیه واگذار کرد(هدف فرانسه این بود که ترکیه را در جنگ جهانی دوم بی طرف نگه دارد و از گرایش آن به سوی آلمان جلوگیری کند) این مسأله همواره باعث تیرگی روابط دو کشور بوده است. دولت سوریه این واگذاری را غیر قانونی می داند و اغلب در نقشه های جغرافیایی، این استان را به عنوان بخشی از سرزمین خود نشان می دهد(جعفری ولدانی، 1388: 141). مسأله الحاق اسکندرون به ترکیه در دوران قیمومیت فرانسه، همچنان به صورت خاطره تلخ در ذهن سیاستمداران و مردم سوریه باقی مانده و در فرصت های مناسب آن را ابراز کرده اند. مقامات و مردم سوریه همواره واگذاری بخشی از خاک کشورشان به ترکیه اعتراض داشته و معتقدند این عمل از جانب فرانسه در دوران قیمومیت انجام شده و از نظر قانونی اعتباری ندارد. در اواخر سال 1989، وزیر اطلاعات سوریه یک بار دیگر موضوع تعلق اسکندرون به کشور خود را مطرح ساخت. این موضوع واکنش تند آنکارا را به دنبال داشت و احزاب و گروه های سیاسی ترکیه اعم از مخالف یا موافق دولت، موضوع فوق را مغایر با اصل حسن همجواری، فعالیت سوریه در امور داخلی ترکیه و نقض تمامیت ارضی این کشور تلقی نمودند (نقدی نژاد، 1387: 65-64)؛ این اختلاف در اکتبر 1998 به بحران شدیدی در روابط دو کشور منجر شد به طوری که آنها تا آستانه جنگ پیش رفتند. ترکیه نیروهای خود را در مرزهای خود با سوریه متمرکز و این کشور را به انجام عملیات نظامی تهدید کرد. ترکیه حتی دو یاداشت به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاد و طی آن هشدار داد که به سوریه حمله خواهد کرد(جعفری ولدانی، 1388: 141). به هر حال اختلاف دو کشور محدود به اختلاف ارضی بر سر استان هاتای نیست، بلکه از نگاه سوریه یکی از مهم ترین اختلافات سوریه و ترکیه، مسأله«آب» است. ولی از نگاه ترکیه مسئله «کردها » و حمایت سوریه از آنها اصلی ترین و مهم ترین اختلاف بین دو کشور است. 4-3-2- مسأله تقسیم آب اختلاف سوریه و ترکیه بر سر نحوه استفاده از آب فرات دارای سابقه طولانی می باشد. در اواسط دهه 1970 به موجب توافقی که بین سوریه و ترکیه به عمل آمد، مقرر گردید که ترکیه در هر ثانیه،500 متر مکعب از رودخانه فرات به سوریه بدهد. یک کمیته فنی نیز از سال 1980 به همین منظور تشکیل شد و برای حل این مسئله بارها تشکیل جلسه داده است. سوریه از دهه 1980 همواره نگران جلوگیری از جریان آب فرات توسط ترکیه بود. اما نگرانی این کشور از اواسط دهۀ 1980 بیشتر شد، زیرا ترکیه عملیات طرح آبی جنوب شرقی که به اختصار به آن «گ. ا .پ » گفته می شود، آغاز کرده بود(امامی،1377: 688). تنش بر سر آب زمانی شدت گرفت که در دهه های 1970 و1980، ترکیه ساخت یک سلسه از سدها و طرح های آبیاری موسوم به «گاپ» را آغاز نمود. ترکیه در نوامبر 1989، با اعلام این مطلب که برای آغاز عملیات پر کردن سد آتاتورک از اول ژانویه 1990 برای یک ماه از جریان یافتن آب فرات جلوگیری خواهد کرد، به ترس و نگرانی همسایگانش و به ویژه سوریه دامن زد. در اکتبر 1989، جنگنده های میگ 29 ترکیه یک هواپیمای آموزشی سوریه را در داخل مرزهای آن کشور هدف قرار داده و ساقط نمودند. در این حادثه 5 نفر جان خود را از دست دادند و ظاهراً کل قضیه به اختلاف سوریه و ترکیه بر سر آب مربوط می شده است(استار، 1371: 46). یکی دیگر از مسائلی که موجب افزایش تنش ها در روابط دمشق - آنکارا در مورد مسئله آب گردید، آغاز فعالیت ترکیه برای احداث یک نیروگاه آبی در منطقه بیرجیک بود. اقدام ترکیه برای احداث سد بیرجیک مورد اعتراض عراق و سوریه قرار گرفت. علی رغم تلاش های دیپلماتیک دو کشور برای حل مسالمت آمیز مسئله توزیع آب، این موضوع به صورت لاینحل در تعاملات دو کشور باقی مانده است. از مواضع دولتمردان ترکیه در دهه 1990 چنین می توان استنباط کرد که ترکیه تقسیم عادلانه منابع آبی را منوط به نحوه رفتار سوریه با حزب کارگران کردستان ترکیه نموده بود. چنانچه سوریه دست از تحریک کردهای ترکیه برمی داشت، حل این مشکل دور از تصور نبود. با این حال از دید ترکیه مسأله حمایت سوریه از کردهای تجزیه طلب ترکیه، مهمترین عامل تنش در روابط دو کشور در گذشته بوده است(نقدی نژاد، 1387: 71). 4-3-3- مسأله کردها کردها در ترکیه که اکثریت آن ها در استان های جنوب و جنوب شرقی این کشور سکونت داده شده اند در دوران حکومت عثمانی، حکمرانان آل عثمان را خلیفه مسلمانان می دانستند و از نظر مذهبی بیشتر از جنبه سیاسی به خلفای عثمانی اهمیت می دادند و لذا هنگامی که حکومت جدید ترکیه خلیفه عثمانی را برکنار و حکومت غیر مذهبی (لائیک) را برقرار ساخت، کردها در ابتدا برای بازگشت خلیفه تلاش کردند و در آغاز، مبارزه آنان با دولت مرکزی جنبه مذهبی داشت. برخی از نویسندگان اعتقاد دارند انگیزه کردها در قیام سال 1952 علیه دولت جمهوری ترکیه به هیچ وجه جنبه سیاسی نداشته و با این هدف که کردها باید برای خود کشور مستقلی داشته باشند صورت نگرفته است. صرف نظر از انگیزه های اولیه قیام و شورش علیه دولت مرکزی ترکیه، کردها در طول زمان به تدریج خواهان سرزمینی مستقل با حقوق ویژه می شدند و این مساله به صورت جدی در روابط دوجانبه میان دولت های آنکارا ودمشق مطرح گردید(امامی، 1377: 692). اگر چه کردها علاوه بر شورش 1952در سال های مختلف شورش های پراکنده ای علیه دولت ترکیه به راه انداختند، اما مهمترین و سازمان یافته ترین حرکت کردها علیه آنکارا به دهۀ 1980 باز میگردد. در آوریل 1981 که حکومت نظامیان در ترکیه بر سر کار بود فعالیت چریک های جدایی طلب کرد موسوم به حزب کارگران کردستان (پ .ک .ک) برای نخستین بار در تلویزیون ترکیه مطرح وضمن نمایش دادگاه و محاکمه تعدادی از چریک ها، فعالیت تروریستی آنها محکوم گردید. در طول دهه 1980 کردها چه در داخل و چه در خاک عراق، به کرات توانستند با خرابکاری در لوله های نفت، جریان نفت به ترکیه وجهان خارج را قطع نمایند. به همین دلیل در سال 1984، دولت ترکیه قراردادی با دولت عراق امضاء کرد که به نیروهای نظامی ترکیه اجازه تعقیب و سرکوب کردها را در داخل خاک عراق می داد. این قرارداد مشکلات عملیاتی و تدارکاتی برای حزب کارگران کردستان فراهم نمود. در نتیجه چریک های کرد مجبور شدند که مناطق و پایگاه های خود را در سوریه متمرکز نمایند( امامی، 1377: 693). سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که در رأس آنها، پ.ک.ک می باشد. رابطه بین پ.ک.ک و سوریه در سال 1980، به دنبال کودتای نظامی 12 سپتامبر در ترکیه وسخت گیری علیه گروه های چپ و ناسیونالیست کرد، گرم تر شد. سخت گیری حاکمان جدید ترک، اوجالان و تعداد دیگری از رهبران پ.ک.ک را مجبور کرد به سوریه پناه ببرند. مسأله الحاق هاتای به ترکیه، جریان آب فرات و بعضی همکاری های میان ترکیه و اسرائیل، سوریه را مجبور به حمایت از پ.ک.ک کرد(نقدی نژاد، 1387: 71). در ژوئیه 1987 تورگوت اوزال نخست وزیر ترکیه یک موافقت نامه همکاری امنیتی با سوریه امضا نمود که به موجب آن مقام های دمشق تعهد نمودند که از به کارگیری خاک آن کشور توسط « پ .ک .ک » به عنوان پایگاهی علیه ترکیه، جلوگیری نمایند( امامی، 1377: 693)، گر چه مسئولین سوریه فعالیت حزب کارگران کردستان را به میزان زیادی محدود کردند، با این حال دمشق استفاده از این حزب را به عنوان برگ برنده ای به منظور گرفتن امتیاز از ترکیه در مورد آب فرات، مفید واقع دانست. سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که با این کشور طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که سه گروه از مخالفان آنکارا یعنی گروه های رادیکال کرد و در رأس آن «پ.پ.ک»، آسالا یا ارتش سری برای آزادی ارمنستان و رادیکال های ترک را شامل می شد. همه ی این گروه ها در پایگاه های واقع در دره بقاع بین مرز سوریه ولبنان (که تا قبل از صدور قطعنامه 1559 شورای امنیت، تحت کنترل سوریه بود) آموزش می دیدند و به عملیات علیه دولت آنکارا دست می زدند(نقدی نژاد، 1387: 71). سوریه به طور متناوب و با توجه به شرایط سیاسی منطقه از گروه های تروریستی به عنوان اهرم فشار علیه ترکیه استفاده کرده است. البته در کنار مسائل فوق در دوره جنگ سرد، چون دو کشور به متحد راهبردی دو ابرقدرت جهانی در منطقه تبدیل شده بودند، در نوع خود بر تضادهای دو کشور افزوده بود. 4-4- تحولی کوتاه در روابط دو کشور اگر چه دو کشور سوریه و ترکیه در گذشته با یکدیگر مشکلات حاد دیرینه داشته اند و ترکیه در تصمیم خود مبنی بر اتحاد با اسرائیل در اواسط دهه 1990، نیم نگاهی به تضعیف سوریه داشته است، و روابط دو جانبه رو به وخامت می رفت، بهر حال روابط دو کشور با امضای توافق نامه همکاری امنیتی آدنا در سال 1998 از مسیر بحران خارج شد و رو به بهبود گذاشت(جعفری ولدانی، 1388: 157). در این دهه ترکیه و سوریه به این نتیجه رسیدند که مشکلات خود را برجسته نکنند و سه اختلاف مهم تاریخی خود را به فراموشی بسپارند و رو به سوی تنش زدایی و عادی سازی روابط دوجانبه بیاورند. به نظر می رسد که تحولات داخلی دو کشور از جمله فشارهای سیاسی از سوی غرب علیه سوریه، وضعیت نامناسب اقتصادی، ضعف نیروی نظامی سوریه در مقابل ترکیه و روی کار آمدن حزب عدالت وتوسعه در ترکیه(نوامبر2002) به همراه تحولات حادث شده در منطقه به دنبال ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوری از لبنان و حمله آمریکا به عراق و تحولات مربوط به آینده عراق باعث شده است که سوریه وترکیه، در روابط خود تجدید نظر کنند. روابط ترکیه و سوریه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه بهبود یافت و از وضعیت تنش‌ زای سال‌های دهه 1990 به سطح شراکت راهبردی ارتقا پیدا کرد. بدنبال آن سفر بشار اسد در ژانویه 2004 به ترکیه، که اولین سفر در نوع خود از زمان استقلال سوریه در 1946به شمار می رفت، دیگر جایی برای شک و تردید در آشتی روابط دو کشور باقی نگذاشت و تعامل ترکیه با سوریه استحکام بیشتری به خود گرفت. طرفین چندین قرارداد در خصوص گسترش همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین دو کشور امضاء کردند. از سال 2002 ترکیه بیش از همه همسایگانش سرمایه گذاری اقتصادی و دیپلماتیک در سوریه نمود و در این راستا روابط دو جانبه کشور رونق بسیاری یافت، مرزهای دو کشور به روی اتباع دو طرف گشوده شد و الزام اخذ روادید برای شهروندان ترک و سوری لغو شد. دیدار رسمی بشار اسد از ترکیه در سال 2004 توانست نوید بخش آینده ای بهتر در روابط دو طرف باشد اما شکل و ماهیت حضور ترکیه در صحنه تحولات اخیر سوریه با توجه به بهبود روابط دو طرف در سال های اخیر موجب شگفتی برخی تحلیلگران شده است. 4-5- نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه یکی از اصول اساسی عقاید مصطفی کمال(آتاتورک)، بنیان گذار جمهوری مدرن ترکیه، لزوم دخالت هر چه محدودتر در امور خاورمیانه بوده و آنکارا به استثنای یک دوره کوتاه در دهه 1950، نسبت به آن پای بند بوده است. تمرکز اخیر ترکیه به خاورمیانه به معنی اراده ترکیه برای رویگردانی از غرب نیست. از سوی دیگر، این تغییر نشان دهنده «اسلام گرایی خزنده در سیاست خارجی ترکیه» - آن گونه که برخی ادعا می کنند نیست، بلکه این فعالیت جدید ترکیه را باید پاسخی به تغییرات ساختاری در محیط امنیتی این کشور از زمان پایان جنگ سرد قلمداد کرد که می تواند به عنوان فرصتی برای واشنگتن و متحدان غربی اش برای استفاده از ترکیه به عنوان پلی به خاورمیانه مورد بهره برداری قرار گیرد(لارابی، 1386: 70). در طول بیشتر قرن بیستم، ترکیه از دخالت در امور خاورمیانه دور بود، با این حال از ابتدای قرن 21 به طور قابل ملاحظه ای از سنت کمالیستی فاصله گرفت و تلاش نمود تا به یک بازیگر مهم و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شود. در راستای همین سیاست، از سال 2002 تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه ترکیه روابط نزدیکی را با کشورهای منطقه به خصوص ایران، سوریه و عراق آغاز کرد. اساس سیاست خارجی ترکیه در خلال دوران جنگ سرد، پرهیز از شرکت در منازعات مسائل خاص خاورمیانه استوار بود. پس از جنگ سرد، شرایط جدیدی برای دستگاه سیاست خارجی ترکیه بوجود آمد. مجموعه تحولاتی که از اواخر دهه 80 میلادی رخ داد، آنکارا را بر آن داشت تا در جهت ایفای نقش فعال در صحنه بین المللی گام بردارد. ترکیه در دهه 90 میلادی بیش از هر مقطع زمانی دیگری احساس منافع مشترک در خاورمیانه می کند، زیرا احساس شدن مسأله کردها، بحران آب و تحولات آینده عراق از جمله مهمترین مسائلی است که توجه سیاست خارجی ترکیه را به خود معطوف داشته است. با این همه تحرک در سیاست خارجی ترکیه، صرفاً به مرزهای این کشور محدود نشده بلکه دیپلماسی فعال ترکیه از سال های 1993 این نکته را نشان می دهد که در نتیجه تحولات خاورمیانه، سیاست گذاران ترکیه نقش روز افزونی به عنوان قدرت منطقه ای برای خود مفروض می بیند(اخباری، 1383 :240). باگذشت زمان، اشتیاق ترکیه برای دنبال کردن مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا به یاس تبدیل شده است و سیاست خارجی ترکیه نیز با این درک به سمت گزینه های دیپلماتیک غیر اروپایی رفته است. بنابراین، ترکیه در قرن جدید به خاورمیانه نگاه می کند و خواهان نفوذ در آن است. در این راستا، ترکیه بازی «راه نئوعثمانی گری» همراه با نوستالوژی احیای ابر قدرتی قرن 16 و17 را شروع کرده است. آنکارا می خواهد به یک رهبر منطقه ای تبدیل شود(نیاکوئی و بهمنش، 1391: 123). ترکیه در سال های اخیر در صدد برآمده است تا در تحولات خاورمیانه نقش فعال تری ایفا نماید و حتی سال 2007 را در سیاست خارجی خود، «سال خاورمیانه» نام گذاری کردند(نقدی نژاد، 1387: 14). حمله آمریکا به عراق در مارس 2003، حضور ترکیه را هر چه بیشتر به سیاست های خاورمیانه ای کشاند و ترکیه را بر آن داشت تا خود را الگویی برای کشورهای خاورمیانه و حتی جهان اسلام معرفی نماید. ترکیه چند سالی است که چنین هدفی را دنبال می کند و قصد دارد در منطقه، جهان و کشورهای اسلامی به عنوان بازیگری مهم و الگو مطرح شود. رهبران ترکیه درصدد هستند با تأثیرگذاری در جنبش های اخیر منطقه، گروههای مختلف در سوریه و گروههای مشابه در کشورهای عربی مشمول بهار عربی مدل کشورداری خود را به عنوان نمونه و الگو به آنها نشان دهند تا از این طریق بتوانند به هدف اصلی خود که همانا تبدیل شدن به بازیگر مهم در منطقه است نائل شوند. 4-6- رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه به زعم تحلیل گران، در سیاست خارجی ترکیه، ترکیبی ناهمخوان از غرب گرایی، ملی گرایی، منطقه گرایی مسالمت جو، برتری طلبی منطقه ای، سکولاریسم، عرف گرایی، استقلال طلبی، مردم گرایی و ترک گرایی وجود دارد که منجر به برخی از رفتارها ی متناقض در عرصه سیاست خارجی این کشور در دهه های اخیر شده است. یکی از رفتارهای سوال برانگیز ترکیه، سیاست خارجی این کشور در قبال بحران سوریه است که با روند رفتارهای چند سال اخیر دولت اردوغان در عرصه بین المللی در تناقض آشکار است. در حالی که سیاست خارجی حزب اسلام گرای عدالت و توسعه از آغاز سال 2000مبتنی بر تنش زدایی با همسایگان و گرایش به نقش آفرینی مثبت و مستقل منطقه بود، ناگهان با بحران سوریه، این سیاست دچار چرخش شده و مبنای تبعیت مشروط و همراهی با غرب به ویژه دولت آمریکا گسترش یافته است. (حسینی، 1391: 119) بطور کلی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه ترکیه در قبال تحولات سوریه را باید به دو دوره ی مجزا تقسیم کرد. 4-6-1- مرحله ی اول؛ نصحیت و ارشاد این دوره با آغاز شکل گیری بحران در سوریه از 15 مارس 2011، آغاز می شود و تا نیمه آوریل همان سال امتداد می یابد. در این برهه ی زمانی شاهد خطاب های مکرر سیاستمداران ترک برای اقناع اسد برای انجام اصلاحات بودیم. در ابتدا دولت آنکارا با تشویق بشار اسد به انجام اصلاحات اساسی در سوریه در صدد حل بحران این کشور که بی تردید امنیت و منافع ملی این کشور را تحت تأثیر قرار می داد برآمد، در این دوره آنکارا ابتدا تلاش کرد تا حکومت بشار اسد را به اصلاحات ترغیب نماید و تمام سعی و تلاش خود را برای مهیا کردن راه و روش برای چگونگی و نحوه انجام اصلاحات در سریع ترین زمان در سوریه انجام داد. در همین راستا رجب طیب اردوغان، در آوریل 2011 داوود اوغلو و گروهی از مقامات بلند پایه را به دمشق فرستاد. در این دیدار بر لزوم انجام اصلاحات در اسرع وقت و همچنین بر ضرورت مذاکره با مخالفان و امتیاز دهی به گروه های دیگر اشاره شد(باگیر،2011: 7). 4-6-2- مرحله ی دوم؛ تهدید و فشار این دوره از 15 آوریل 2011 آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. با گذشت زمان، دولت آنکارا به این نتیجه رسید که نصیحت و ارشادات آنان به دولت سوریه و شخص اسد در جهت مخالف خواسته های آنان می باشد، این امر موجب شد که سیاست های آنکارا بر محور نزدیکی بیشتر به اپوزیسیون و رویارویی با دولت بشار اسد چرخش پیدا کند، مقامات ترک همواره خطاب هایی مکرر با لحن تند در مورد مسائلی همچون لزوم کناره گیری بشار اسد و عدم سکوت در مورد تحولاتی که در داخل سوریه رخ می دهد، بیان کرده اند(حسام، 2013: 168). ترکیه به عنوان میزبان شورای ملی سوریه و ارتش آزاد این کشور به طور آشکار و پنهان با اعطای کمک های مالی و نظامی در کنار اپوزیسیون قرار گرفت و بر پیچیدگی بحران سوریه افزود. ترکیه یکی از اصلی ترین بازیگران منطقه ای تأثیر گذار در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و کوتاه مدت خود، با حمایت از گروه های مخالف و انتقال کمک های مالی و تسلیحاتی به مخالفین بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پافشاری کرده است(اسدی، 1391: 159). آنکارا با دادن تسهیلات سیاسی و لجستیکی به مخالفان سیاسی و نظامی دمشق گام‌های زیادی در روند سیاست خصمانه و دشمنی علیه دولت سوریه برداشته است. پس از آغاز تحولات در سوریه، ترکیه کوشیده است نقشی پررنگی را در تحولات و پرونده سوریه به عهده گیرد. نقشی که این کشور را اکنون به یکی از بازیگران اصلی و منطقه ای پرونده سوریه تبدیل کرده است. با شروع تحرکات در سوریه، موضع گیری ترکیه به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. پس از بالا گرفتن موج اعتراضات و درگیری ها در سوریه که مهاجرت بخشی از مردم سوریه به خاک ترکیه را در پی داشت، موضع این کشور نیز دچار تغییر و تحولاتی شد طوری که عملاً ترکیه از تغییر حکومت در سوریه دفاع کرده است. ترکیه در مواضع اخیر خود بیان کرده است که حکومت سوریه باید از قدرت کناره گیری کند. ترکیه همچنین سعی کرده تا پذیرای جریانات اپوزیسیون سوری باشد بر این اساس تا کنون اجلاس های مختلفی در این کشور برگزار شده است. همچنین جریانات اپوزیسیون سوری از جمله اخوان المسلمین این کشور با ترکیه روابط حسنه بسیاری دارند(نیاکوئی،1391: 168). ترکیه همچنین تحریم هایی را به صورت یکجانبه و در همکاری با بازیگران غربی علیه سوریه اعمال می کند. گذشته از این گزارش هایی در خصوص نقش ترکیه در گسترش ناآرامی های سوریه نیز مطرح است از جمله مرکز مطالعات جهانی روسیه اعلام کرده است که مدارکی در رابطه با نقش ناتو و ترکیه در جهت ایجاد ناآرامی و بی ثباتی و مداخله نظامی در سوریه در دست دارد (فنایی،1390: 29). با گذشت زمان، انگیزه ترک ها در جهت سرنگونی اسد راسخ گردید و در این مسیر از هیچ اقدامی حتی تهدید به حمله نظامی فرو گذار نکردند. ترکیه همسایۀ بزرگ سوریه، به مقابله با این کشور پرداخت و درهای خود را به برای هزاران نفر از پناهندگان سوری گشود و به سوریه اولتیماتوم نهایی داده است و حتی این کشور را تهدید به دیوان بین المللی دادگستری نموده است. در واقع شدت گرفتن حوادث در سوریه، ترکیه را مجبور به رها کردن سیاست صفر کردن مشکلات کرده است. به عبارتی در ماه های نخست ماجرای سوریه، ترکیه تصمیم نهایی در مورد برخورد با بشار اسد نداشت، اما با گذشت زمان، بدون شک اردوغان آتش در سوریه را به عنوان یک فرصت منحصر به فرد تاریخی برای تسلط منطقه ای دید و در حال شرط بندی و ریسک در سوریه است. آنکارا در بازی خود در حال منزوی کردن و مجازات بشار اسد است و معتقد است سرمایه گذاری بر روی او باصرفه نیست. در حال حاضر آنکارا متوجه شده است که اسد آینده ای ندارد، بنابراین باید روی شورش ها سرمایه گذاری کند. سیاست خارجی ترکیه مؤید این است که رویکرد اخلاقی به سیاست، چشم انداز خامی است و در این راه ممکن است نیاز به قربانی کردن دیگران به نفع خود باشد. سخنان مقامات ترک نیز تصدیق کننده مطالب پیشین است. به گزارش دیلی استار در انتهای تابستان 1390، اردوغان نخست وزیر ترکیه گفت:«حکمرانان سوریه که روزی هم پیمانان نزدیک ترکیه بوده اند، در عوض سرکوب خونبار مردم خود، سقوط خواهند کرد». رجب طیب اردوغان همچنین پیش بینی کرد که انزوای سوریه عمیق تر شود(نیاکوئی و بهمنش، 1391: 127). همانگونه که اردوغان گفت، سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه عربی است. در واقع سوریه تنها مسیری است که ترکیه در حال حاضر به آن امیدوار است، که با تغییر نظام در سوریه موقعیت منطقه ای خود را بهبود بخشد. به عبارت دیگر می توان گفت مهم ترین دلیل بازی اخیر ترکیه، خلاص شدن از یک تنگنای شدید جغرافیایی است. در این میان روابط نزدیک حزب عدالت وتوسعه ترکیه با اخوان المسلمین سوریه که مهمترین بخش اپوزیسیون این کشور می باشند را نیز باید در نظر داشت. در واقع از نظر بسیاری از ناظران، با توجه به نفوذ ترکیه بر بسیاری از جریانات اپوزیسیون سوری، بحران اخیر در سوریه می تواند زمینه افزایش نفوذ ترکیه را در این منطقه فراهم آورد(همان، 128). ترکيه به عنوان بازيگر منطقه اي با پناه دادن مخالفان و انتقادات مکرر این کشور از رژیم بشار اسد و تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال این کشور که بتواند به مثابه پایگاهی برای سازماندهی مخالفان اسد و شروع حملات از این منطقه به داخل خاک سوریه عمل کند و در واقع نقشی همانند بنغازی در لیبی را داشته باشد، نقش زیادی در این پروژه دارد(برزگر،1392: 193). ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای مطرح کند. ترکیه حلقه وصل و پل ارتباطی میان مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای، دولت سوریه بوده وبه عنوان عضو ناتو در تشدید اقدامات علیه دمشق نقش آفرین بوده است. آنکارا با دادن انواع امتیازات و تسهیلات به جریانات و طیف های مختلف معارضه سوریه به ویژه معارضه نظامی و مسلح سیاست خصمانه خود در ازای دمشق آشکارا نمود. ترکیه با اتخاذ سیاست تهدید و تنش؛ به مناسبات خود با سوریه آسیب جدی رساند. بر این اساس ترکیه عامل رادیکال کردن بحران در سوریه شد؛ آمریکا و اروپا را بارها تشویق کرد که در این بحران درگیر شوند؛ شورای امنیت را تا مرز انشقاق پیش برد تا امکان مداخله بین المللی را درسوریه فراهم آورد و وقتی از اینکار ثمری نبرد به دنبال بالکانیزه کردن سوریه افتاد. بر اساس این برنامه ترکیه به هر شیوه ای که بود ناتو را به این منطقه کشاند و از ناتو در خواست کرد که در مرز دو کشور موشک های پاتریوت مستقر کند و با قطر و عربستان برای اعزام پول و اسلحه برای شورشیان سوری هماهنگی و همراهی کرد. این اقدامات نه تنها باعث سردی روابط بلکه باعث اختلاف بین ترکیه و همسایگانش و حتی بزرگترین همسایه اش یعنی روسیه نیز شد. در مجموع می توان گفت سیاست ترکیه در قبال سوریه و همسویی با آمریکا و غرب، بخشی از سیاست های کلان ترکیه در منطقه، مبنی بر تلاش برای تبدیل شدن به کشوری تعیین کننده در منطقه می باشد. در ابتدای بحران، از اظهارات اردوغان نخست وزیر ترکیه و تمایل داود اوغلو و مشارکت فعال وی در نشست های وزاری امور خارجه کشورهای عربی این نکته نمایان می شد که بحران سوریه زمان زیادی را سپری نخواهد کرد؛ و به مدت کمتر از نه ماه نظام حاکم ساقط می شود. علی رغم اظهارات و جهت گیری تند و افراطی اردوغان در قبال پرونده تحولات سوریه، لکن این بحران همچنان ادامه دارد (عبدالباری: 2012). 4-7- دلایل تغییر رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه در مورد دیدگاه ها و اقدامات ترکیه نسبت به تحولات سوریه و اهداف آن از ایفای نقش در بحران سوریه را می توان در قالب تئوری رئالیستی و موازنه قوا مورد بررسی قرار داد. در مورد عمده ترین اهداف ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه می توان به : توجه به منافع ملی، ایفای نقش رهبری در منطقه و ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای اشاره کرد. در ذیل اشاره ی کوتاهی به هر کدام خواهیم داشت. 4-7-1- توجه به منافع ملی اگر چه در دوره اردوغان و در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» تركيه به گسترش روابط با سوريه پرداخت. اما در پی انقلاب هاي عربي رویکرد ترکیه نسبت به سوريه كاملاً عوض شد. زمينه اصلي اين چرخش اولويت نگاه تركيه در روابط با غرب مي باشد. اما علی رغم بهبود روابط دو کشور طی سال های اخیر، چرخش رویکرد اردوغان نسبت به سياست هاي بشار اسد در پی تحولات اخیر در سوریه ناشی از عوامل داخلي چون اهمیت به منافع ملی در سیاست خارجی ترکیه و عوامل خارجي چون نقش کشورهای خارجی به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا می باشد(برزگر،1392: 310). بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حداکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند. ترکيه نیز به عنوان بازيگر منطقه اي حاضر در مسأله سوريه با تبعيت از آموزه‌هاي «رئاليستي» حاکم بر سياست خارجي خويش در صدد بهره برداري بيشتر و به تبع آن تأمين حداکثری منافع ملي خويش در ابعاد گوناگون وجودی از طريق مشارکت در بحران سوريه بوده است. دولت ترکيه ضمن تبعيت از اصول و مباني شکل دهنده سياست خارجی خويش که مبتني بر آموزه‌هاي واقعگرايانه که تأکيد بر قدرت به خصوص ابعاد نظامي آن، اولويت بخشيدن به منافع ملي، اعتقاد به شرايط هرج و مرج گونه (آنارشيک) نظام بين الملل، فقدان اقتدار مرکزی در سياست بين الملل، عقلانيت رفتاری دولت‌ها در تامين حداکثری منافع ملی و همچنين عدم امکان توسعه همکاری های بين المللي از ويژگي‌هاي بارز آن می ‌باشد، از همان ابتدا به عنوان يکي از بازيگران تأثيرگذار فارغ از ابعاد منفي يا مثبت ماهيت تأثيرگذاری خويش، در بحران سوريه شناخته شده است که از آغاز بحران در سوريه سعي کرده است با حمايت از نيروهای معارض داخلی و تقويت آن‌ها، زمينه‌های سرنگوني بشار اسد را فراهم کرده و در نهايت با سقوط نظام سياسی سوريه به آنچه که مي‌خواست و در صدد آن بوده است يعني تغيير ساختاری نظام سياسي سوريه و متعاقب آن تحقق مقام مرجعيت منطقه ای ترکيه از اين راه، دست يازد. واقعيت اين است که ترکيه از همان ابتدا در راستاي تحقق «حاصل جمع جبري صفر» وارد بازی استراتژيکی با سوريه شد. به اين معنا که هر ميزان امتيازي که ترکيه به دست خواهد آورد به همان ميزان امتياز را سوريه بايد از دست بدهد. يعنی نتيجه برای دولت ترکيه مثبت و برای سوريه منفي باشد. يا به عبارت بهتر، برآيند و نتيجه نهايی بازی برد ترکيه و باخت سوريه شود (خوشایند، مهر1391). 4-7-2- ایفای نقش رهبری ترکیه در تلاش است به جای جایگاه بی طرفانه در امور خاورمیانه، تبدیل به بازیگری مهم در این منطقه گردد(امیدی و رضایی، 1390: 233). اهمیت ترکیه در منطقه به شکل مستمر، در حال افزایش است و تمایل ترک ها برای تبدیل شدن به بازیگر اصلی منطقه، بر بیشتر تلاش‌های دیپلماتیک آنها سایه انداخته است، اما دقیقاً نمی توان سیاست ترکیه را تعریف کرد. آشکار است که ترکیه به انتقاد شدید از بشار اسد و حکومت بعث این کشور می پردازد و اظهارات ترک‌ ها هر روز به مواضع سران آمریکا نزدیکتر می شود. ترک‌ ها پناهندگان سوری را که خواهان عبور از مرزها هستند در پناه خود می گیرند(والرشتاین، 2012). یکی از اهداف اصلی ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه را باید در بلند پروازی های آنکارا در دست یابی به نقش رهبری سیاسی در منطقه دانست. ترکیه در صدد است با بهره گیری از نفوذ خود در سطح منطقه در ظاهر با حمایت از اعتراضات مردمی در خاورمیانه به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت نرم در سیاست خارجی خود استفاده کند تا در صورت بروز هر گونه تغییر در کشورهای منطقه جای پای خود را در سیاست های دولت های بعدی باز کند. در این میان ترکیه نیز ضمن همراهی با غرب و تثبیت موقعیت خود به عنوان مدلی میانه رو و مترقی از کشوری اسلامی، خود را به عنوان بازیگری مهم در جهان اسلام و خاورمیانه مطرح خواهد کرد. از سوی دیگر با ادامه حمایت از فلسطین خود را به عنوان پرچمدار مقاومت در منطقه معرفی خواهد نمود (برزگر،1392 :193). 4-7-3- ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای ییامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیرگذار خواهد بود. در این راستا کشورهایی همانند ترکیه و عربستان در صدد برآمدند تا بر موازنۀ منطقه ای تاثیر به جا گذارند. بنابراین ترکیه و بازیگرانی که نقش رقیب منطقه ای ایران ایفا می نمایند، تلاش دارند تا نقش ایران در برقراری امنیت منطقه ای در خاورمیانه را کاهش دهند. به همین دلیل از یک سو درصدد تغییر موازنه قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، از سوی دیگر تلاش می کنند تا موج های جدید نوگرایی را در حوزه شکل بندی های قدرت منطقه ای تحت تأثیر قرار دهند(مصلی نژاد،1391: 35). ترکیه همواره ایران را به عنوان یک رقیب در منطقه می بیند. این کشور رقابت تاریخی در خاورمیانه با ایران دارد اگر چه این رقابت یک رقابت یک رقابت نرم ژئوپلیتیکی می باشد که در سال های گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است. بعد از حمله آمریکا به عراق و بدنبال آن خروج نظامیان آمریکایی، ایران نقش فعال تری در عراق پیدا کرده است، علاوه بر آن از طریق گروه های طرفدار خود در لبنان توانست جایگاه خود را در این کشور تثبیت کند؛ همچنین خواهان برقراری و گسترش روابط با مصر می باشد ؛ از طرف دیگر حمایت های مطلق ایران از نظام اسد باعث بی اعتمادی گروهی از مردم سوریه شده است، از این زمان فرصت برای ترکیه هموار شد که با ایجاد تغییر در نظام سوریه، این کشور را از هم پپیمانی با ایران جدا کند. به خصوص که ترکیه از حمایت آمریکا نیز برخوردار است(نیفین، 2011). از یک دهه گذشته همواره این مسأله در سطح منطقه مطرح بوده است که توازن استراتژیک منطقه ای به هم خورده است و ایران جایگاه ویژه و برتری در سطح منطقه به دست آورده است، از جمله کشورهای منطقه که نسبت به این مسأله واکنش نشان دادند رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بودند و در مقابله با ایران، تشییع و مقاومت برآمدند. بعد از تحولات اخیر منطقه ترکیه نیز به تدریج به این جریان نزدیک شده است و درصدد جلوگیری از نقش ایران در منطقه پرداخت. آنکارا معتقد است در صورتی که بشار اسد حفظ شود، موازنه بین ایران، عراق و سوریه دسترسی ترکیه به خاورمیانه را با مشکل مواجه خواهد کرد. ترکیه بر این تصور بوده است که با تغییر نظام حکومتی در سوریه و روی کار آمدن دولتی نزدیک و همراستا، می تواند حوزه نفوذ خود را در منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه گسترش دهد. به همین دلیل سیاست خارجی این کشور برای اینکه در آینده جای پای محکمی در سوریه برای خود ایجاد کند به حمایت مخالفین بشار اسد پرداخته است. رئاليسم حاکم بر سياست خارجي آنکارا، سياستمداران ترک را واداشته است تا از نخستين روزهاي آغاز تحولات سوريه تمام قد در مقابل دمشق قرار گرفته و با استفاده از تمامي اهرم‌هاي تحت اختيار خود اعم از قابليت‌هاي سياسي، توانمندي‌هاي اقتصادي، پتانسيل‌هاي استراتژيکي، امتيازات ايدئولوژيکي و نفوذ فرامنطقه‌اي، بدنبال تحقق اهداف از پيش تعريف شده خويش در ابعاد سياسي، امنيتي، ايدئولوژيکي و... با استفاده از تحولات سوريه و فرصت‌هاي ناشي از بحران موجود در دمشق باشند. حمایت از اپوزیسیون سوری و برگزاری کنفرانس برای آن ها در ترکیه و همچنین پذیرایی از مردم سوریه در مرزهای مشترک دو کشور، نشان‏دهنده تمایل ترکیه برای تغییرات سیاسی در سوریه است. این سیاست ترکیه می ‏تواند منجر به تضعیف جایگاه ایران در سوریه و در نتیجه در لبنان و غزه شود و توازن منطقه‏ ای را به ضرر ایران تغییر دهد(برزگر،1392 :154). 4-8- چالش ها و فرصت های ترکیه نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه بحران سوریه همزمان تأثیرات مثبت و منفی متعددی برای ترکیه دارد و با توجه به مجاورت جغرافیایی و پیوندهای قومی – فرقه ای بین ملت دو کشور، این تأثیرات گسترده و عمیق خواهد بود. در حالی که پیشرفت بحران بر اساس اهداف و سیاست های ترکیه می تواند دستاوردهای مهم و تعیین کننده ای برای این کشور داشته باشد، به همان نسبت پیامدهای منفی بحران برای ترکیه خطر ساز و تهدید آور است. در شرایطی که برخی پیامدهای منفی بحران سوریه برای ترکیه نمودار شده است، در مورد دستاوردهای راهبردی تحولات برای این کشور نمی توان با اطمینان سخن گفت. در مورد دستاوردهای مثبت بحران سوریه برای ترکیه، مقامات ترک امیدوار هستند که با محقق شدن تغییر رژیم در سوریه و به قدرت رسیدن دولتی همگرا متشکل از گروه های نزدیک مانند اخوانی ها بتوانند در دو حوزه منافع ژئوپلیتیک و موازنه قدرت منطقه ای دستاوردهایی تعیین کننده کسب کنند(اسدی، 1391: 159). ترکیه قبل از بحران سوریه دکترین عمق راهبردی را در روابط با سوریه به صورت افزایش نفوذ اقتصادی و گسترش روابط سیاسی تعریف کرد. اما پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه، فرصت را برای توسعه نفوذ ژئوپلیتیک خود در این حوزه به عنوان جزئی از امپراطوری عثمانی در گذشته مناسب دید. این سیاست در قالب نوعثمانی گری ترکیه در منطقه تفسیر و گفته می شود راهبرد ترکیه در بی معنا کردن مرز ها به صورت دوفاکتو و در عین احترام به استقلال ملی، الزامات ژئوپلیتیک برای بازگشت به حیات خلوت امپراتوری عثمانی به وجود می آورد. بر این اساس یکی از دستاوردهای محتمل ترکیه در صورت تحقق سیاست تغییر رژیم در سوریه گسترش نفوذ ژئوپلیتیک این کشور در حوزه سوریه و مدیترانه است که ترکیه را از مزایای مهم سیاسی، اقتصادی و منطقه ای برخوردار خواهد کرد(فلاح، 1390: 239). دومین دستاورد ترکیه در صورت تغییر رژیم در سوریه و روی کار آمدن دولتی همراستا و متحد در این کشور برای ترک ها ارتقای جایگاه این کشور در موازنه قدرت منطقه ای است. ترکیه تاکنون در حوزه مدیترانه نقش فعالی ایفا نکرده است، لذا گسترش نفوذ در نتیجه تغییر رژیم در سوریه می تواند ضمن کاهش نقش ایران و محور مقاومت به افزایش نقش ترکیه در این منطقه بینجامد که در این صورت جایگاه منطقه ای نوین و مهمی برای ترک ها در خاورمیانه رقم خواهد زد(اسدی، 1391: 161). اما تبعات منفی و تهدیدهای بحران سوریه با تداوم و تشدید این بحران، در ابعاد مختلف برای ترکیه بروز کرده است یا انتظار بروز آن وجود دارد. مهم ترین این تهدیدها و پیامدهای منفی را می توان شامل مشکل کردی و خودمختاری کردهای سوریه، نارضایتی داخلی در ترکیه، رشد و گسترش افراط گری ناامنی و تروریسم در ترکیه و محیط پیرامونی آن و گسترش اختلافات و رقابت های منطقه ای ترکیه برشمرد. اشتباهات محاسبه ای ترکیه در مورد بحران سوریه، علاوه بر مشکلاتی که در سیاست خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است، در سطح داخلی نیز دولت اسلام گرا را با چالشهایی مواجه کرده است. اولین مسأله ناشی از بحران سوریه، بالا گرفتن مجدد مشکل کردهاست؛ مشکلی که همواره وجود داشته است و به واسطه این حوادث تشدید شده است. مشکل کردها یکی از عمده ترین مشکلات ترکیه در دهه های گذشته بوده است. در حالی که وضعیت کردهای شمال عراق در طول دو دهه گذشته، به خصوص پس از سال 2003 به دغدغه ای مهم برای ترکیه تبدیل شده است، بحران سوریه و شرایط جدید کردهای سوریه مسأله کردی را به صورت بسیار جدی تری برای مقامات ترک به عنوان تهدید امنیتی مطرح کرده و این معضلی است که بسیاری از محاسبات ترکیه در خصوص بحران سوریه را به هم زده است. عقب نشینی بخش اصلی نیروهای سوریه از مناطق کرد نشین و در نتیجه، کنترل شهرهای این منطقه توسط جنگجویان کرد و هم چنین ائتلاف و همگرایی گروه های کرد برای اداره این منطقه از تحولاتی مهم است که ترک ها را نگران کرده است. اما نگرانی اصلی ترکیه آن است که تنها سازمان قدرتمند کرد در سوریه به نام اتحاد دموکراتیک پیوندهای نزدیکی با پ.ک.ک دارد، لذا فضایی جدید برای قدرت گرفتن و فعالیت نظامی این گروه ایجاد می شود(اسدی، 1391: 161) این مسأله مجدداً پررنگ شده است و ممکن است ترکیه بیش از پیش با این چالش مواجه شود. این اتفاق ناشی از تحولاتی است که در وضعیت کردهای سوریه پیش آمده است و تداوم بحران یا گسترش آن می تواند روز به روز بحران کردی در ترکیه را تشدید کند. با گسترش ناآرامی ها در سوریه و خروج نیروهای دولتی این کشور از مناطق شمالی کردنشین، شرایط برای ظهور دوباره منطقه خودمختار کرد در آنسوی مرزهای ترکیه، پس از عراق این بار در سوریه فراهم شده است. این موضوع با توجه به تأثیر بر وضعیت و تقاضاهای کردها در داخل مرزهای ترکیه به چالشی جدی برای این کشور تبدیل شده است. ادامه اختلاف و طرد گروه های کرد از سوی مخالفان دولت سوریه، از یک سو باعث رادیکالیزه شدن گروه های کرد این کشور خواهد شد. از سوی دیگر در اختیار گرفتن کنترل شهرهای کردنشین بدون همکاری با مخالفین حکومت سوریه، به کردهای این کشور این توانایی را خواهد بخشید. بدون تردید این وضعیت در راستای منافع و امنیت ملی ترکیه نخواهد بود(برزگر،1392 :210-208). مشکل دیگری که می توان برای دولت آنکارا متصور شد، مواجهه دولت با واکنش و نارضایتی های علوی های ترکیه است. به هر حال حدود بیست درصد جمعیت ترکیه را علوی ها تشکیل می دهند. علوی ها از سیاست ترکیه در قبال سوریه که با مسائل فرقه ای و طایفه ای ترکیب یافته ناراضی هستند، این گروه از پتانسیل لازم برای ایجاد چالش برای ترکیه برخوردار است. این مسأله به نارضایتی ها در ترکیه افزوده است. مسأله دیگری که بسیاری آن را خطری جدی برای ترکیه ارزیابی می کنند، رشد افراطی گری در منطقه است. به هر حال سوریه، در همسایگی ترکیه مرکز تروریست ها و اسلام گرایان افراطی، القاعده و سلفی ها شده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که این رادیکالیسم به درون مرزهای ترکیه نیز سرایت نکند. گسترش تروریسم در منطقه، به خصوص ورود گروه های تروریستی مختلف مانند القاعده به سوریه در بلند مدت به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی ترکیه خواهد بود(اسدی، 1391: 161). از ابعاد منفی دیگر بحران سوریه برای ترکیه می توان به اشتباه استراتژیک دولت آنکارا در اتخاذ رویکردی مقابل سیاست تنش صفر این کشور با همسایگان و سردی روابط با همسایگان خود از جمله ایران و عراق اشاره داشت. در بحران سوریه، ترکیه عملاً در طرف جبهه ای قرار گرفته است که در صدد مقابله با ایران، تشیع و محور مقاومت است. این نقش باعث نگرانی جمهوری اسلامی ایران شده و بر روابط دیرپای دو کشور که از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه ایجاد شده سایه افکنده است(نیاکوئی،1391: 168). بخش دوم: نقش عربستان سعودی در بحران سوریه 4-9- روابط عربستان سعودی و سوریه روابط عربستان و سوریه در زمان بشار اسد به دلایلی از جمله تحکیم روابط سوریه با ایران، دخالت سوریه در لبنان - که برای عربستان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود- و بدنبال آن ترور رفیق حریری (2005) نخست وزیر اسبق لبنان تیره شد. این امر به دنبال خود کاهش حجم سرمایه گذاری عربستان در سوریه را به دنبال داشت( عمر حسن، 2012)؛ اما از نیمه های سال 2008 تا سال 2011 بهبودی در روابط دو طرف به وجود آمد. به گونه ای که ملک عبدالله، پادشاه عربستان در اکتبر 2009 به دمشق سفر کرد. اما با آغاز تحولات سوریه، عربستان تصمیم گرفت که بر سر سرنگونی اسد قمار کند، گفته مشهوری را پادشاه عربستان در آگوست 2011 بر زبان راند؛ مبنی بر این که خشونت برای کشور او قابل قبول نیست و از اسد می خواهد که جلوی کشتار را بگیرد روابط دو کشور تیره شد. در واقع در طی چند دهه اخیر، روابط سعودی ها با سوریه کاملا جنبه رقابت گونه داشته است و عامل شکست بسیاری از طرح های عربستان در لبنان، مناطق فلسطینی و ... را در سیاست ها و برنامه های سوریه جستجو می کند. تنش ها میان سوریه و عربستان بعد از سقوط صدام حسین و قدرت گیری نیروهای شیعی در عراق دو چندان شده است و باعث گردیده است که عربستان سیاست تضعیف نظام سوریه را در دستور کار قرار دهد. لذا عربستان سعودی از سال های 1982 به بعد، به حمایت از سلفی های سوری پرداخته است و آن را هم اینک به اوج رسانده است. 4-10- رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال بحران سوریه رژیم سیاسی عربستان به گفته بهجت کورانی، متخصص جهان عرب، در چارچوب نظام های استبدادی قبیله ای سلسله ای طبقه بندی می شود(کرمی، 1390: 81). این رژیم اقتدارگرا همواره با تکیه بر سیاست چماق و هویج( السیف أو المنسف)، تاکنون توانسته است سلطه ی خود را ابقاء و تحکیم کند. در رژیم های اقتدار گرا، از آنجا که سازوکار نهادینه شده ای برای انتقال قدرت وجود ندارد و سازگاری با تحولات داخلی و خارجی برای رژیم ایستا اغلب دشوار و حتی غیر ممکن است، چنین رژیمی همواره از دریچه ی امنیت به تحولات می نگرد و در تعامل با چالش های آن، از ابزارهای امنیتی بهره می گیرد. هر چند در کنار ابزارهای امنیتی چه بسا از مشوق هایی برای غلبه بر چالش ها بهره می گیرد. در پیگیری اهداف اعلانی واعمالی سیاست خارجی عربستان، اولویت های کاملاً مشخصی دنبال می شود. اولویت های سیاست خارجی عربستان به شدت متأثر از نفت و حرمین شریفین می باشد. این اولویت ها به ترتیب اهمیت عبارتند از: شبه جزیره ی عربستان، جهان عرب، جهان اسلام و سپس عرصه بین المللی(احمدیان و زارع، 1390: 80-79). ریاض تهدید علیه این محورها را تهدید علیه امنیت ملی خود قلمداد می کند و حاضر است برای پیشگیری از آن به جنگ متوسل شود. ارسال نیروهای نظامی و امنیتی به بحرین برای سرکوب نیرو های مردمی تحت عنوان نیروی سپر جزیره به خوبی تاییدی بر این موضوع است. عربستان سعودی به دنبال سقوط متحدین خود از جمله تونس و مصر به هیچ وجه نمی تواند سقوط یکی دیگر از حکومت های سنی در سطح منطقه را تحمل کند، در نتیجه بر خلاف سیاست سنتی و میانه رو خود؛ از تمامی ابزار های موجود حتی توسل به نیروهای امنیتی- نظامی استفاده می کند تا مانع از تغییر بیشتر شرایط به ضرر خود شود. در سوریه شرایط کاملاً متفاوتی حاکم است، برای مقامات سعودی واضح است که سقوط بشار اسد تا چه میزان می تواند توازن از دست رفته منطقه را به شرایط اول باز گرداند. در نتیجه این امر، عربستان بر خلاف سیاست سنتی خود که مبتنی بر میانه روی و حفظ وضع موجود بود، در سوریه سیاست دیگری اتخاذ نموده است. حمایت مالی و لجستیکی از نیروهای داخلی، ارسال اسلحه و مهمات، مداخله در امور داخلی و... از جمله سیاست ها و اقدامات عربستان سعودی در قبال بحران سوریه بوده است. 4-11- رویکرد تهاجمی به نظام و حمایت از معارضین در ارزیابی اقدامات عربستان سعودی می توان گفت، در فرصت بهار عرب، ملک عبدالله شیپور تغییر در سوریه را به صدا درآورده است. وی در بیانیه ای غیر منتظره گفت که ادامه کشتار در خیابان های سوریه برای عربستان غیر قابل قبول است و توسط اسلام چشم پوشی نمی شود. سعودی ها مایل اند سوریه را سرنگون سازند و برای این تصمیم دلایل ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی فراوانی دارند(نیاکوئی و بهمنش، 1391: 121). عربستان سعودی برای پیشبرد اهداف خود از قدرت سخت و از گروه های سلفی های مسلح و وابسته به القاعده حمایت می کند، سعودی ها نمی توانند طرفدار اصلاحات یا انتخابات در سوریه باشند چون در این کشور انتخابات آزاد، هرگز وجود نداشته است. همچنین آن ها طرفدار تشکیل دولتی در سوریه هستند که هم راستا با منافع خود در منطقه باشد و هم از نفوذ ایران در منطقه نیز جلوگیری به عمل آورد. عربستان در راستای رسیدن به هدف خود از مکانیسمهای مختلفی استفاده می کند. از جمله ساز و کارهای عربستان برای مداخله در سوریه، می توان به حمایت های مالی و تسلیحاتی از مخالفان نظام سوریه، همچنین تحریک اختلافات قومی و مذهبی در داخل سوریه، بکارگیری ابزارهای نرم افزاری وتبلیغاتی و به راه انداختن جنگ روانی اشاره کرد. حمایت های مالی و معنوی عربستان از معارضین سوری امروزه دیگر امری پذیرفته شده است؛ در این میان عربستان نقش جدید و فعال خود را در ساقط کردن نظام بشار اسد می بیند. عربستان، قطر و تركيه با حمايت و مسلح سازي گروههاي تروريستي، موجب بسته شدن افق گفت وگو و حل مسالمت آميز بحران و واردشدن خسارات مادي و تلفات انساني به ملت سوريه شده اند. در واقع سعودی ها قصد دارند با بردن تحولات سوریه به سمت رویارویی نظامی و نوعی از جنگ داخلی و حتی منطقه ای، روند انقلاب های عربی را با مجموعه ای از چالش ها و موانع مواجه کنند و در واقع با ایجاد الگویی جدید از تحولات و بحران ها،‌ جنبش ها و مطالبات مردمی در منطقه را به اولویت ها و مسائل با اهمیت در سطوحی پایین تر تبدیل نمایند. پشتیبانی مالی و اختصاص دلارهای عربستان برای تهیه سلاح و ارسال به داخل سوریه و ارائه راهکارهای عملیاتی به افراد برجسته در میان اعتراض کنندگان و مرتبط کردن آنها با رسانه های بین المللی و ایجاد فشار رسانه ای از طریق رسانه های تحت حاکمیت آن کشور می باشد(کرمی، 1390: 94-93). این کشور، علاوه بر حمایت مالی گسترده از مخالفان، با نقش آفرینی در اتحادیه عرب سبب تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب شد. همچنین علاوه بر حمایت از گروه های سلفی و تروریستی، حمایت گسترده ی رسانه ای از مخالفان با رسانه هایی همچون شبکه تلوزیونی العربیه و روزنامه های الحيات و الشرق الاوسط نیز از سایر اقدامات عربستان بوده است(برزگر،1392: 193). عربستان سعودی همواره پشتیبان فکری و مالی گروه های سلفی و وهابی تند رو در منطقه و جهان بوده است. این کشور از این گروه ها جهت پیشبرد منافع خود استفاده می کند و نگاهی ایدئولوژیک به منطقه دارد. در همین راستا، گزارش های رسیده حاکی از نقش عربستان سعودی و پشتیبانی مالی مخالفان حکومت سوریه به خصوص از گروه های سلفی رادیکال است(نیاکوئی و بهمنش، 1391: 121). دخالت های عربستان در سوریه با حمایتهای مالی، تبلیغاتی و تسلیحاتی از گروههای مسلح، مانع امنیت و ثبات در این کشور شده است. در همین راستا نقش شاهزاده بندر بن سلطان، رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی در بحران سوریه انکارناپذیر است. با پایان یافتن نقش قطر در براندازی نظام بشار اسد و تقدیم پرونده این بحران به عربستان سعودی و شخص بندر بن سلطان، وی تلاش بسیاری برای تغییر موازنه قوای میدانی در سوریه انجام داده است. در واقع پیروزی ارتش سوریه بر عناصر مسلح و گروه های تکفیری در «نبرد القصیر» که به همراه حزب الله لبنان صورت گرفت؛ منجر به تغییر توازن میدانی به سود دولت سوریه و نیروی ارتش آن شد. تغییر حاصل شده در موازنه نیروهای داخلی بعد از شکست تروریست ها در نبرد القصیر موجب نگرانی و هراس آل سعود شد. شهر قصیر که در ده کیلومتری مرز سوریه با لبنان واقع است، اهمیت استراتژیک بسیاری دارد؛ زیرا بین محور دره ی بقاع در لبنان و شهر دهل در مرز سوریه با لبنان ارتباط برقرار می کند و مسیر مبادلاتی با لبنان است. کنترل ارتش سوریه بر این شهر ضمن آنکه می تواند جلوی کمک هایی را که از لبنان به مخالفان دولت سوریه می شود، سد کند؛ ارتباط دولت سوریه با حزب الله لبنان را حفظ می کند(غرایاق زندی،1392: 33). بنابراین در اختیار گرفتن کامل شهر قصیر توسط ارتش سوریه و بیرون راندن گروه های تکفیری از آن موجب شد که عربستان به حمایت آشکار از این گروه های سلفی و جهادی بپردازد. این عامل نیز باعث ارتباط بیشتر بندر بن سلطان با گروه های تکفیری و جهادی حاضر در بحران سوریه شده و به تحرک و فعال شدن وی در پرونده بحران سوریه منجر شده است. بندر بن سلطان همچنین تلاش فراوانی برای اقناع مسکو برای جلوگیری از ارسال تجهیزات نظامی به ارتش سوریه انجام داده است. سفر اخیر «بندر بن سلطان» به روسیه با هدف بازداشتن «ولادیمیر پوتین» از پشتیبانی سوریه انجام شد. ریاض در قبال کوتاه آمدن روسیه از بشار اسد و عدم در اختیار گذاشتن تجهیزات نظامی به دولت سوریه، پیشنهاد خرید تجهیزات نظامی به قیمت 15 میلیارد دلار را به مسکو داده است(الشرقاوی، 2013).همچنین در صورت قبول مسکو در مورد عدم حمایت از بشار اسد در شورای امنیت و عدم رد قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بر علیه سوریه تعهد می کند که قطر با صادرات گاز روسیه به اروپا رقابت نخواهد داشت و حضور پایگاه نظامی روسیه در بندر طرطوس را به رسمیت بشناسد( البستانی، 2013). اما رئیس جمهور روسیه، پیشنهاد عربستان در مورد کناره گیری از قضیه سوریه را رد کرد. خطاب «ولادیمیر پوتین» به بندر این بود که روسیه متحدین خود را به مشتی از نقره نمی فروشد. به همین دلیل بندر اظهار داشت که جنگ تنها گزینه، و راه حل باقی مانده، حمله نظامی است و متحدین سوریه باید کنفرانس ژنو را فراموش کنند(عبد الباري، 2013) با شکست طرح آل سعود که با هدف بازداشتن روسیه از پشتیبانی سوریه انجام شد؛ «بندر بن سلطان» درخواست خود به آمریکا را مبنی بر ادامه خونریزی و حمایت از مخالفان مطرح کرد. رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان مدت هاست که بر کمک به مخالفان دولت سوریه تمرکز کرده و اکنون نیز در تلاش ها برای اقدام نظامی علیه دمشق، نقشی محوری ایفا می کند. پس از اینکه آمریکا اعلام کرد که اقدام به حمایت تسلیحاتی از گروه های مسلح در سوریه خواهد کرد، عربستان سعودی مسئولیت ارسال سلاح های پیشرفته و جدید را برای معارضان سوری بر عهده گرفت و در این راه قراردادهایی تسلیحاتی با چندین کشور منعقد کرد. تجهیزات نظامی که عربستان با هزینه خود برای گروههای مسلح در سوریه فرستاده است، طی هفته های اخیر از طریق اردن و پس از اعمال سیاست چماق و هویج ریاض بر امان برای اینکه خط پشتیبانی از گروههای مسلح در سوریه را از طریق خاک خود بگشاید، فرستاده شده است( الفاس، 2013). 4-12- دلایل اتخاذ رویکرد تهاجمی عربستان در قبال تحولات سوریه از شروع ناآرامی ها در سوریه، عربستان سعودی یکی از اصلی ترین کشورهای حامی ادامه بحران و کمک به معارضان سوری بوده است. این در حالی است که در انقلاب های صورت گرفته در تونس، لیبی و مصر ، عربستان در ابتدا با احتیاط بیشتری با این موضوع برخورد می کرد اما در رابطه با سوریه از همان ابتدا به موضع گیری پرداخت و بعد از آن نیز به کمک های مالی و لجستیکی مخالفان بشار اسد پرداخت. رویکرد تهاجمی عربستان در طرح براندازی وتغییر رژیم سوریه را می توان در وجود رقابت های منطقه ای و بین المللی، اختلافات ایدئولوژیکی دو کشور، روابط استراتژیکی دمشق - تهران و رقابت عربستان با ایران مورد تحلیل و بررسی قرار داد. 4-12-1- رقابت های منطقه ای و بین المللی، عربستان و سوریه منشأ اختلافات منطقه ای و بین المللی عربستان و سوریه ریشه در روابط رقابت آمیز بین این دو کشور دارد. سوریه و عربستان در طی چند دهه اخیر در بسیاری از مسائل منطقه ای و بین المللی در جبهه متضاد یکدیگر بوده اند. در طی جنگ سرد، عربستان به یکی از ستون های امنیتی خاورمیانه در کنار بلوک غرب به رهبری آمریکا تبدیل شده بود. در همین شرایط سوریه منافع خود را دقیقاً در نقطه ی مقابل، یعنی بلوک شرق تعریف و بر اساس آن کوشید تا روابط مستحکم خود با مسکو و کشورهای سوسیالیستی را بیش از پیش تقویت نماید. پس از فروپاشی شوروی نیز اختلافات عربستان با سوریه همچنان ادامه داشت. عربستان همچنان وابسته به غرب باقی ماند و بر اساس این وابستگی، مناسبات بین المللی خود را شکل می داد. جنگ میان عراق و ایران اختلافات بین عربستان و سوریه را تشدید نمود. در مسئله فلسطین نیز، ریاض و دمشق در دو سوی بحران قرار گرفته بودند، عربستان از حکومت خودگردان و جنبش فتح حمایت نمود و از حماس فاصله گرفت. در واقع رویکرد عربستان را می توان در چهارچوب سیاست محافظه کارانه این حکومت تحلیل نمود. این حکومت خواهان حفظ وضعیت موجود منطقه می باشد؛ ثبات و پایداری حکومت خود را در این نکته می داند. همچنین به دلیل وابستگی به آمریکا، خواهان سازش فلسطینیان با اسرائیل است. این در حالی است که سوریه چنین نگاهی به مناسبات منطقه ای ندارد و با رویکرد مقاومت، با حماس و جهاد اسلامی مناسبات خاص خود را دارد و عدم سازش با اسرئیل را در سرلوحه دیدگاه منطقه ای خود قرار داده است. در لبنان نیز عربستان و سوریه در نقطه مقابل هم قرار دارند. سوریه حمایت بی شائبه ای از حزب الله لبنان داشت و بیشتر به حمایت از هشتم مارس می پرداخت، ولی سعودی ها بیشتر به گروه چهارده مارس و گروه های ضد مقاومت تمایل خود را نشان داده بود. اصولاً عربستان با هر نوع حکومت و یا حزبی که در منطقه مدافع تغییر وضعیت موجود است و خواهان نابودی اسرائیل باشد، مخالفت می کند. 4-12-2- اختلافات ایدئولوژیکی: تقابل مقاومت با محافظه‌کاری عربی یکی از جلوه‌های تقابل عربستان در برابر سوریه به سیاست‌های سوریه در منطقه بر می‌گردد. حکومت عربستان سعودی به طور کلی تلاش کرده است تا از نظر هویتی و ایدئولوژیک نوعی بنیادگرایی سنی را در منطقه گسترش دهد. در واقع گسترش اسلام وهابی و مخالفت با شیعیان از وجوه بارز سیاست منطقه ای عربستان محسوب می شود. بر این اساس می توان سرکوب شیعیان در بحرین و حمایت از گروه های سلفی سوریه در مقابل رژیم علوی سوریه را تبیین نمود(نیاکوئی،1391: 166). عربستان نماینده اسلام وهابی و پرچمدار کشورهای عرب محافظه کار می باشد؛ از اینرو ناچار است علاوه بر موقعیت دولت ومنافع ملی خود، به جهان سنی، در زمانه ای که اسلام شیعی حسب برخی قراین در حال برآمدن است، نیز بیندیشد. عربستان امروز وجدانی معذب دارد، اسلام گرایی شیعی به نحوی مداوم و البته ملایم در حال بر آمدن است( طاهایی،1388: 63). با توجه به این واقعیت ها عربستان سعودی رقیب دیرینه ایران در منطقه بسیار تمایل دارد که با ساقط شدن نظام علوی سوریه، نظامی متشکل از اکثریت سنی در این کشور بر سر کار آید تا با این وسیله قدرت گرفتن هلال شیعی و نفوذ ایران بر منطقه جلوگیری کند. در واقع این امر به مداخله عربستان در این کشور و تقویت جبهه مخالفان بشار اسد، ترویج اندیشه سلفی و ایجاد حکومتی بر اساس این اندیشه منجر شده است. در اینجا تقابل ایدئولوژیک به میان می آید. هر نوع حکومتی در منطقه به غیر از شیعیان به قدرت برسد، مورد تایید آل سعود است. آنها از گسترش اندیشه شیعه واهمه دارند. بسط تفکرات سلفی در منطقه مهم ترین استراتژی حفظ نظام سیاسی اقتدارگرا و سنتی سعودی و زمینه مناسب جهت ارتقای نفوذ و نقش‌آفرینی منطقه ای عربستان محسوب می شود. نقشی که با حذف سیاست های به اصطلاح رادیکال دولت سوریه با حمایت از جریان تندروی سلفی در منطقه معنا پیدا خواهد نمود. امری که حاکی از تقابل ایدئولوژیکی است و به اقلیت علوی حاکم در مقابل اکثریت سنی بر می‌گردد. حمایت‌های مالی و تسلیحاتی که ریاض از مخالفان در سوریه می‌نماید، همگی تلاشی است برای تقویت و روی کار آوردن سنی‌هایی که در خلاء قدرت همراهی خود را با عربستان نشان دهند. مقامات سعودی بر این باورند که سیاست جدید آن ها منافع عربستان را به شکل کامل تامین خواهد کرد. با این وجود، هرچند احتمالاً این پیامدها در کوتاه ‏مدت در راستای منافع این کشور است، اما در میان‏ مدت عملاً شرایط را برای سعودی‏ ها سخت‏ تر خواهد کرد. مقامات سعودی بر این باورند که این سیاست می‏ تواند وزن عربستان در خاورمیانه‏ در حال تحول را افزایش دهد و به شکلی روند امور را دوباره به سود کشورهای عربی با محوریت اهل تسنن تقویت نماید. به باور آن ها تغییر در کشورهای حامی ایران باعث تضعیف محور مقاومت و تقویت جریان محافظه ‏کار با محوریت عربستان خواهد شد. 4-12-3- نزدیکی استراتژیک سوریه با ایران یکی دیگر از اختلافات عربستان با سوریه، ریشه در نزدیکی ایران و سوریه دارد. آنچه از گذشته وجود داشته و امروز عربستان سعودی را در قبال سوریه بیش از پیش حساس کرده است، روابط حسنه و گسترده سوریه با جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. به گونه ای که این کشور را به یک مخالف جدی علیه نظام سوریه مبدل کرده است. بر این اساس یکی از مهم ترین دلایل تصمیم عربستان در ورود مستقیم به بحران سوریه، نگرانی این کشور از نزدیکی استراتژیک ایران و سوریه و برقراری توازن قدرت منطقه ای با ایران است. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، حافظ اسد طی پیامی به مقامات ایران این پیروزی را تبریک گفت و مراتب حمایت خود را نسبت به انقلاب اسلامی ایران بیان نمود( امامی، 1376: 237). در واقع طی سال های جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، سوریه تنها کشور عربی بود که رسماً به حمایت از ایران پرداخت و عربستان سعودی هم که حمایت بالایی از عراق داشت، تلاش نمود تا جنگ به نفع صدام حسین تمام شود. عربستان در سال‌های گذشته در چارچوب رقابت ایران بر سر برتری منطقه‌ای به شدت از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و بحرین و تشکیل آنچه که تحت عنوان «هلال شیعی» نامیده می‌شود نگران بوده و تلاش کرده است که این نفوذ را مهار کند. عربستان همچنین این که سوریه به عنوان تنها کشور عربی به صورت متحد استراتژیک ایران درآمده را نیز پیوسته با ناخشنودی و خشم نگریسته است. سوريه براي سال ها نقش دروازه ورود ايران به جهان عرب و اتصال استراتژيك ايران به منطقه مديترانه و خاور نزديك را برعهده داشته است. از اين رو تضعيف سوريه و سرنگوني اسد باعث تضعيف محور مقاومت و كاهش نفوذ منطقه اي ايران و مهار آن مي شود(برزگر، 1392: 264)؛ از همین رو این کشور بروز بحران سیاسی در سوریه را بهانه ای برای تسویه حساب با ایران یافته است. به عبارت دیگر، از نگاه ریاض سرنگونی رژیم اسد در دمشق ضربه سختی به امکانات ایران و تضعیف قدرت مانور آن در منطقه است. ریاض امیدوار است که با سقوط احتمالی رژیم اسد بتواند بر روندهای سیاسی در عراق و لبنان به سود سنی‌های این کشورها تأثیر بیشتری بگذارد و شیعیان متحد ایران در این کشورها را به حاشیه براند. به ویژه عربستان باقی ‌ماندن رژیم اسد در قدرت را پیروزی‌ برای رقیب خود ایران تلقی می‌کند و با انواع تلاش‌ها و اقدامات می‌کوشد که این رژیم برافتد. آل سعود با آغاز ناآرامی ها در سوریه به این دیدگاه رسیدند که اکنون فرصت طلایی ای برای تضعیف ایران در خاورمیانه پیش آمده و از این طریق می توانند به دستاوردی در برابر ایران در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه برسند. بنابراین سقوط نظام سیاسی سوریه را به نوعی تضعیف ایران تلقی می کنند. 4-12-4- رقابت با ایران و تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای پیامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیر گذار خواهد بود. در همین راستا، تحولات و ناآرامی های سوریه فرصتی برای عربستان سعودی به منظور تضعیف موقعیت ایران در موازنه قدرت منطقه ای است(مصلی نژاد،1391: 35). عربستان سعودی نظم منطقه‌ای شکل گرفته پس از تحولات جهان عرب در راستای منافع موجود را قبول ندارد و این توازن قدرت منطقه‌ای را در تقابل با نگاه و سیاست های خود ارزیابی می کند. به همین دلیل آل سعود در پی آن هستند تا با بهره‌گیری از بحران ها و فرصت های موجود، نظم و توازن قدرت موجود منطقه ای را به نفع خود تغییر دهند. عربستان سعودی از جمله کشور های عربی است که به ویژه بعد از سرنگونی صدام در عراق خود را در رقابت جدی با ایران قرار داده است و تلاش دارد در برابر ایران نوعی توازن برقرار کند و از رشد روز افزون قدرت ایران جلوگیری کند به همین خاطر است که به نسبت دیگر کشور های عربی منطقه رفتاری کاملا تهاجمی نسبت به سیاست ایران در منطقه دارد(نادری نسب، 1386: 332). با توجه به الزامات قدرت منطقه ای بودن- که هدف اصلی عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه است- این کشور توجه فراوانی به افزایش توان نظامی خود داشته است. خرید تسلیحاتی عمده و توسعه زیر ساخت های نظامی از جمله فعالیت های عربستان در این زمینه است(صادقی و احمدیان، 1389: 151). اختصاص بودجه ای قابل توجه از کل بودجۀ این کشور برای امور نظامی و خرید تسلیحات پیشرفته، در راستای رقابت و فائق آمدن بر قدرت های منطقه ای اتخاذ می شود. همچنین سیاست فعالانه این کشور نسبت به تحولات جهان عرب به ویژه در مورد مصر، بحرین و سوریه، نشان‏گر تلاش عربستان برای ایفای نقش فعالانه در منطقه با هدف تغییر توازن قوای منطقه ‏ای از دست‏ رفته به سود خود است. بنابراین تغییر موازنه قوای منطقه‏ ای به سود ایران و شیعیان، مهم ‏ترین عامل تغییر سیاست کلان عربستان سعودی در منطقه بوده است. از سوی دیگر، تحولات جهان عرب نیز اولین محل نمایش سیاست جدید عربستان سعودی و تلاش این کشور برای تغییر توازن قوای منطقه ‏ای به سود خود محسوب می‏ شود. سعودی ها سوریه و تغییر رژیم در این کشور را به عنوان نقطه آغازی برای بر هم زدن موازنه قوای منطقه ای نگاه می کنند. عربستان سعودی احساس می کند که به واسطه تحولات یک دهه گذشته در منطقه خاورمیانه، موازنه قوای منطقه ای به ضرر این کشور به هم خورده است و به ویژه با گسترش جنبش های مردمی در جهان عرب و فروپاشی رژیم های محافظه کار عربی مانند رژیم مبارک موازنه ی قوا به صورت جدیدتری در حال تغییر به زیان این دولت است. از این رو عربستان با توجه به تحولات و ناآرامی های سوریه تلاش می کند که بحران سوریه را به نقطه آغازی برای بر هم زدن و تغییر موازنه قوا به گونه ای معکوس با یک دهه گذشته تبدیل کنند و باعث ایجاد نظم منطقه ای نوینی شود که عربستان در آن نقش کانونی را داشته باشد. رویکرد سعودی ها به تحولات سوریه، تلاش برای تبدیل بحران سوریه به عنوان عامل یا تحولاتی بازدارنده در مقابل جنبش های مردمی جهان عرب است. حمایت های سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیکی آمریکا از عربستان محور اصلی شکل گیری تضادهای ژئوپلیتیکی جدید و برهم خوردن توازن قدرت منطقه ای محسوب می شود. الگوی رفتاری عربستان نشان می دهد که دولت آن کشور قصد ندارد تا اجازه بدهد که تحول قدرت منطقه ای ایران ادامه پیدا کند و یا اینکه ارتقاء نقش منطقه ای ایران به سکوت بگذرد. بنابراین از الگوی تهاجمی استفاده می نماید. چنین الگوهایی دارای ماهیت رسانه ای، دیپلماتیک و امنیتی است (ترابی، ۱۳۹۰: 160-158). بر این اساس این کشور در تلاش است با اقدامات مختلف سیاسی، امنیتی و مالی و در هماهنگی با سایر کشورهای مخالف سوریه به تغییر رژیم این کشور کمک کند. مقامات عربستان سعودی در اجلاس های مختلف برگزار شده به خصوص اجلاس موسوم به دوستان سوریه و اجلاس اتحادیه عرب نقش فعال داشته اند و مواضعی رادیکال برای تغییر رژیم سوریه اتخاذ کرده اند. عربستان ضمن تلاش برای تغییر رژیم در سوریه سعی دارد از این موضوع اطمینان یابد که پس از سقوط دولت حاکم سوریه حکومتی دوست در این کشور شکل خواهد گرفت (اسدی،1391: 158). مقامات سعودی بر این باورند که حمله آمریکا به افغانستان و عراق باعث برکناری رژیم ‏های ضدایرانی و قدرت ‏یابی جمهوری اسلامی ایران در این دو کشور شده است. این حملات به شکلی عراق و افغانستان را از موقعیت تهدید خارج و آن ها را تبدیل به فرصتی مناسب برای ایران نموده و توازن قوای منطقه‏ای را به ضرر عربستان و سایر کشورهای عربی تغییر داده است. از سوی دیگر با به قدرت رسیدن شیعیان در عراق و موفقیت‏ های حزب ‏الله در لبنان، روند قدرت‏ یابی ایران و شیعیان در منطقه سرعت بیشتری یافته است. (برزگر،1392: 229) برای سعودیها تحولات سوریه دارای ارزش استراتژیکی است و سعی در تداوم یا تشدید بحران سیاسی جاری سوریه از طریق مداخلههای مالی و نظامی دارند؛ چرا که از نقطه نظر آنان، تغییر رژیم سوریه نقطه آغازی برای بر هم زدن موازنه قوای منطقهای به نفع عربستان است. سوریه به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیکی و استراتژیکی از اهمیتی ویژه ای در منطقه برخوردار است؛ به همین دلیل آینده این کشور میتواند توازن قوا را در منطقه به شکل جدیدی تعریف کند. از همین رو عربستان به دنبال نفوذ در کشور دیگر و برقراری توازن قدرت در منطقه با ایران بوده است. در واقع کمک عربستان به معارضان سوری و دخالت آشکار در امور داخلی این کشور در چارچوب موازنه قدرت با ایران صورت می پذیرد. 4-13- چالش ها و فرصت های عربستان سعودی نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه در تبیین تأثیرات بحران سوریه بر منافع و امنیت ملی و منطقه ای عربستان می توان به تأثیرات کوتاه و بلند مدت اشاره کرد. در کوتاه مدت بحران سوریه از چند منظر برای امنیت و منافع دولت سعودی مفید و مطلوب است. اما در بلند مدت این بحران پیامدهای منفی قابل توجهی برای سعودی ها خواهد داشت. با تشدید بحران سوریه توجه و تمرکز جامعه بین المللی و بازیگران منطقه ای به این بحران معطوف می شود و در نتیجه جنبش ها و مطالبات مردمی درون عربستان و محیط پیرامونی به خصوص بحرین و یمن دست کم در مقطعی با وقفه و بی توجهی مواجه می گردد. پیامد مثبت دیگر بحران سوریه برای عربستان سعودی آن است که ابعاد قومی – فرقه ای و اهمیت راهبردی تحولات سوریه و همچنین تعارض منافع بازیگران که در نهایت، مناقشه های منطقه ای را گسترش می دهد، باعث می شود نقش عربستان به عنوان نماینده اهل سنت در مناقشه فرقه ای و رقابت های راهبردی منطقه ای ارتقا پیدا کند. سومین پیامد مثبت بحران سوریه برای عربستان سعودی در چهارچوب موازنه قدرت منطقه ای قرار می گیرد. تحولات و ناآرامی های سوریه فرصتی برای عربستان به منظور تضعیف موقعیت ایران در موازنه قدرت منطقه ای است. بحران سوریه علاوه بر نتایج مثبت کوتاه مدت برا ی عربستان سعودی در بلند مدت پیامدهای منفی برای سعودی ها خواهد داشت. اصلی ترین پیامد اینکه هر نوع تغییر و دگرگونی در سوریه در نهایت در مدار تغییرات منطقه ای را گسترده تر خواهد کرد و کمکی به حفظ وضع موجود و سنتی در منطقه نمی کند. نکته مهم اینکه سوریه در هر شرایطی به وضعیت گذشته باز نخواهد گشت و بیشتر به کشورهای مردم سالار نزدیک تر خواهد شد. در نتیجه موج تغییر در منطقه گامی دیگر پیش خواهد رفت و ممکن است در مراحل بعد و پس از به سامان رسیدن شرایط کشورهای بحرانی کنونی و به خصوص سوریه، عربستان سعودی و کشورهای پیرامونی آن مجبور شوند سیاست های جدید در قبال جنبش ها و مطالبات مردمی اتخاذ کنند. این موضوع در چارچوب ظرفیت های کنونی دولت سعودی و رویکردهای آن ممکن است باعث ایجاد چالش های سیاسی و امنیتی مهمی برای سعودی ها شود (اسدی، 1391: 59-158). بخش سوم: نقش قطر در بحران سوریه 4-14- کوچکِ بلند پرواز کشور کوچک قطر تحت حاکمیت خاندان آل ثانی است که با حمایت انگلستان در قطر به حکومت رسیدند. قطر در سال ١٩٧١، از قیومیت انگلستان خارج شد و به استقلال رسید. از زمان استقلال این کشور، شیخ خلیفه حکومت این کشور را در دست گرفت و حدود ٢٣ سال بر قطر حکومت کرد. در سال ١٩٩۵، شیخ حمد پسر شیخ خلیفه در هنگام سفر وی به فرانسه با کودتایی بدون خونریزی زمام امور را در دست گرفت(علوی،1374: 82). کودتای شیخ حمد، بر علیه پدر خود که با حمایت آشکار آمریکا انجام شد، سبب انجام برخی تغییرات از جمله شروع فعالیت کانال تلویزیونی الجزیره در قطر و برپایی انتخابات شوراهای شهرداری در دوحه گردید. از زمان حاکمیت شیخ حمد، قطر در عرصه داخلی و منطقه‌ای شاهد تحولات و پیشرفت‌های مهمی شده است. پس از روی کار آمدن، شیخ حمد تلاش کرد تا این کشور کوچک تحت الحمایه عربستان سعودی را به قدرتی تأثیر گذار در منطقه تبدیل کند. بنابرین تلاش کرد تا با بهره گیری از سرمایه عظیم نفت، گاز و ثروت ناشی از آن و همچنین هماهنگی با سیاست آمریکا و غرب در سیاست خارجی و راه اندازی وتوسعه شبکه رسانه ای الجزیره به جاه طلبی ها و بلند پروازی های خود در زمینه حل و فصل مناقشات منطقه ای و تاثیرگذاری بر جریانات سیاسی در کشورهای مختلف، جامه عمل بپوشاند. تحولات اخیر در در جهان عرب، موجب شد که قطر بتواند نقش عمده ای در ایجاد اصلاحات سیاسی در چند کشور عربی بر عهده گیرد و خود را به عنوان کشوری آزادی خواه و اصلاح طلب معرفی کند. در حالی که در درون این کشور، هیچ یک از مؤلفه های دموکراسی و آزادی سیاسی دیده نمی شود و تمامی تصمیمات سیاسی و اقتصادی توسط امیر و نخست وزیر قطر اتخاذ می شود. حضور نظامی چشمگیر آمریکا در قطر، روابط گسترده اقتصادی با غرب و کشورهای شرق آسیا و همگامی با سیاست های غرب و رژیم صهیونیستی، آن کشور را به عنوان کشوری نقش آفرین در تحولات منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا در آورده است(جنتی،1391: 51). 4-15- رویکرد سیاست خارجی قطر در قبال بحران سوریه سیاست خارجی قطر از زمان روی کار آمدن شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی( امیر پیشین قطر)، در 27 ژولای سال 1995 با تحولات و دگرگونی های ریشه ای همراه بوده است. به عبارتی، قطر سعی داشته به عنوان کشوری کوچک، همواره خود را کنش گری بزرگ در صحنه روابط بین الملل نشان دهد و از آن در جهت تثبیت نقش منطقه ای و بین المللی خویش بهره برداری کند( ابراهیمی،1390: 128). گرچه دولت قطر در زمینه اصلاحات سیاسی در داخل کشور ناکام مانده و همچنان فاقد یک پارلمان مردمی و آزاد است و تمام تصمیمات توسط شخص امیر قطر و نخست وزیر آن کشور انجام گرفته می شود ولی در زمینه سیاست خارجی کوشیده است ضمن برقراری رابطه تنگاتنگ با آمریکا و غرب و برقراری روابط اقتصادی با کشورهای شرق آسیا در تحولات جهان عرب و دیگر کشورهای منطقه، ایفای نقش کند. علاوه بر آن، با راه اندازی غول رسانه ای الجزیره که متشکل از چند شبکه تلویزیونی است، توانسته است نقش اول را در جذب ببینده در جهان عرب به خود اختصاص دهد. همچنین یکی از بزرگترین زرادخانه سلاح های آمریکا در خارج از ایالات متحده هم اکنون در قطر استقرار یافته است و حضور نظامی آمریکا در پایگاه العدید دوحه و چند کیلومتری کاخ سلطنتی امیر قطر، نشان بارزی از عمق روابط دو کشور بوده است( جنتی،1391: 49). قطر یکی از کشورهایی است که در چند سال اخیر با ایفای نقش هایی فراتر از جایگاه و ظرفیت هایش، توانسته است، وزن و تأثیرگذاری خود را از سطح یک کشور کوچک و ذره ای به سطح فعال منطقه ای و شرکت در ائتلاف های بین المللی برساند. از یک منظر رفتارهای قطر را می‌توان به عنوان یک دولت ذره ای ارزیابی کرد. این کشور توانسته است ضمن تضمین امنیت و ثبات خود، به ایفای نقش های فعال در سطح منطقه ای بپردازد. قطر از جمله بازیگرانی است که نقش پر رنگ و رو به رشدی را در تحولات اخیر منطقه خاورمیانه داشته است، به گونه‌ای که امروزه به جهت استفاده از دیپلماسی پویای خود، دارای نقشی فعالی در تحولات منطقه است. حضور و نقش در سرنگونی برخی از دیکتاتورهای منطقه، میزبانی کنفرانس‌های بین‌المللی، میانجی‌گری در اختلافات میان کشورها و اختلافات احزاب و گروه‌های سیاسی در درون کشورها، اعطای کمک‌های اقتصادی، بازیگر نقش مکمل در پروژه‌های غربی و اطلاع‌ رسانی پویای این کشور از تحولات منطقه جایگاه آن را در شکل‌دهی به تحولات خاورمیانه بالا برده است. همچنین گستردگی حوادث در پهنه جغرافیای منطقه نشان دهنده بلند پروازی قطر از مغرب تا الجزایر، لیبی، تونس، مصر، سودان، یمن و سوریه به عنوان بارزترین صحنه برای نقش های متعدد این کشور می باشد. نظام پادشاهی قطر از دو دهه پیش به دنبال ایفای چنین نقشی است. اما سرعت تحولات با آغاز تحولات بهار عربی حاکمان قطر را بر آن داشت تا نقش چند جانبه و در عین حال متفاوتی، در تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا کنند. در مجموع می توان گفت راهبرد و سیاست قطر در قبال تحولات سوریه در تعارض با اصول و مفاد قانون اساسی قطر است. چون تشویق به حل منازعات و عدم دخالت در امور داخلی کشورها جزو اولویت های سیاست خارجی قطر به شمار می رود(سهرابی،1391: 58). قطر از جمله طرف‌های عمده کشاکش در بحران سوریه می باشد. قطر، به عنوان بازیگر فعال و مخالف بشار اسد می باشد و همواره از معارضین سوری از جمله اخوان المسلمین و گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه حمایت آشکاری داشته است. در حال حاضر تأثیرگذاری بر وضعیت سوریه از اولویت‌های سیاست خارجی قطر است. این امیرنشین اولین کشوری بود که سفیر خود را به عنوان اعتراض از سوریه فراخواند و نیز اولین کشوری بود که سفارت سوریه را به اپوزیسیون سوریه تحویل و آنها را به رسمیت شناخت. همچنین اولین کشوری بود که صحبت تحریم‌های سوریه را به میان کشید و بعد از آن هم به حامی اصلی مداخله نظامی در این کشور بدل شده است. قطر کشوری است که در روند بحران در سوریه نقش مهمی داشته و در راستای رسیدن به اهداف خود ابتدا راه کارهای سیاسی را در پیش گرفت و پس از عدم موفقیت در رسیدن به متقاعد نمودن بشار اسد برای کنارگیری از قدرت، تلاش کرد تا با استفاده از رابطه با غربی ها شرایط و بستر لازم را برای مداخله نظامی در سوریه را فراهم آورد. تلاش برای جلب نظر گروه های فلسطینی، مجهز کردن مخالفان رژیم سوریه و به اجماع رساندن کشورهای عربی علیه این کشور از جمله اقداماتی است که این کشور برای سقوط بشار اسد انجام داده است. قطر همواره بر راه حل نظامی برای خروج از بحران سوریه تأکید داشته است در همین راستا امیر قطر با کنار گذاشتن راهکارهای سیاسی برای حل بحران سوریه که از طریق اتحادیه عرب پیگیری می شد، فعالیت هایی در راستای کمک برای مسلح کردن مخالفان سوری را انجام داد. در مجموع قطر برای موفقیت در رسیدن به اهداف خود در سوریه از مثلثی مهم استفاده کرده است که پول، رسانه و ابزار نظامی سه ضلع این مثلث را تشکیل می دهند. این کشور به پشتوانه حمایت هایی که از سوی آمریکا و کشورهای غربی در سال های اخیر سیاست خارجی فعال و در مواردی مداخله گرانه را در منطقه به اجرا گذاشته است. قطر با بهره گیری از تمامی امکانات مالی، رسانه ای، دیپلماتیک و تسلیحاتی، همگام با آمریکا و غرب برای سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه تلاش کرده است. حمد بن جاسم، نخست وزیر آن کشور در تمام اقدام ها و تحولات اتحادیه عرب و شورای امنیت سازمان ملل متحد بر ضد سوریه پیشگام بوده است. رایزنی های گسترده قطری ها با کشورهای عضو اتحادیه عرب برای اعمال تحریم های اقتصادی علیه سوریه و طرح پرونده سوریه در شورای امنیت و پافشاری آن کشور همراه با عربستان سعودی برای مسلح ساختن مخالفان بشار اسد کاملاً مشهود می باشد. دولت قطر همچنین آمادگی خود برای پرداخت تمام هزینه های سرنگونی رژیم بشار اسد را اعلام کرده است (جنتی،1391: 50). 4-16- سازوکارهای قطر در بحران سوریه 4-16-1- منابع مالی قطر سومین ذخایر گازی دنیا را داراست و به دلیل درآمدهای کلان ناشی از صدور گاز مایع اینک در میان کشورهای ثروتمند جهان جز صدرنشین‌هاست. فروش نفت وگاز، قطر را به کشوری با بالاترین درآمد سرانه تبدیل کرده است در عرصه اقتصادی، قطر به طور سنتی اقتصادی مبتنی برصید مروارید داشته است،اما با پیدایش نفت و گاز اکنون اقتصاد این کشور بر مبنای صدور گاز به ویژه در قالب LNGاستوار است( 2012، cia ). این که کشور کوچکی مانند قطر توانسته این گونه به چهارراه تحولات منطقه‌ای بدل شود بی‌ارتباط با قدرت اقتصادی این کشور نیست. طی بحران سوریه، قطر در کنار مخالفان و در مقابل دولت بشار اسد قرار گرفته است. گزارش هایی که بیشتر از سوی برخی منابع عربی، تقویت می شود؛ حاکی از کمک های مالی قطر به شکل گرفتن نیروی مقاومت نظامی در سوریه مرکب از جنگ جویان سنی و تجهیز این نیرو در مرزهای مشترک آن کشور با ترکیه (شهر ادلب است).همچنین از مهم ترین حمایتهای مالی قطر از مخالفان سوری می توان به پیشنهاد و تعهد جنجالی وزیر خارجه «حمد بن جاسم» نسبت به تامین مالی هرگونه اقدام نظامی علیه سوریه اشاره کرد. با شروع ناآرامی در سوریه قطر، عربستان و ترکیه پایگاه‌هایی را به منظور آموزش مزدوران و اعزام آنان به خاک سوریه ایجاد کرده‌اند و این مزدوران از کشورهای مختلف اسلامی و عربی هستند که به دست نظامیان اسراییلی و آمریکایی و ترک آموزش دیده سپس برای اجرای نقشه‌های خود علیه مردم سوریه، عازم این کشور شده و در قبال این اقدام، حقوق بالایی دریافت می‌کنند. که هزینه مالی آن را عربستان و قطر تامین می‌کنند. 4-16-2- شبکه الجزیره جوزف نای در کتاب قدرت نرم ، از سازمان های فراملی دولتی و غیر حکومتی، روزنامه ها ورسانه ها به عنوان بخش هایی که با استفاده از فن آوری های ارتباطی، شبکه ای از روابط ایجاد کرده اند که برآیند آن تولید قدرت نرم است نام می برد(نای،1387: 32). بر این اساس رسانه، یکی از مهمترین ابزارهای قدرت نرم است. عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است؛ عصری که در آن رسانه ها اعم از سنتی و نوین نقش مهمی در شکل گیری و جهت دهی به افکار عمومی در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی ایفا می کند. امروزه رسانه ها نقشی فراتر از اطلاع رسانی دارند؛ و از رسانه ها به مثابه ابزارهای نوین جهت تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی و دستیابی به اهداف استفاده می شود. رسانه ها می توانند با برجسته سازی اخبار و حوادث، روند تحولات را سرعت بخشند و واقعیت ها را آنگونه که در جهت منافع گروه خاصی باشد نشان دهند. این واقعیت را می توان درباره شبکه الجزیره قطر به خوبی مشاهده کرد. در بهار عربی سال 2011، شبکه های اجتماعی و رسانه ای، نقش مهمی در تجزیه سریع حداقل دو رژیم منطقه یعنی مصر وتونس و همچنین در توزیع وسازماندهی و بسیج سیاسی اجتماعی در بحرین، اردن، عربستان سعودی و سوریه و... ایفا کردند(آقایی و همکاران،1391: 18). شبکه خبری الجزیره عربی در جهان عرب و الجزیره انگلیسی در اروپا وآمریکا، شبکه ای سرشناس، برجسته و شناخته شده است. ظرفیت ها و پیشرفت های آموزشی و فرهنگی قطر و قابلیت های رسانه ای آن که در شبکه تلویزیونی «الجزیره» بروز یافته است از جمله مهم ترین مؤلفه هایی است که قطر از آن ها به عنوان قدرت نرم در سیاست خارجی خود استفاده می کند. قطر کشور کوچک و ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج فارس به یکی از بازیگران قابل اعتنا و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شده است. این کشور با داشتن ذخایر عظیم گاز و نفت، سرشار از ظرفیت‌های اقتصادی است. اما آنچه که نقش قطر را در دیپلماسی منطقه‌ای طی چند سال گذشته پررنگ ساخته، توانایی‌های سیاسی و تأثیرگذاری رسانه‌ای این شیخ‌نشین کوچک است. امیر حمد بن خلیفه آل ثانی که در سال 1995 در کودتایی آرام پدرش را از سلطنت خلع کرده بود، در سال 1996با تشکیل شورایی هفت نفره از وزارت خانه های گوناگون دستور تأسیس این شبکه را صادر کرد. عامل دیگری که در تاسیس این شبکه مؤثر بود، قطع برنامه های عربی «بی بی سی لندن» بود(کتاب سال همشهری،1380: 406). این رسانه ی وابسته به امیر قطر از آغاز مخالفت های خیابانی در سوریه جریان سازی وسیعی را علیه دولت بشار اسد آغاز کرده است. برخی کارشناسان معتقدند اقدامات الجزیره در راستای ایجاد فضای روانی و تبلیغاتی علیه دولت سوریه بوده و هدف آن تضعیف روحیه نظامیان دولت سوریه است. الجزیره از ابتدای تحولات سوریه با بزرگنمایی ناآرامی‌های این کشور و در مقابل با سانسور اخبار بحرین مورد انتقاد قرار گرفته شده است. 4-16-3- دخالت های نظامی قطر به علت کمی جمعیت و نداشتن نیروی نظامی کافی نمی تواند به طور مستقیم در مسائل منطقه ای دخالت کند؛ به همین دلیل همواره تلاش داشته تا با برقراری روابط نزدیکتر با کشورهای غربی بویژه آمریکا حاشیه امنیتی برای خود فراهم آورد. هر چند بازیگری و نقش آفرینی کشورهایی مانند ترکیه، عربستان سعودی و ایران در سطح منطقه ای با توجه به مؤلفه های قدرت و داشتن ویژگی های یک بازیگر محوری یا قدرت منطقه ای پذیرفته شده و منطقی به نظر می رسد، اما نقش آفرینی قطر بسیار بلند پروازانه تر از جایگاه این کشور کوچک در سطح منطقه محسوب می شود. قطر تاکنون سعی کرده است تا در حوزه ها وکشورهای مختلف دچار تحول در جهان عرب، نقش آفرینی جدی و مؤثری داشته باشد و بر این اساس اغلب قطر را به عنوان کشوری کوچک با نقش آفرینی بزرگ و اهداف بلند پروازانه در سطح منطقه تلقی می کنند. در تحولات و ناآرامی های سوریه، قطر هم به صورت منفرد و هم در قالب اتحادیه عرب سعی نموده است تا در تشدید بحران و ایجاد دگرگونی در این کشور پیشتاز باشد و در سوریه نیز نقشی همانند لیبی ایفا نماید( اسدی،1390: 11). طی بحران سوریه، قطر در کنار مخالفان و در رویایی با دولت بشار اسد قرار گرفته است. گزارش هایی که بیشتر از سوی برخی منابع عربی، تقویت می شود؛ حاکی ازکمک مالی قطر به شکل گرفتن مقاومت نظامی در سوریه مرکب از جنگجویان سنی و تجهیز این نیرو در مرزهای مشترک آن کشور با ترکیه ( شهر ادلب) است. رادیو سواء آمریکا به نقل از عمر ادلبی، عضو شورای ملی مخالف سوریه، تأکید داشته که امیر قطر، شیخ حمد بن خلیفه، پیشنهاد ارسال نیروهای عربی و غربی به خاک سوریه، به سبب آن چه را که او جلوگیری از خونریزی در سوریه می خواند داده است. حمایت سریع قطر از ارتش آزاد سوریه و شورای ملی سوریه، خود گویای این نکته است که قطر سیاست مداخله مستقیم منطقه ای را به عنوان الگویی جدید در منطقه پایه گذاری کرده است( ابراهیمی،1390: 141). قطر تاکنون در ایجاد تفرقه و آتش افروزی در امور داخلی سوریه چه با همکاری سایر کشورهای عربی و چه به تنهایی بسیار فعال بوده است. دوحه(با پشتیبانی سعودی ها) حمایت مالی، اطلاعاتی و نظامی از گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه در همکاری با رژیم صهیونیستی و از طریق خاک ترکیه را انجام داد. قطر همچنین گروهی متشکل از ۲۵۰۰ عنصر نظامی متشکل از افراطی های مسلح لیبی و عناصر گروه تروریستی «انصار السنه» عراق را با هواپیما به دو پایگاه آموزشی در شهر انطاکیه؛ در مناطق مرزی ترکیه با سوریه، منتقل کرده است. دوحه با سرمایه گذاری کلان تلاش دارد گستره بحران سوریه را به لبه پرتگاه برساند و دمشق را به سمت تنش و جنگ داخلی و طایفه ای سوق دهد. این اقدامات نشانگر این است که قطری ها برای رسیدن به هدف خود در ساقط نمودن اسد مصمم هستند و از همه ابزارهایی که امکان استفاده آن را دارند بهره می گیرند. در مجموع می توان گفت که قطر داراي مؤلفه‌هاي واقعي قدرت نيست و مي‌كوشد با تكيه بر منابع مالي و پيروي بي‌چون و چرا از سياست‌هاي قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي و رژيم صهيونيستي براي خود نقش در منطقه تعريف كرده و خود را بازيگري موثر بشناساند. 4-17- چالش ها و فرصت های قطر نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه قطر هزینه های سنگینی را در سوریه صرف کرده است، و به دنبال آن است که در تصمیم گیری ‌ها در این کشور تأثیر گذار باشد. بنابراین در صورتی که در سوریه حکومت تغییر کند و حکومت اخوانی و همراستا با سیاست قطر سرکار بیاید، باعث نفوذ بیشتر قطر در منطقه می شود و به قدرت چانه زنی آن در صحنه منطقه ای و بین المللی افزوده می شود. همچنین حکومت جدید سوریه یک متحد استراتژیکی مهم برای قطر به شمار خواهد رفت؛ که از اتحاد با آن می تواند امتیازهای اقتصادی برای قطر خواهد داشت، از آن جمله می توان به مسیر عبور خطوط گازی قطر برای اروپا اشاره کرد. اما در صورت باقی ماندن بشار اسد در قدرت طی سالهای آینده، قطری ها بازنده خواهند بود؛ قطر اقدامات فراونی علیه بشار اسد انجام داده است و همواره حمایت های فراوانی از معارضین نظام داده است. این گونه اقدامات قطر، تکرار استراتژی در لیبی و حمایت از اقدامات مسلحانه است. تشدید فشارها برای اتخاذ اقدامات جسورانه تر علیه دمشق، ممکن است برای امنیت دوحه خطرناک باشد، زیرا این اقدامات سوریه را به انتقام جویی وا خواهد داشت. قطری ها از خطرها آگاهند، ولی آنها تمایل دارند این گونه فکر کنند که بحران سوریه به نقطه بدون بازگشت رسیده، و اینکه تکیه بر این موضوع ارزش همه این تلاش ها را دارد. تکیه و اصرار بر چنین سیاست های یک جانبه و تهاجمی باعث افزایش تنش در منطقه خواهد شد و پیامد آن ناکامی در سیاست های این کشور و شکست رویای بازیگر فعال خواهد بود. قطر در حمایت مالی و تسلیحاتی مستقیم از مخالفان بشار اسد، نقش مهمی را ایفاءکرده است. چالش دیگر قطر در خصوص رویکرد خود نسبت به تحولات سوریه، شبکه الجزیره می باشد، شبکه الجزیره که روزگاری یکی از اصلی ترین شبکه های پربیننده عربی بود امروز به دلیل حمایت از سیاست های دوحه و تبدیل شدن به رسانه ای حکومتی اکثر بیننده های خود را از دست داده است 4-18- نتیجه گیری اگر چه خواسته های مردمي در شکل گیری و تداوم بحران سوريه نقش مهمی دارند اما با نگاهی به نقشه صف آرایی های منطقه نقش عوامل خارجي در اين اعتراضات را نباید نادیده گرفت. از همان آغاز بحران در سوریه به تدریج، نشانه هایی از مداخلات خارجی مشاهده که به دو جریان مخالف و موافق نظام در سوریه، تقسیم می شوند. ترکیه، عربستان و قطر به عنوان گروه محافظه کار، مهمترین بازیگران منطقه ای، حامی معارضین و طرفداران حل بحران سوریه از طریق دخالت نظامی می باشند. هدف این بازیگران از فشار بر سوریه و حمایت از مخالفان، تغییر رژیم سوریه و تضعیف محور مقاومت در منطقه است. از جمله اقدامات بازیگران حامی معارضین در صحنه سوريه براي تغيير اوضاع، شامل طراحی و برنامه‌ریزی برای انجام عملیات تخريبي و اعتراضي، تحت فشار قرار دادن سوريه در عرصه سیاسی و همچنین مجامع بین‌المللی و منطقه‌ای، استفاده از رسانه خبري فراملي، استفاده از شبكه هاي اجتماعي و اينترنتي، تامین مالي و تسليحاتي، تحريك اختلاف قومي و مذهبي،تحريم و تهدید به اعمال تحریم می باشد(برزگر،1392: 181-179). مجموعه این اقدامات در کنار حمایت های بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای از نظام حکومتی سوریه باعث تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه شده است. منـابـع و مـآخـذ الف) منابع فارسی 1. آجرلو، حسین (1390) «تحولات سوریه ریشه ها و چشم اندازها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 2. آقایی، داوود؛ صادقی، سعید و هادی، داریوش (1391) «واکاوی نقش اینترنت و رسانه های اجتماعی جدید در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا»، روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان. 3. ابراهیمی، نبی لله (1390) « اخوان گرایی و سیاست خارجی قطر در قبال انقلاب های عربی 2011»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پانزدهم، شماره اول. 4. احمدیان، حسن؛ زارع، محمد (1390) «استراتژی عربستان در برابر خیزش های جهان عرب»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره دوم. 5. اخباری، محمد (1383) بررسی جغرافی کشورهای همجوار: جمهوری ترکیه، چاپ اول، تهران: سازمان جغرافیایی نیروی مسلح. 6. اسدی، علی اکبر (1391) «بحران سوریه و تاثیرآن بر بازیگران و مسائل منطقه ای»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال سیزدهم، شماره 50. 7. اسدی، علی اکبر (1390) «نقش قطر در خیزش های مردمی جهان عرب:ظرفیت ها ومحدودیت ها »، ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره سوم، پاییز. 8. افشردی، محمد حسین؛ مدنی، سید مصطفی (1388) «ساختار نظام قدرت منطقه ای در خاورمیانه(با تاکید بر کشورهای برتر منطقه)»، فصلنامه مدرس علوم انسانی،دوره 13،شماره 3. 9. امامی، محمد علی (1377) «بررسی سیر روابط ترکیه وسوریه»، مجله سیاست خارجی، سال دوازدهم، شماره 3. 10. امرسون.ام.اس.نیو و دیگران (1381) موازنه قدرت، چاپ اول، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 11. امیدی،رضا؛ رضایی، فاطمه (1390) «عثمانی گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم. 12. ایزدی، جهانبخش؛ اکبری، حمیدرضا (1389) «برآورد دهه ی سوم مناسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه؛ همگرایی بیش تر یا گسست»، فصلنامه ی ره نامه سیاست گذاری، سال اول، شماره دوم. 13. برچر، مایکل؛ جاناتان، ویلکفلند؛ پاتریک، جیمز و دیگران (1382) بحران، تعارض و بی ثباتی، ترجمه علی صبحدل، تهران: پزوهشکده مطالعات راهبردی. 14. برزگر، کیهان (1392) تحولات عربی، ایران و خاورمیانه، چاپ اول، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. 15. برزین، سعید (1365) تحول سیاسی در سوریه، تهران: شرکت سهامی انتشار. 16. پلنو، جک سی؛ آلتون، روی (1387) فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه ابوالفضل رئوف، تهران: انتشارات سرای عدالت. 17. تحلیل (آذر1391) «بحران سوریه و آرایش مخالفان» ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره هشتم. 18. ترابی، طاهره (1390) « آمریکا و ثبات خلیج فارس در روند رقابت های ژئوپلیتیکی ایران – عربستان»، تهران: فصلنامه دیپلماسی صلح عادلانه، شماره پنجم. 19. جعفری ولدانی، اصغر (1388) چالش ها و منازعات در خاورمیانه، چاپ اول، پژوهشکده مطالعات راهبردی. 20. جنتی، علی (اردیبهشت1391) «اهداف و نقش قطر در قبال تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا» همشهری دیپلماتیک، ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 21. جویس، استار (1371) «بحران آب: زمینه ساز درگیری های آینده در خاورمیانه»، ترجمه طباطبایی، فصلنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره 56-55. 22. حافظ نیا، محمد رضا (1379) «تعریفی نو از ژئوپلیتیک»، مجله تحقیقات جغرافیایی، شماره ۵۸ و ۵۹٫. 23. حافظ نیا، محمد رضا (1390) اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. 24. حسینی، سید محمد (اردیبهشت 1391) «نگاهی به سیاست خارجی ترکیه در سال های اخیر؛ چیرگی کمالیسم بر پراگماتیسم»، همشهری دیپلماتیک، شماره 59. 25. خوشایند، حمید (مهر1391) «ناکامی سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه» ، روزنامه مردم سالاری. 26. دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه (1387) کتاب سبز سوریه، تهران: وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات. 27. دهشیار، حسین (1390) «بهار عرب: شورش بر مدرنیته وارداتی»، فصلنامه سیاسی - اقتصادی، شماره 283. 28. دوئرتی، تری (1385) سوریه، ترجمه مهسا خلیلی، چاپ اول، تهران: ققنوس. 29. دوئرتی، جیمز ؛ فالتز گراف، رابرت(1372)، نظریهی متعارض در روابط بینالملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، چاپ اول، تهران: قومس. 30. دیوید، ای لیک؛ پاتریک، مورگان (1392) نظم های منطقه ای؛ امنیت سازی در جهانی نوین، ترجمه سید جلال دهقانی فیروز آبادی، چاپ اول، تهران: پژوهشکده ی مطالعات راهبردی. 31. رحمت الله، فلاح (1390) «سیاست خارجی ترکیه و تحولات انقلابی جهان عرب»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال دوازدهم، شماره 46. 32. سهرابی، عبدالله (اردیبهشت1391) «سایه عربستان بر سر قطر» همشهری دیپلماتیک،ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 33. سیف زاده، سید حسین (1385) اصول روابط بین الملل(الف و ب)، تهران: میزان. 34. شریعتی نیا، محسن (1389) «ایران هراسی دلایل و پیامدها»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی،سال دوم، شماره ششم. 35. صادقی، حسین؛ احمدیان، حسن(1389) « عربستان سعودی؛از هژمون نفتی تا رهبری منطقه ای»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی، سال دوم، شماره سوم. 36. طاهایی، سیدجواد (1388) خاورمیانه جدیدتر(چشم انداز وسیع روابط ایران وسوریه)، چاپ اول، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی. 37. علوی، حسن (1374) قطر، چاپ اول، تهران: وزارت امور خارجه. 38. غرایاق زندی، داوود (1392) «سوریه در انتظار تحولی جدید»، ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره پانزدهم. 39. علی بابائی، مجتبی (1370) موازنه قوا در روابط بین الملل، چاپ اول، تهران: نشر همراه. 40. فرزندی، عباسعلی (شهریور1391) «اهمیت راهبردی سوریه برای ایران»، پیام انقلاب، شماره 62. 41. فنایی، داوود (آبان 1390) «چالش های سیاست خارجی ترکیه: دوری ازمدار صفر»، همشهری دیپلماتیک، شماره 50. 42. قاسمی، فرهاد (1390) نظریه های روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای، چاپ اول، تهران: میزان. 43. کاظمی، سید علی اصغر (1366) مدیریت بحران های بین المللی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 44. کاکس، رابرت (1387) رئالیسم نو: چشم اندازی بر چند جانیه گرایی، ترجمه مهدی رحمانی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 45. ــــــ کتاب سال همشهری (1380) «الجزیره تحول درنظام رسانه ای». 46. کرمی، کامران (1390) «بهار عربی و عربستان سعودی: آثار و واکنش ها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 47. لارابی، استفان (1386) «نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه»، ترجمه سلطانی نژاد، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هشتم، شماره 29. 48. لنچافسکی، ژرژ (1377) تاریخ خاورمیانه، ترجمه هادی جزایری، تهران: انتشارات اقبال 49. لیتل، ریچارد (1389) تحول در نظریه های موازنه قوا، بررسی وترجمه غلامعلی چگنی زاده، چاپ اول، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر. 50. متقی، ابراهیم (1390) «نقش و راهبرد امریکا در گسترش نافرمانی مدنی سوریه»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره 3. 51. محمدی، مصطفی (دی 1391) «مثلث ایران، روسیه وچین در بحران سوریه»، پیام انقلاب، شماره 66. 52. مصلی نژاد، عباس (1391) «پیامدهای بی ثباتی امنیتی بر موازنۀ قدرت در خاورمیانه»، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال هشتم، شماره 3. 53. مورگنتا، هانس جی (1389) سیاست میان ملت ها، ترجمه حمیرا مشیر زاده، چاپ اول، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 54. نادری نسب، پرویز ( 1389) « چالش های روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان در منطقه»، فصلنامه سیاست،مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی،دوره40،شماره 1. 55. نای، جوزف، اس (1387) قدرت در اطلاعات، از واقع گرایی تا جهانی شدن، چاپ اول، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 56. نقدی نژاد، حسن (1387) سیاست خارجی حزب عدالت وتوسعه ترکیه، چاپ اول، مرکز تحقیقات استراتژیک. 57. نیاکوئی، سید امیر (1391) کالبد شکافی انقلاب های معاصر در جهان عرب، چاپ اول، نشر میزان. 58. نیاکوئی، سید امیر ؛ بهمنش،حسین (1391) «بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره4. 59. هينه بوش، ريمون (1386) سياست خارجي كشورهاي خاورميانه، ترجمه علی گل محمدی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. ب) منابع عربی 1. البستانی، ناجی. س. (2013) «السعودیه حاولت سحب الدعم الروسی للاسد...هل نجحت؟»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 2. الشرقاوی، احمد (2013) «السعودیه ومخططاتها الجدیده فی سوریه ولبنان»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 3. الفاس، إسراء (2013) «بنـدر السعـودية : فليكن التفجير! »، موقع قناه المنار. 4. باکیر، علی حسین (2011) «محددات موقف الترکی من الازمه السوریه»، سلسلة دراسات و اوراق بحثیه، الدوحه: المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسیات. 5. حسام، مطر (2013) «ترکیا فی الشرق الاوسط بین الطموح وقیود النفوذ»، فصلیه شؤون الاوسط، بیروت، شتاء 2103، رقم144. 6. عبدالباری، عطوان (2012) «سوریا و فرص التدخل العسکری»، القدس العربی : www. Alquds.co.uk 7. عبد الباري، عطوان( 2013) «الامير بندر هدد بالحرب .. وها هو اوباما يستعد للتنفيذ» موقع بانوراما الشرق الاوسط . 8. عمر، حسن (2012) «دول الخلیج و الازمه السوریه: مستویات التحرک و حصیله المواقف»، مرکز الجزیره للدراسات. 9. مرسی، مصطفی عبدالعزیز (2013) «الأزمة السورية: أي مستقبل في ظل التطورات الأخيرة؟»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 10. ناجی، محمد عباس (2013) «إيران والربيع العربي: اعتبارات متداخلة واستحقاقات مؤجلة»، مرکز الاهرام للدراسات السیاسیه و الاستراتیجیه. 11. نيفين، عبدالمنعم مسعد (2011) «موقف تركيا من الأزمة السورية وإعادة تشكيل خريطة الشرق»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 12. والرشتاین، ایمانوئل (2012) «جیبولیتیک الاضطرابات العربیة»، ترجمه موسی الحالول، مرکز الجزیرة للدراسات. ج) منابع انگلیسی -Goodarzi, Jubin (2006) Syria and iran, tauris academic studies London. New york. -Rapoport, anatol( 1968) General system theory ,International Encyclopedid of social science, vol.15. -Mehran, Kamrava ) 2005( The Modern Middle East, University of California Press. -Philip K. Hitti )1959( Syria: A Short History, The McMillan Company, New York. -https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook, 2012.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید