صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش هوش اجتماعی

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش هوش اجتماعی (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده ادبیات و علوم انسانی گروه آموزشی علوم تربیتی پایان نامه برای دريافت درجه کارشناسی ارشد در رشته مدیریت آموزشی عنوان: بررسی رابطه بین هوش اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان در سال تحصیلی 93-1392 استاد راهنما: دکتر فخرالسادات نصیری نگارش: پروانه سلطان آبادی 24 تیرماه 1393 تقدیم با بوسه بر دستان پدرم: به او که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی اش، پدرم راه تمام زندگیست. و تقدیم به مادر عزیزتر از جانم: مادرم، هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست.   تشكر و قدرداني ابتدا پروردگار را که مرا در همه احوال مورد عنایت خود قرار داده ، بر اطاعت از اولیای معصوم و امامان بر حق توفیق داده است ، شاکرم. از استاد راهنمای محترم سرکار خانم فخرالسادات نصیری که در طول مدت انجام پایان‌نامه با صبر و شکیبایی یاریگر من بودند و با کمک‌ها، نظارت‌ها و دلگرمی‌های بی‌دریغ خود منجر به اتمام احسن آن شدند، کمال تشکر را دارم. همچنین بر خود لازم می‌دانم که از کارکنان اداری دانشگاه بوعلی سینا تشکر و قدردانی نمایم. دانشگاه بوعلی سینامشخصات رساله/پايان نامه تحصيلي-2292353111500عنوان:بررسی رابطه بین هوش اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان در سال تحصیلی 93-1392چكيده: هدف از این تحقیق، بررسی رابطه بین هوش اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان در سال تحصیلی 93- 1392بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان به تعداد 777 نفر (587 نفر مرد و 190 نفر زن) بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان 348 نفر( 211 نفرمرد و 137 نفر زن ) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی از بین کارکنان انتخاب شدند. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. ابزار جمع آوری داده ها شامل سه پرسشنامه هوش اجتماعی سیلورا و همکاران ( 2001)، رفتار شهروندی سازمانی (ارگان و کانوسکی، 1991) و خلاقیت سازمانی رندسیپ (1979) بود. روایی محتوایی پرسشنامه ها به وسیله چند تن از متخصصان مدیریت آموزشی مورد تأیید قرار گرفت و پایایی پرسش نامه ها نیز با استفاده از روش آلفای کرانباخ، به ترتیب 87/0، 84/0 و 92/0 به دست آمد. داده ها از طریق نرم افزار SPSS و در دو سطح آمار توصیفی از قبیل جدول، نمودار، میانگین، انحراف معیار، درصد فراوانی و آمار استنباطی (آزمون کالموگروف – اسمیرونوف، آزمون t برای گروه های مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و تحلیل رگرسیون چند متغیره گام به گام،آزمون LSD) انجام شد. نتایج تحقیق بیانگر آن است که وضعیت هوش اجتماعی در حد متوسط(میانگین آماری 3) اما رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا بالاتر از سطح متوسط(بالاتر از میانگین آماری3) است. همچنین، نتایج تحقیق رابطه مثبت و معناداری را بین هوش اجتماعی با رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی نشان می دهد. با استفاده از رگرسیون گام به گام، یافته ها نشان می دهد که از بین مؤلفه های هوش اجتماعی، تنها مؤلفه های پردازش اطلاعات و آگاهی اجتماعی از توانایی پیش بینی رفتار شهروندی سازمانی برخوردار است. به علاوه، از بین مؤلفه های هوش اجتماعی، تنها بعدمهارت های اجتماعی قدرت پیش بینی متغیر خلاقیت سازمانی را دارند. واژههای کلیدی: هوش اجتماعی، رفتار شهروندی سازمانی، خلاقیت سازمانی، کارکنان دانشگاه بوعلی سینا فهرست مطالب فصل اول: کلیات پژوهش TOC \o "1-3" \h \z \u 1-1. تعاريف مفهومي و عملياتي اصطلاحات تحقيق PAGEREF _Toc12866951 \h 2 فصل2 PAGEREF _Toc12866952 \h 14 2-1. مقدمه: PAGEREF _Toc12866953 \h 14 2-2. مبانی نظری و ادبیات تحقیق PAGEREF _Toc12866954 \h 14 2-2-1. هوش اجتماعی PAGEREF _Toc12866955 \h 14 1. هوش اجتماعي از ديدگاه بار- اون: PAGEREF _Toc12866956 \h 25 2. هوش اجتماعي از ديدگاه گاردنر PAGEREF _Toc12866957 \h 26 3. هوش اجتماعي از ديدگاه هچ و گاردنر PAGEREF _Toc12866958 \h 27 4. هوش اجتماعي از ديدگاه آلبرشت PAGEREF _Toc12866959 \h 27 5. هوش اجتماعي از ديدگاه سيلورا، مارتين يوسن و داهل PAGEREF _Toc12866960 \h 30 6. هوش اجتماعي از ديدگاه گلمن PAGEREF _Toc12866961 \h 32 2-3. مؤلفه های هوش اجتماعی از دید صاحب نظران PAGEREF _Toc12866962 \h 34 2-4. ویژگیهای هوش اجتماعی: PAGEREF _Toc12866963 \h 35 2-5. عوامل موثر بر پرورش هوش اجتماعی PAGEREF _Toc12866964 \h 38 2-6. پیشینه تحقیق: PAGEREF _Toc12866965 \h 39 2-6-1. تحقيقات انجام شده در داخل PAGEREF _Toc12866966 \h 39 2-6-2. تحقيقات انجام شده در کشورهای خارجی PAGEREF _Toc12866967 \h 44 2-7. نتیجه گیری PAGEREF _Toc12866968 \h 46 منابع و مآخذ ........................................................................................................................... 124 تعاريف مفهومي و عملياتي اصطلاحات تحقيق سازهها و متغيرها را ميتوان به دو صورت مفهومي و عملياتي تعريف کرد؛ تعريف مفهومي و تعريف عملياتي. تعريف مفهومي به تعريف يک واژه توسط واژههاي ديگر اشاره دارد. به عبارت ديگر در اين گونه تعريف از واژههاي انتزاعي و ملاکهاي فرضي استفاده ميشود. در اين نوع تعريف به شناسايي ماهيت يک پديده اشاره کرده و نقش مهمي را در فرايند تدوين فرضيهها ايفا ميکند (سرمد، بازرگان و حجازي، 1388: 40). الف: هوش اجتماعي - تعريف مفهومي: والنیوس، پوناماکی و ریمپلا (2007) هوش اجتماعی را درك بهتر از روابط بین انسانها، احساسها، افکار و رفتارها تعریف کرده اند. - تعريف عملياتي: در اين پژوهش هوش اجتماعي عبارت است از نمرهاي که شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به سؤالات پرسشنامه هوش اجتماعي سيلورا ، مارتين يوسن داهل (2001) به دست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه پردازش اطلاعات: پردازش اطلاعات اجتماعي يعني توانايي براي درک و فهم و پيش بيني رفتار و احساسات ديگران (سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387: 21). - تعريف عملياتي مؤلفه پردازش اطلاعات: در اين پژوهش پردازش اطلاعات عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسش هاي : 1-2-3-4-5-6-7 پرسشنامه هوش اجتماعي سيلورا، مارتين يوسن داهل به دست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه مهارتهاي اجتماعي: به توانايي مهارت در مديريت روابط و ساختن شبکههاي حمايتي و داشتن روابط مثبت با افراد تعريف ميشود (دوبرين، 1387: 88). - تعريف عملياتي مؤلفه مهارتهاي اجتماعي: در اين پژوهش مهارت هوش اجتماعي عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 8-9-10-11-12-13-14 پرسشنامه هوش اجتماعي سيلورا، مارتين يوسن داهل بدست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه آگاهيهاي اجتماعي: آگاهي اجتماعي يعني درک مناسب از نگرانيها و احساسات سايرين در فعاليتهاي اجتماعي (سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387: 22). - تعريف عملياتي مؤلفه آگاهيهاي اجتماعي: در اين پژوهش آگاهي اجتماعي عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 15-16-17-18-19-20-21 پرسشنامه هوش اجتماعي سيلورا، مارتين يوسن داهل بدست می آورند. ب) رفتار شهروندی سازمانی - تعريف مفهومي: رفتار شهروندي سازماني، رفتاري فردي و داوطلبانه است كه مستقيماً به وسيله نظام رسمي پاداش در سازمان طراحي نشده اما با اين وجود باعث ارتقاي اثربخشي و كارآيي عملكرد سازمان مي شود( کوهان و کول، 2004: 120) - تعريف عملياتي: در اين پژوهش رفتار شهروندی سازمانی عبارت است از نمرهاي که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به سؤالات پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی ارگان و کانوسکی (1996) به دست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه جوانمردی: این رفتار اشاره به شکیبایی در مقابل موقعیت های نامطلوب،بدون اعتراض و گلایه مندی اطلاق دارد (کاسترو، 2004: 9). - تعريف عملیاتی مؤلفه جوانمردی: در اين پژوهش مؤلفه جوانمردی عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 7-8-9-10 رفتار شهروندی سازمانی ارگان بدست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه نوع دوستی: به رفتارهایی مفید و سود بخش از قبیل ایجاد صمیمیت، همدلی و میان همکاران اشاره دارد (همان منبع). - تعريف عملیاتی مؤلفه نوع دوستی: در اين پژوهش مؤلفه نوع دوستی عبارت از نمرهاي است که هر یک ازشرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 1-2-3 رفتار شهروندی سازمانی ارگان بدست میآورند. - تعريف مفهومي مؤلفه وجدان کاری: اشاره به رفتارهایی از قبیل وقت شناسی، پیروی از مقررات و حفظ موقعیت های برتر در محل کار دارد (همان منبع: 9). - تعريف عملیاتی مؤلفه وجدان کاری: در اين پژوهش مؤلفه وجدان کاری عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 4-5-6 رفتار شهروندی سازمانی ارگان بدست می آورند. - تعريف مفهومي مؤلفه رفتار مدنی: شامل رفتارهایی از قبیل: حضور در فعالیت های فوق برنامه و اضافی آن هم در زمانی که این حضور لازم نباشد، حمایت از تغییرات توسط مدیران اشاره دارد (همان منبع). تعريف عملیاتی مؤلفه رفتار مدنی: در اين پژوهش مؤلفه رفتار مدنی عبارت از نمرهاي است که هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 11-12-13 رفتار شهروندی سازمانی ارگان بدست خواهد آورد. تعريف مفهومي مؤلفه ادب و ملاحظه: این بعد اشاره به نحوه رفتار افراد (با احترام و تکریم) با دیگران و همکاران دارد (همان منبع: 9). تعريف عملیاتی مؤلفه ادب و ملاحظه: در اين پژوهش مؤلفه ادب و ملاحظه عبارت از نمرهاي است که هر یک ازشرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به پرسشهاي 14-15 رفتار شهروندی سازمانی ارگان بدست میآورند. ج) خلاقیت سازمانی؛ تعريف مفهومي خلاقیت سازمانی: عبارت است از فرایند تولید ایده های نوین سازمانی و یافتن راه های جدید حل مسائل سازمان است (گلستان هاشمی، 1380) تعريف عملیاتی خلاقیت سازمانی: در اين پژوهش خلاقیت سازمانی عبارت است از نمرهاي هر یک از شرکت کنندگان در پژوهش از پاسخ به سؤالات پرسشنامه خلاقیت سازمانی رندسیپ (1979) به دست می آورند. فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش مبانی نظری و ادبیات تحقیق هوش اجتماعی تعریف و مفهوم هوش هوش از لغت لاتين intellegere به معناي فهميدن گرفته شده است. به معني زيرکي، فراست، فهم، بينش، آگاهي، بصيرت نيز آورده شده است (آريان پور، 1387: 1130). مطالعه علمی هوش، در قرن نوزدهم با ایده تفاوتهای فردی درعلم ژنتیک و تکامل آغاز شد. روانشناسان معتقدند هیچ شاخهای از علم روانشناسی به اندازه مطالعه و ارزیابی هوش در بهزیستی انسان موثر نبوده است. اما به دلیل انتزاعی بودن مفهوم هوش و عینی نبودن آن ارائه تعریف دقیقی از آن مشکل می باشد و تاکنون تعریف واحدی از آن که مورد توافق همه صاحبنظران باشد ارائه نشده است (عبادی، 1391). براي تعريف هوش، مجموعهاي از تعاريف طرح شده بويژه توسط دانشمندان مختلف از نيمه اول قرن بيستم را گردآوري كردهاند، اين تعاريف به شرح زير هستند: 1- هوش، عبارت است از ظرفيت توانايي و يادگيري؛ 2- هوش، عبارت است از دانشپذيري و ظرفيت كسب آن؛ 3- هوش، عبارت است از سازگاري فرد با محيط؛ 4- هوش، توانايي تفكر بر حسب ايدههاي انتزاعي است؛ 5- هوش، توانايي درك اشخاص و ايجاد رابطه با آنها (هوش اجتماعي)، توانايي درك اشياء و كار كردن با آنها (هوش عملي) و توانايي درك نشانههاي كلامي ـ رياضي و كار با آنهاست؛ 6- هوش، عبارت است از توانايي فرد براي اينكه به طور هدفمند عمل كند، به طور منطقي بينديشد و به طور مؤثر با محيط مبادله نمايد (احمدي و ماهر، 1385: 118). بعضي از پژوهشگران هوش را تركيبي از ساختار و عملكرد ميدانند. ساختار، توانايي درك انتزاعات است و عملكرد، توانايي حل مسائل است. بنابراين هوش به عنوان يك سطح همه جانبه فردي براي توانايي ذهني و اكتساب ذهني تعريف شده است (كرون ، 2007: 7). هنگامي که هوش مورد مطالعه قرار ميگيرد، منظور رفتار يا عملکرد هوشمندانه است. بنابراين، به جاي تفکر درباره هوش بايد رفتار هوشمندانه را تحليل کرد و مبناي رفتار هوشمندانه بايد نوعي دانش و اطلاعات در کلّيترين معناي آن باشد که به طور رسمي يا غير رسمي کسب شدهاند. تأثير هوش بر رفتار هوشمندانه با حافظه آغاز ميشود. يک عامل مرتبط با آن، به ياد آوردن اطلاعات و اعمال آموختههاي قبلي در وضعيت موجود، يعني توانايي انتقال يا تصميمگيري است. برخي از افراد نسبت به ديگران ظرفيت بسيار بيشتري براي انتقال دارند که نشان از هوش بالاي آنان دارد. جنبههاي ديگر و رفتار هوشمندانه شامل سرعت در رسيدن به راه حلها و پاسخها و توانايي حل مسئله است (فرانکووسکي، 2006: 137). در مورد مفهوم هوش، روانشناسان به دو گروه تقسیم شده اند: گروه اول براین اعتقادند که هوش از یک استعداد کلی و واحد تشکیل می شود، اما گروه دوم معتقدند که انواع مختلف هوش وجود دارد. آنچه تعریف دقیق از هوش را دچار مناقشه میکند آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هوش یک برچسب کلی برای گروهی از فرآیندهاست که ازرفتارها و پاسخهای آشکار افراد استنباط می شود. از نظر فیزیولوژی هوش پدیدهای است که در اثر فعالیت یافتههای قشر خارجی مغز (کورتکس) آشکار می گردد و از نظر روانی نقش سازگاری و انطباق موجود زنده با شرایط محیطی و زیستی را بر عهده دارد. به عقیده ترستون، هوش از هفت استعداد ذهنی بنیادی و مستقل از یکدیگر تشکیل می شود که بدین قرارند: کلامی، سیالی- کلامی، استعداد عددی، استعداد تجسم فضایی، حافظه تداعی، سرعت ادراک و استدلال. گیلفورد، این تعداد را افزایش داده و اظهار داشت: هوش از 120 عامل تشکیل شده میشود. دیوید وکسلر، از جمله کسانی است که تعریف نافذی از هوش ارائه داده است. از نظر وی، هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط میشود. در نظر وی، هوش یک توانایی جامع است؛ یعنی مرکب از عناصر یا اجزایی که به طور کامل مستقل از هم نیستند و نشانه هوشمندی فرد آن است که میتواند به صورت منطقی بیندیشد و اعمال برخاسته از هوش او اعمالی هدفدار هستند و توانایی هوش به فرد این امکان را می دهد که بتواند خود را با شرایط محیط انطباق دهد. آلفرد بینه روانشناس فرانسوی می گوید: هوش آنچیزی است که آزمونهای هوش آن را می سنجند و باعث میشود افراد عقبمانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند. طبق تعریف دیگر،هوش توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد است و معیار باهوش بودن در جوامع مختلف یکسان نیست. ریموند کتل هوش را با توجه به توانایی یا استعداد کسب شناختهای تازه و سپس تراکم شناختها در طول زندگی (یعنی کاربرد شناختهای قبلی در حل مسائل) بدین صورت تعریف می کند: مجموعه استعدادهایی که با آنها شناخت پیدا می کنیم، شناختها را به یاد می سپاریم و مجموعه عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را به کار می بریم تا مسائل روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و در حال تغییر سازگار شویم. همانطور که مشاهده می کنیم عمده این تعاریف به سه گروه عملی، تحلیلی و کاربردی تقسیم می شوند که به ترتیب: نتیجه عملی هوشمندی در زندگی، تجزیه عوامل تشکیل دهنده هوش و سنجش از طریق آزمودنی های هوشی را مدنظر قرار می دهند. با توجه به این مطالب برای داشتن تعریف تقریبا کاملی از هوش باید این سه جنبه مدنظر قرار داده شود: - توانایی و استعداد کافی برای یادگیری درک امور - هماهنگی و سازش با محیط - بهره برداری از تجربیات گذشته، به کار بردن قضاوت و استدلال و پیدا کردن راه حل منطقی در مواجه شدن با مشکلات درست است (عبادی، 1391). انواع هوش تحقيقات معاصر انواع گوناگوني از هوش را مشخص کردهاند که عبارتند از: IQ : توانايي ذهني عمومي (هوش منطقي) EQ : هوش هيجاني CQ : هوش فرهنگي (ودادي و عباسعلي زاده: 1386، به نقل از خاني، 1389: 61). گاردنر و همکاران (1386) هشت نوع هوش مستقل از هم را مطرح کرده است: هوش زبانی یا کلامی، هوش موسیقیایی، هوش منطق ریاضی، هوش فضایی، هوش بدنی- جنبشی، هوش بین فردی و هوش درون فردی و هوش طبیعت گرایانه. گاردنر معتقد است که انسان ها برای هر مسأله خاصی، هوش مربوط به آن مسأله را به کار می برند. مورفي نشان داد که هوشهاي چندگانهاي براي موفقيّت مديران مورد نياز است. تقسيمبندي او عبارت است از: هوش شفاهي منطقي که با تستهاي IQ قابل سنجش است. هوش هيجاني (عاطفي) که مهمترين عامل موفقيّت مديران مطرح است و با تستهاي (EQ) سنجيده ميشود. هوش فرهنگي که نشاندهنده توانايي افراد در مواجهه مؤثر با جنبههاي فرهنگي محيط ميباشد و با تستهاي (CI) قابل سنجش است (قلي پور، 1386: 31). هوش انتزاعي: اين نوع از هوش با انديشه و نهادها سر و کار دارد. درک روابط اجزاء و پديدهها با اين نوع از هوش ارتباط دارد. توان درک نظريهها، رياضيات و ... به اين نوع هوش مرتبط است. هوش مکانيکي: به ويژگيهايي ارتباط دارد که به بهرهگيري مؤثر از ابزارها و انجام اعمال و فعاليتها مربوط ميشود. افرادي که از نظر انجام فعاليتها و مهارتهاي عملي بازده خوبي دارند، از هوش مکانيکي بالايي برخوردارند. هوش اجتماعي: به تواناييهاي فرد که ايجاد روابط اجتماعي مناسب را ميسر ميسازد اطلاق ميشود (اله ياري، 1389: 12). هوش اجتماعي در طی دو دهه اخیر مبحث هوش اجتماعی یکی از مهمترین مباحث علوم اجتماعی و علوم انسانی از جمله در حوزه مدیریتی، سازمانی و آموزشی مورد توجه قرار گرفته است. به طور کلی دو مکتب مجزا به هوش اجتماعی می پردازند: نخست مکتب روان شناسی است که هوش اجتماعی را یک توانمندی می داند و دومین مکتب آن را از حوزه اختصاصی روان شناسی خارج کرده و وارد حوزه علوم اجتماعی و سازمانی کرده است. با ظهور عصر اطلاعات و ارتقاء ارزشمندی ارتباطات انسانی و همچنین بروز موقعیت های استراتژیک سازمانی، نظریه هوش اجتماعی توجه چشمگیری را به خود جلب کرده است. هوش اجتماعی اصطلاح فراگیری است که مجموعه گسترده ای از مهارت ها و خصوصیات فردی را در بر گرفته و معمولا به آن دسته از مهارت ها و خصوصیات فردی را در بر گرفته و معمولا به آن دسته از مهارت های درون فردی و بین فردی اطلاق می گردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانش های پیشین، مهارت های فنی یا حرفه ای است (بوزان، 1384). ظهور و پیدایش هوش اجتماعی آلبرشت در مورد هوش اجتماعي چنين اظهار مينمايد: مفهوم هوش اجتماعي ابتدا توسط ثرندايك (1920) و سپس در نظريههاي هوش عاطفي گلمن (1996)، بار- اون (1997)، سالوي و ماير (1997) تحت عنوان مديريت عواطف و آگاهي از ديگران و در نظريۀ هوشهاي چندگانه گاردنر (1983) با مفهوم هوش بين فردي مطرح شده است. در چارچوب اين نظريهها هوش اجتماعي با مؤلفههايي چون آگاهي از موقعيت، صداقت در رفتار، داشتن نگرش مثبت، توانايي بيان شفاف عقايد و همدلي با ديگران مشخص ميشود. در اين حوزه، هوش شناختي، عاطفي و اجتماعي در تعامل با يكديگر منجر به هوشمندي فرد ميشوند (آلبرشت، 2000: 6). اگرچه از آن زمان به بعد مطالعات زیادی در این زمینه انجام گرفته است. با این حال، این پژوهشها همواره با مشکلاتی همراه بوده اند. یکی از مشکلات اصلی در مطالعه هوش اجتماعی این واقعیت است که پژوهشگران، این سازه را در طول سال ها به شیوه های متفاوتی تعریف کرده اند (برای مثال، بارنز و استرنبرگ، 1989؛ فورد و تیساک، 1983؛ کیتینگ، 1978). برخی از این تعاریف بر مؤلفه های شناختی یا به عبارت دیگر بر توانایی درک و فهم افراد دیگر تأکید می کنند (برای مثال، بارنز و استرنبرگ، 1989) و برخی دیگر از پژوهشگران بر مؤلفه های رفتاری نظیر توانایی تعامل موفق با افراد دیگر اشاره دارند (فورد و تیساک، 1983). برخی نیز بر بنیادهای روانسنجی تأکید می کنند و هوش اجتماعی را در راستای توانایی عمل کردن خوب در آزمون هایی که مهارت های اجتماعی را اندازه گیری می کند، قرار می دهند (کیتینگ، 1978). دومین مشکل به جنبه های مختلف هوش اجتماعی مربوط می شود (گلمن، 2006). علیرغم این واقعیت که در تحقیقات اولیه، هوش اجتماعی بر مبنای دو جنبه شناختی و رفتاری مورد تحلیل قرار گرفته بود، در تحقیقات بعدی بر این واقعیت پای می فشارند که هوش اجتماعی ساختار چند بعدی دارد. با این حال، درباره جنبه های مختلف آن پیشنهادهای متفاوتی مطرح شده است. مشکل نهایی در مطالعات هوش اجتماعی مربوط به اندازه گیری ساختار آن می باشد. مقیاس های مختلفی برای اندازه گیری هوش اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. مقیاس های اولیه بر جنبه های شناختی آن متمرکز شده بودند. بعدها مقیاس هایی بر اساس ارزیابی و قضاوت های دیگران، تفسیر عکس ها و فیلم های ویدیویی توسعه یافته اند (دوگان و چتین، 2009). متأسفانه به دلیل عدم توافق در تعریف هوش اجتماعی و امکان سوداری در گزارش ها، همبستگی بالایی بین نمرات حاصل از مقیاس های مختلف مشاهده نمی شود. مضاف بر اینکه برخی از این روش ها برای اجرا دشوار و وقت گیر است. به همین دلیل سیلورا، مارتین یوسن و داهل (2001) برای غلبه بر این محدودیتها، مقیاس خودگزارشی جدیدی برای هوش اجتماعی تهیه کردهاند. این مقیاس سه جنبه مختلف هوش اجتماعی را اندازه گیری می کند: 1- پردازش اطلاعات اجتماعی (SIP)، 2- مهارت های اجتماعی (SS) و 3-آگاهی اجتماعی (SA). استنبرگ روان شناس دانشگاه ییل از مردم خواست که خصوصیات یک فرد باهوش را بیان کنند، افراد بسیاری مهارت های عملی را جزء ویژگی های اصلی برشمردند. تحقیقات بیشتر، استنبرگ را به نتیجه گیری ثرندایک بازگرداند و آن این که هوش اجتماعی از توانایی تحصیلی متمایز است و همان چیزی است که افراد را وادار می کند که در عرصه زندگی به خوبی عمل کنند (دهشیری، 1382). از سال 1920 تا 1990 پژوهش در زمینه هوش اجتماعی را به عنوان توانایی ارتباط با دیگران، دانش میان فردی، توانایی قضاوت درست درباره احساسات، خلق ها و انگیزه های دیگران، عملکرد اجتماعی مؤثر و مهارت رمزگشایی نمادهای غیر کلامی تعریف کرده اند (‌گلمن، 1379). تعاریف هوش اجتماعی تضادها در تعريف هوش اجتماعي، شيوههاي مطالعه ساختار را به طور چشمگيري متفاوت ساخته است. عدهاي از پژوهشگران جهت مطالعه هوش اجتماعي به ديدگاه شخصيتي و عدهاي ديگر به ديدگاه روان سنجي گرايش دارند. ديدگاه روان سنجي هوش اجتماعي را به عنوان يك هوش عمومي مطرح ميكند كه در موقعيتهاي اجتماعي يا توانايي فهم و مديريت افراد به كار برده ميشود. ديدگاه شخصيتي بر اين فرض استوار شده است كه رفتار اجتماعي ناشي از هوش است و تفاوتهاي اشخاص در رفتار اجتماعي، از تفاوتهاي آنها در دانششان ايجاد ميشود (واسيل اوا ، 2005: 213). منشا ديدگاه روان سنجي هوش اجتماعي، تقسيم هوش به سه صورت توسط ثورندايك (1920) ميباشد: 1ـ هوش انتزاعي: توانايي درك و فهم و حل مسائل از طريق نمادهاي كلامي و رياضي است. 2ـ هوش عيني: توانايي درك و فهم و حل مسائل از طريق دستكاري و به كارگيري اشياء است. 3ـ هوش اجتماعي: توانايي درك و فهم ديگران و ايجاد ارتباط با آنهاست. در اين فرمولبندي كلاسيك، هوش اجتماعي به معناي توانايي درك و كنترل (روابط) مردان و زنان، پسران و دختران به منظور عاقلانه نمودن عكس العملهاي بشري است. به عقيده وي، اين واژه به توانايي شخص از نظر درك و مديريت افراد ديگر بر ميگردد، تا در فعل و انفعالات اجتماعي، تطبيقپذير باشد. به طور مشابه ماس و هانت (1933) هوش اجتماعي را توانايي سازش با ديگران تعريف ميكنند. آلبرشت هوش اجتماعي را «درك زمينههاي اجتماعي و برخورد با افراد» تعريف كرده است (آلبرشت، 2005: 31). از نظر بار- اون هوش اجتماعي عبارت است از مجموعه اي از تواناييها، کفايتها و مهارتهاي غير شناختي که توانايي فرد براي کسب موفقيّت در مقابله با ضرورتها و فشارهاي محيطي را تحت تأثير قرار ميدهد (بار-اون، 2006: 19). با روشهايي ميتوان هوش اجتماعي را تقويت کرد: 1- هماهنگي حرکات بدني با گفتار 2- افزايش معاشرت و ارتباط خود با ديگران 3- آموزش اوليه در خانواده 4- ارتباط و تبادل افکار و اطلاعات 5- نهادينه کردن آموزش هوش اجتماعي در مدرسه و جامعه 6- تقويت هنر شنونده بودن (گوش کردن به حرفهاي طرف مقابل) 7- برخورد با فرد به آن صورتي که هست و استحقاق دارد 8- ارزش قايل شدن براي سخنان افراد مقابل 9- استفاده از کلمات زيبا، سنجيده و به موقع (مهرابي و همکاران، 1386: 79). هوش اجتماعی عبارت است از توانایی برقراری روابط بین فردی در گروه و همکاری با دیگران، استفاده از توان ذهن و جسم برای برقراری ارتباط با دیگران و درک بهتر آنان، کسب این نگرش که دیگران را برای رشد و توسعه روابط بین فردی و رفتار دوستانه تشویق کنید و آگاهی از اینکه چگونه با دیگران دوست شده و آن را حفظ کنیم. هوش اجتماعی خاصیت ویژه ای است که علت توفیق ما در ارتباط اجتماعی است و با آموزش یا مطالعه به دست نیامده است. در حقیقت ایجاد روابط سالم یا به دیگر سخن سیاست برقرار کردن رابطه یک توان خاص و ارجمند است (بوزان، 1384). نیجهولت، استاک و نیشیدا (2009) هوش اجتماعی را به عنوان یک توانایی ضروری برای افراد به منظور ارتباط، درک و تعامل مؤثر با دیگران تعریف کرده اند. به نظر سلز (2007) هوش اجتماعی می تواند به طور گسترده ای به عنوان یک نوع هوش که در پشت تعاملات و رفتارها قرار دارد تعریف شود.. بارنز و استبرگ (1989) هوش اجتماعی را به معنای توانایی درک و فهم افراد دیگر تعریف کرده اند. فورد و تیساک (1983) هوش اجتماعی را به معنای توانایی تعامل موفق با افراد دیگر تعریف کرده اند. کیتینگ (1987) هوش اجتماعی را در راستای توانایی عمل کردن خوب در آزمون هایی که مهارت اجتماعی را اندازه گیری می کنند، قرار می دهد. نظريهپردازان هوش اجتماعي اگر چه ثرندايک و همکارانش قادر به تأييد چنين حوزهاي از هوش از طريق مطالعات روانسجي نبودند و اين مفهوم به فراموشي سپرده شد، اخيراً توجه دوبارهاي در هوش اجتماعي پديدار گشته و اغلب نويسندگان ادعا ميکنند که در واقع اين گواهي بر وجود، اين حوزه است. هريک از نظريهپردازان از منظري به اين مقوله نگاه ميکنند. به عنوان مثال: 1. هوش اجتماعي از ديدگاه بار- اون: بار- اون هوش غير شناختي را عامل مهمي در تعيين توانمنديهاي افراد براي کسب موفقيّت در زندگي تلقي ميکند و آن را با سلامت عاطفي يعني وضعيت رواني فعلي و در مجموع سلامت هيجاني در ارتباط مستقيم ميداند. بار- اون هم چنين براي اولين بار EQ (هوش هيجاني) را در برابر IQ که اصطلاح شناخته شده و مقياسي براي سنجش هوش شناختي است مطرح کرد و از سال 1980 به تدوين پرسشنامه هوش هيجاني EQI و توصيف کمي هوش غير شناختي پرداخت. هدف بار- اون پاسخ دادن به اين پرسش مهم بود که چرا بعضي از افراد از توان هيجاني بهتري برخوردار و در زندگي موفّقترند؟ وي در نهايت به اين نتيجه رسيد که هوش شناختي تنها شاخص عمده براي پيش بيني موفقيّت فرد نيست (اله ياري، 1389: 18). 2. هوش اجتماعي از ديدگاه گاردنر گاردنر (1933) تئوري هوشهاي چندگانه خود را ارائه ميدهد. اگر چه اسپيرمن و ديگر حاميان هوش عمومي به گاردنر پيشنهاد کردند که هوش يک توانايي شناختي واحد نيست، ولي انواع کاملاً متفاوتي از هوش وجود دارد که هر کدام فرضاً با يک سيستم مغزي متفاوت سازماندهي ميشوند، در حالي که بيشتر اين هوشهاي ارائه شده (زبانشناسي، رياضيات، فضايي، موسيقي، حرکات بدن) تواناييهاي شناختي هستند. گاردنر هوش دروني اشخاص را به عنوان توانايي شخصي به منظور دسترسي سودمندانه به زندگي هيجاني دروني خودش و هوش بين فردي را به عنوان توانايي فردي به منظور ايجاد وجه تمايز در ميان افراد ديگر معنا کرد. اگر چه هوش چندگانه گاردنر داراي ساختارهاي مختلف فردي است، فرض شده است که در آن بعضي افراد يا بعضي گروهها داراي تواناييهاي بيشتري از ديگران باشند. گاردنر هوش اجتماعي را به عنوان دو هوش درون فردي و برون فردي به طور مجزا نگاه کرد، اما او آنها را به عنوان ساختارهاي مرتبط مينگرد (اله ياري، 1389: 19). 3. هوش اجتماعي از ديدگاه هچ و گاردنر هچ و گاردنر مؤلفههاي هوش اجتماعي را بدين گونه مطرح کردهاند: 1- سازماندهي گروه: اين مهارت که براي رهبران ضروري است، به دست گرفتن ابتکار عمل و هماهنگ ساختن تلاشهاي گروهي از مردم است. اين استعداد در کارگردانان يا تهيهکنندگان برنامههاي نمايشي، درجهداران ارتش، رهبران کارآمد هر نوع سازمان و واحد مشاهده ميشود. 2- ارائه راه حل: استعداد ميانجيگري، اجتناب از تعارض يا حل تعارضهايي که سر بر آوردهاند. افرادي که اين توانايي را دارند در انجام گرفتن معاملات و همچنين بر داوري کردن يا وساطت در مشاجرات توانايي زيادي دارند. 3- ارتباط فردي: اين استعداد وارد شدن در رويارويي با ديگران و يا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علايق مردم را آسانتر ميسازد که هنر برقراري ارتباط ناميده ميشود. 4- تجزيه و تحليل اجتماعي: به معناي توانايي دريافت احساسات، انگيزشها و علايق ديگران و داشتن درکي عميق از آن ميباشد. اين آگاهي نسبت به احساسات ديگران باعث ميشود که آنان با سهولت با ديگران صميمي و مرتبط شوند. در بهترين حالت فرد با اين توانايي، درمانگر يا مشاوري توانا ميشود (اسلوب، 1389: 22-24). 4. هوش اجتماعي از ديدگاه آلبرشت به نظر آلبرشت براي فهم هوش اجتماعي مرحله اول اين است که آن را در متن طبقات هوش چندگانه گاردنر قرار دهيم. از نظر گاردنر هوش به چند نوع تقسيم ميشود: هوش زباني يا کلامي، هوش موسيقيايي، هوش منطق رياضي، هوش فضايي، هوش بدني- جنبشي، هوش بين فردي و هوش درون فردي و هوش طبيعت گرايانه. اما آلبرشت هوشهاي چندگانه گاردنر را دوبارهچيني کرده و اين طبقات را مطابق جدول (2-1) معرفي نمود: هوشهاي چندگانه آلبرشت طبقهتوصيفهوش انتزاعيدليل و برهان نماديهوش اجتماعيسازگاري با ديگرانهوش عمليتسلط داشتن بر انجام کارهاهوش هيجانيخودآگاهي و مديريت خودهوش زيبايي شناختيفهم تصوير، طرح، موسيقي، هنر و ادبياتهوش حرکتيمهارتهاي جسماني مثل ورزش، رقصيدن و ... منبع: آلبرشت، 2005: 4 در حقيقت اين شش هوش اساسي مانند شش وجه يک مکعب هستند. هر يک موقعيتي دارند و هر گوشه با ديگر زوايا تشکيل يک کل ميدهند. ميتوان به هر يک از شش بعد کليدي به عنوان يک حادثه يادگيري در خود نگاه کرد. نتايج تحقيقات نشان ميدهد که مبناي هر يک از شش هوش در زندگي شکل ميگيرد. مطمئناً انسان تازه متولد شده ترکيب بسيار قوي و خوبي را از اين شش هوش خواهد داشت. امّا آيا بزرگسالان ميتوانند در اين ابعاد به رضايت دست يابند؟ درباره اين موضوع اطلاعات خيلي کمي وجود دارد. هوش اجتماعي توانايي سازگاري داشتن با ديگران و درک آنها است تا با فرد تشريک مساعي داشته باشند. آلبرشت با توجه به يافتههاي محققان علوم اجتماعي همچون گاردنر و گلمن، پنج حوزه کليدي را به عنوان يک چارچوب توصيفي براي هوش اجتماعي پيشنهاد ميدهد در جدول(2-2) به توصیف آنها پرداخته شده است: مدل نظري هوش اجتماعي قلمرو مهارتتوصيفآگاهي از موقعيتتوانايي خواندن موقعيتها، فهم زمينه اجتماعي که بر روي رفتار تأثير ميگذارد، و انتخاب استراتژيهاي رفتاري که اغلب تمايل به موفقيت دارند.شخصيتهمچنين معروف به طرز رفتار، شخصيت احساسي بيروني خود که ديگران دريافت ميکنند: اعتماد، عزت نفس و ارزش خود.اصالتمتناقض يا غير موثق، اصالت (صحت) روشي است براي رفتار کردن تا ادراکي به وجود آيد که فرد با خودش و ديگران به يک اندازه صادق و درستکار است.وضوحتوانايي فرد تا خود را به وضوح اظهار کند، زبان را به طور مؤثر به کار گيرد، مفاهيم را به وضوح بيان کند و عقايد ديگران را ترغيب کند.همدليبيشتر از يک احساس دروني خويشاوندي يا قدرداني به خاطر تجارب ديگران، همدلي در اين زمينه توانايي ايجاد احساس مرتبط با ديگران و درک آنها را نشان ميدهد، و دعوت آنها براي اينکه بيشتر از اينکه عليه تو حرکت کنند به سوي تو گام بردارند. منبع: آلبرشت، 2005: 6 5. هوش اجتماعي از ديدگاه سيلورا، مارتين يوسن و داهل سيلورا، مارتين يوسن و داهل (2001) مؤلفههاي هوش اجتماعي را شامل: 1- پردازش اطلاعات اجتماعي، 2- آگاهيهاي اجتماعي و 3- مهارتهاي اجتماعي و ميدانند (عصاري، 1391: 34-35). در ذيل به معرفي آنها پرداخته ميشود: 1- پردازش اطلاعات اجتماعي پردازش اطلاعات اجتماعي يعني آگاهي و پذيرش شرايط اجتماعي، تعريف و تعيين اهداف، جستجوي بازخورد و راه حلهاي اجتماعي، گرفتن تصميمات بهينه در حالي که در همان زمان اثربخشي آن مشاهده ميشود (فريبورگ و ديگران، 2005: 34 و جني، 2006: 308). پردازش اطلاعات اجتماعي، به توانايي فهم و پيش بيني رفتارها و احساسات ديگران اطلاق ميشود (اسلوب، 1389: 94). اين خرده مقياس بر توانايي درك و فهم و پيشبيني رفتار و احساسات ديگران تأكيد ميكند و توانايي براي فهم پيامهاي كلامي و غير كلامي در روابط انساني، درك پيامهاي پنهاني و همچنين پيامهاي آشكار را مورد سنجش قرار ميدهد. پردازش اطلاعات راهي براي پيوند منفعلانه در ارتباط است. افرادي كه اطلاعات را صرفاً پردازش ميكنند فعالانه در پي آن نميگردند، امّا وقتي با آن مواجهه شدند آن را به كار ميگيرند، حتّي اگر اين مواجهه تصادفي باشد (گلمن، به نقل از بلوچ، 1379). 2- آگاهي‌های اجتماعي: اين خرده مقياس گرايش به آگاهي يا شگفتزدگي نسبت به رويدادها در موقعيتهاي اجتماعي را مورد تأكيد قرار ميدهد و توانايي فعالانه رفتار كردن مطابق با موقعيت، زمان و مكان را مورد اندازهگيري قرار ميدهد، مثلاً اينكه آيا فرد اغلب از واكنش ديگران در برابر اقدامات خود شگفت زده ميشود يا نه؟ اين جزء يعني درك مناسب نگرانيها و ساير احساسات ديگران از اركان موفقيّت در فعاليتهاي اجتماعي است. حساسيت به ديگران براي كسب عملكرد شغلي برتر نيز، بسيار حياتي است. پزشكاني كه به هيجانات و روحيات بيماران خود حساس هستند، موفقترند. سطح آگاهي اجتماعي، توانايي شناسايي نگرانيها و نيازهای اغلب ناگفته مشتريان اعم از موكل، كارمند و غيره و سپس هماهنگ كردن آن نيازها و نگرانيها با خدمات، محصول و نحوه تأمين نيازها در صلاحيت خدماتدهي به مشتريان نقش كليدي دارد. در اين استراتژي، همدردي از جمله زمينههايي ميباشد كه عاملان قدرتمند را از عاملين عادي و متوسط تميز ميدهد(سبحانی نژاد و یوز باشی،1387). 3- مهارتهاي اجتماعي: اين خرده مقياس بر جنبههاي رفتاري از قبيل توانايي وارد شدن در موقعيتهاي جديد و سازگاري اجتماعي تأكيد ميكند و مهارتهاي ارتباطي بنيادي نظير گوش دادن فعال، عمل كردن جسورانه و همچنين برقراري، نگهداري و شكستن رابطه را اندازهگيري ميكند. كارآيي مهارتهاي اجتماعي به توانايي فرد جهت نفوذ بر هيجانات فرد ديگر بستگي دارد. اگر نتوانيم هيجانات ناگهاني خود را كنترل كنيم و فاقد همدردي باشيم، شانس كمي وجود دارد كه بتوانيم در روابط خود كارآمد و مفيد عمل نماييم. مهارتهاي اجتماعي بر مديريت روابط، نفوذ ارتباطات، مديريت تعارض، رهبري، تغييرات مرزهاي ساختاري، همكاري گروهي و تشريك مساعي تأثير بسزايي دارد (عصاري، 1391: 34-35). در ادامه مؤلفه های هوش اجتماعی در قالب نمودار2-1 قابل نمایش است. 53784580645هوش اجتماعیمهارت های اجتماعیآگاهی اجتماعیپردازش اطلاعاتشکل 2-1. مؤلفه های هوش اجتماعی ( سیلورا، 2001)00هوش اجتماعیمهارت های اجتماعیآگاهی اجتماعیپردازش اطلاعاتشکل 2-1. مؤلفه های هوش اجتماعی ( سیلورا، 2001) 6. هوش اجتماعي از ديدگاه گلمن بلوچ (2011) محتواي هوش اجتماعي و مؤلفههاي آن را از نظر گلمن در دو مقوله: 1- آگاهي اجتماعي و 2- مهارت اجتماعي شرح ميدهد: 1- آگاهي اجتماعي آگاهي اجتماعي: توانايي گوش دادن به ديگران، درک کامل افکار و احساسات افراد، توانايي تصميمگيري، به رسميت شناختن فرهنگ، جنبههاي ارزشي و اينکه چگونه اين جنبهها بر رفتار و اعمال افراد تأثير دارند تعريف ميشود (فريبورگ و ديگران، 2005: 34 و جني، 2006: 308). آگاهي اجتماعي طيف گستردهاي است که از اولين احساس ما درباره حالت دروني طرف مقابل، تا درک احساسات و رفتار او در موقعيتهاي پيچيده، ادامه دارد. يا به عبارتي سادهتر همان چيزي است که ما درباره ديگران حس ميکنيم. اين گستره شامل موارد زير است: همدلي اوليه؛ احساس کردن چيزي به همراه ديگران يا احساس کردن علائم عاطفي غير کلامي است. هماهنگي و سازگاري: گوش کردن با پذيرش کامل؛ هماهنگي با فرد مقابل، هماهنگ سازي ميباشد. هماهنگي به معناي توجهي است که از همدلي لحظهاي فراتر ميرود و به حضوري کامل و با ثبات تبديل ميشود که رابطه صميمانه را ممکن ميسازد. درک همدلانه: درک کردن افکار، احساسات و مقاصد ديگري ميباشد. درک همدلانه، بر اساس همدلي اوليه شکل ميگيرد، امّا درک واضحي از احساسات و رفتار ديگري را نيز به اين همدلي احساسي ميافزايد. شناخت اجتماعي: شناخت اجتماعي به فرايندي گفته ميشود که به کمک آن رفتاري در پاسخ به يک هم نوع ايجاد ميشود. شناخت اجتماعي در انسان، محصول فرايندهايي است که طي آن يک فرد، خود و هم نوعانش را درک ميکند (اختياري، 1389: 340). 2- مهارت اجتماعي اين مؤلفه در روابط با ديگران، به خوبي کنار آمدن با عواطف خود و ديگران، فهم دقيق موقعيتها و شبکههاي اجتماعي، مهارت خوب گوش کردن و خوب ابراز وجود کردن، حل تضادها و تعارضها و استفاده از اين مهارتها براي متقاعد سازي رهبري و مديريت تعريف ميشود (ملکي آوارسين و سيد کلان، 1387: 119). مهارت اجتماعي شامل مواردي که در ادامه ذکر ميشوند، ميباشند: هماهنگي و انطباق: رفتارهاي متقابل مناسب و روان را در سطح غير کلامي، هماهنگي و انطباق گويند. ابراز وجود: ابراز وجود به عنوان توانايي دفاع از خود و نيز توانايي «نه گفتن» به تقاضاهايي که فرد نميخواهد انجام بدهد تعريف ميشود (آدام ريتا،2010: 31). نفوذ و اثر گذاري: به معني شکل دهي به نتيجه تبادلهاي اجتماعي ميباشد. براي آنکه فرد تأثيري سازنده از خود بر جاي بگذارد لازم است به نحوي ابراز وجود کند که نتيجه اجتماعي مطلوب را ايجاد کند. افرادي که به طرزي شايسته ابراز وجود ميکنند، از ديدگاه ديگران قابل اعتماد و دوست داشتني هستند و به طور کلّي تأثيري مطلوب ايجاد ميکنند. ابراز توجه و رسيدگي: يعني اهميّت دادن به احتياجات سايرين و عمل کردن بر طبق اين احتياجات (گلمن 2006، به نقل از بلوچ، 1389: 151-172). مؤلفه های هوش اجتماعی از دید صاحب نظران کوزمیتزکی و جان (1993) بیان کرده اند که هوش اجتماعی از هفت مؤلفه تشکیل شده است : دیدگاه خلق و خو و حالت های درونی افراد دیگر، توانایی کلی برای کنار آمدن با افراد دیگر، دانش درباره قوانین اجتماعی و زندگی اجتماعی، بینش و حساسیت در موقعیت های اجتماعی پیچیده، استفاده از تکنیک های اجتماعی برای نفوذ در دیگران، دیدگاه گیری و سازگاری اجتماعی. سیلبرمن (2000) هوش اجتماعی و صفات فردی که هوش اجتماعی را می سازند بر مبنای هشت جنبه بررسی کرده است: درک و فهم دیگران، بیان احساسات و ایده های شخصی، بیان نیازهای خود شخص، ارائه و دریافت بازخورد از شخص مورد تماس، تحت تأثیر قرار دادن و ترغیب دیگران، ارائه راه حل های نوآورانه به موقعیت های پیچیده، کارکردن به صورت مشارکتی به جای انفرادی کار کردن، عضو خوب تیم بودن، اتخاذ نگرش مناسب که در رویدادها به بن بست می رسند. بر اساس نظر بوزان (2002) هوش اجتماعی از هشت مؤلفه تشکیل شده است: خواندن ذهن شخص، درک و فهم افراد از طریق استفاده از داده های ارتباطی غیر کلامی، کلامی و علائم بدنی آنها، مهارت های گوش دادن فعال، اجتماع پذیری، تحت تأثیر قرار دادن دیگران، فعال بودن در رسانه های اجتماعی، مذاکره گفتگو و حل مسائل اجتماعی، ترغیب و اقناع، داشتن رفتار مطلوب در موقعیت های اجتماعی (دوگان و چتین، 2009: 714). ویژگیهای هوش اجتماعی: داشتن هوش اجتماعی باعث می شود تا با دیگران ارتباط بهتری داشته باشیم و توانایی تفاهم و مدیریت در مردان و زنان نشانه هوش اجتماعی است. واکنش مغز در فرآیند هوش این است که از شخص خواسته میشود عاقل تر و پخته تر عمل کند. مغز انسان پیچیدهترین، پیشرفتهترین و قدرتمندترین ارگانی است که در جهان شناخته شده است پس سر و کار داشتن با تعداد زیادی مغز نشانه بلوغ است، کسانی که از لحاظ اجتماعی هوش بالایی دارند، برای برقراری ارتباط با دیگران و فهمیدن صحبت های آنان مجبورند از همه قدرت مغز و بدنشان استفاده کنند. آنها باید بدانند چگونه ارتباط برقرار کنند، چطور دوست پیدا کنند و چطور دوستانشان را نگه دارند. افراد با هوش اجتماعی بالا، با کسانی که گذشته، سن، فرهنگ و عملکرد احساسی-اجتماعی متفاوتی دارند راحت هستند و مهم تر آنکه قادرند کاری کنند که دیگران در کنار آنان احساس راحتی و خوشحالی داشته باشند و ویژگیهایی به قرار زیر دارند: احترام قائل شدن نسبت به دیگران، انتقال فکر، توانایی خواندن و استفاده از زبان رفتاری برای انتقال فکر، آگاهی از زمان مناسب صحبت کردن و گوش دادن، داشتن علاقه پایدار نسبت به دیگران، سازماندهی گروه (داشتن ابتکار عمل برای هماهنگ کردن فعالیت های عدهای از افراد، این استعدادها را میتوان در کارگردانان تئاتر، افسران ارتش و مدیران شرکتها و سازمان های مختلف مشاهده کرد. در کودکی این گونه افراد در زمین بازی، کاپیتان تیم هستند و درباره نحوه بازی تصمیمگیری میکنند)، مذاکره برای حل مسائل (استعداد میانجی گری، جلوگیری از بروز اختلاف، حل و فصل دادن به مشکلات. افرادی که از این خصوصیت برخوردارند برای داوری کردن در مشاجرات مناسب هستند و نقش میانجی را خیلی خوب بازی میکنند. برای مشاغل سیاسی و حقوق عالی هستند. در کودکی همان کسانی هستند که بحث و جدل را در زمین بازی فرو مینشانند)، روابط شخصی (استعداد همدردی و دلجویی از دیگران. کسی که دارای این ویژگی باشد خیلی راحت با دیگران روبرو میشود و در قبال احساسات دیگران احساس مسولیت میکند. هنر ایجاد رابطه را به خوبی دارا هستند. اینگونه افراد میتوانند همسران قابل اعتماد، رفقای صمیمی، شرکای تجاری مناسب و بازیکنان تیمی خوبی باشند. در دنیای تجارت میتوانند مامور فروش یا مدیران شایستهای باشند و برای شغل معلمی نیز عالی هستند. دانشآموزان دارای این خصوصیت احساسات افراد را به خوبی از روی چهرههاشان میخوانند و در بین همشاگردی های خود خیلی محبوب هستند)، تجزیه و تحلیل اجتماعی (شناخت و بصیرت درونی راجع به عواطف، انگیزهها و علایق دیگران. این گونه افراد به راحتی میتوانند با دیگران رابطهای صمیمی برقرار کنند. آنها با این توانایی خود میتوانند مشاور یا روان درمانگر خوبی باشند و اگر کمی نیز بر طبع ادبی خود بیفزایند رمان نویسان خوبی از آب در میآیند). ضمناً هوش اجتماعی بالا در مکالمههای میان فردی خود را به خوبی نشان میدهد. این افراد سعی میکنند همیشه مکالمههای مناسب و بجا داشته باشند و برایشان اهمیتی ندارد که مکالمهشان یک وقت گذرانی ساده با بقالی محلهشان باشد یا صحبت کردن با رئیس شان. مزیت کسانی که هوش اجتماعی بالایی دارند این است که به آسانی و آمادگی میتوانند با تمام افراد در هر شرایط، مکالمه لذت بخش داشته باشند و برای پربار بودن مکالمههاشان این قواعد را رعایت میکنند: سعی میکنند با هرکس همانطور صحبت کنند که مایلند با آنها صحبت شود و از زبانی استفاده میکنند که مناسب آن موقعیت است و همیشه به دیگران احترام میگذارند و خوش برخورد هستند. یکی از جالبترین یافتهها درباره ارتباطات فردی و تندرستی این است که معمولا بیمارانی که دارای دوستان ونزدیکان صمیمی بوده و یا عضو گروه های اجتماعی و مذهبی و ... هستند و در این شبکه ها به فعالیت میپردازند، خیلی سریعتر درمان میشوند و عمر درازتری نیز خواهند داشت. افرادی که اوقات خود را بیشتر با افرادی میگذرانند که بیشتر دوستشان میدارند، اثرات شگفتانگیز این روابط را بر سلامتی و شادابی خود متوجه خواهند شد. همچنین محققان بر این نکته تایید می کنند که بیماران باید تا سر حد توان بکوشند از تنشها و نگرانیهای روزمره خود بکاهند و سموم اینگونه مناسبات ویرانگر را از جسم و جان خود پاک کنند. زمانی که بیماران در حالت شکنندگی قرار میگیرند، نشان دادن احساسات مهربانانه، برای آنان بسیار موثر خواهد بود. بویژه اگر سالخورده و ناتوان بوده و سیستم ایمنی بدنشان از کار افتاده و معیوب شده و درگیر ناخوشی مزمن شده باشند. در اینصورت است که عشق چیزی فراتر از ابراز مهر و محبت احساس میشود و در فرایند پرستاری و مراقبت بدون شک عامل اصلی و فعال بیولوژیکی میشود. در حقیقت ابراز عشق و داشتن روابط اجتماعی مناسب داروی دردهایی است که اعجازها میآفریند. تحقیقات نشان دادهاند که بین افرادی که به علت گرفتگی عروق، ناچار آنژیوگرافی میشوند اگر یار و همسری داشته باشند که فاقد مهر و محبت باشد، 40% بیشتر از کسانی که آشیانه گرمی در خانه دارند و دلی برایشان میتپد، سر و کارشان به بیمارستان می افتد و بار دیگر دچار انسداد عروق و شریان ها میشوند (اسدی به نقل از عصاری، 1391). عوامل موثر بر پرورش هوش اجتماعی برای بهبود مهارتهای ارتباط اجتماعی بهتر است: - در ارتباط با دیگران خوش برخورد بود و لبخند زد و یا دست داد و دیگران را به گرمی در آغوش گرفت یا به عبارتی دیگر از زبان رفتاری باز استفاده کرد. - ملاقات با دیگران را با موضوعاتی که به آنها مرتبط است شروع کرد نه موضوعاتی که به خودمان مربوط است. - همانطور که با طرف مقابل صحبت میکنید به چشمان او نیز نگاه کنید (برقراری ارتباط چشمی یا غیر کلامی همزمان با برقراری ارتباط کلامی). - از آنچه میخواهید در صحبت هایتان بگویید آگاه باشید و در هنگام صحبت احساس راحتی و اطمینان داشته باشید (همان، 1391). پیشینه تحقیق: تحقيقات انجام شده در داخل شمس آبادی (1383) در مطالعه ای تحت عنوان (هنجاریابی آزمون هوش هیجانی بر روی دانش آموزان دبیرستان های شهر مشهد) به این نتیجه رسید که بین هوش هیجانی با خلاقیت رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نیای آرام (1383) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که لازمه خلاقیت در سازمان، وجود افراد نوآور و خلاق در سازمان است و یکی از عوامل تأثیر گذار بر خلاقیت افراد در سازمان ایجاد روابط بین فرد و گروه می باشد. مقیمی (1384) پژوهشی با عنوان رفتار شهروندی سازمانی از تئوری تا عمل انجام داده است. وی در این پژوهش، 7 بعد رفتارشهروندی سازمانی را در دو وضعیت موجود و مطلوب مورد بررسی قرار داده است. نتایج در این پژوهش نشان داد که رفتار شهروندی سازمانی وضعیت مطلوبی قرار ندارد. هم چنین مؤلفه رفتار شهروندی سازمانی (نوع دوستی، آداب اجتماعی، نزاکت، جوانمردی، هماهنگی متقابل شخصی و محافظت از منابع انسانی) نیز نه تنها وضع مطلوبی ندارند، بلکه همه آن ها در وضعیت نامطلوبی هستند. حاجی زاده (1387) پس از اعتباریابی مقیاس هوش اجتماعی به بررسی رابطه هوش اجتماعی با شادکامی و پرخاشگری در دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز پرداختند، نتایج نشان داد که بین هوش اجتماعی و شادکامی رابطه مثبت و معنی داری و بین هوش اجتماعی و پرخاشگری رابطه منفی وجود دارد. هویدا و نادری (1387) با بررسی سطح رفتار شهروندی سازمانی کارکنان به این نتیجه دست یافتند که همه ابعاد رفتار شهروندی سازمانی در میان کارکنان به جز نوع دوستی بیش از حد متوسط بود. میزان جوانمردی در بین کارکنان با توجه به نوع وظایف از تفاوت معناداری برخوردار بود. همچنین بین مؤلفه رفتار شهروندی به جزء مؤلفه جوانمردی رابطه مستقیم وجود دارد. رضايي و خليل زاده (1388) در پژوهشي تحت عنوان «رابطه بين هوش اجتماعي مديران با رضايت شغلي معلمان مدارس» دريافتند که (1) بين هوش اجتماعي مديران و رضايت شغلي معلمان رابطه مثبت و معناداري وجود دارد (2) از بين سه مؤلفه هوش اجتماعي، مؤلفه مهارت اجتماعي و پردازش اطلاعات بهترين پيشبين براي رضايت شغلي ميباشند. خالصی و همکاران(1388) پژوهشی با عنوان بررسی رابطه رفتار شهروندی سازمانی و توانمندسازی کارکنان در مراکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام دادند، نتایج به دست آمده نشان می دهد که بین رفتار شهروندی سازمانی و توانمندسازی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج حاکی از آن است که از میان ابعاد رفتار شهروندی سازمانی، ابعاد نوع دوستی، وجدان کاری، رادمردی و گذشت در سطح مطلوبی قرار دارد ولی بعد رفتار مدنی پایین تر از سطح مطلوب است. محقر و همکاران(1388) در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر اجرای موفقیت آمیز مدیریت کیفیت جامع و عملکرد سازمانی دریافتند که اقدامات مدیریت کیفیت جامع اثری مثبت و معناداری بر عملکرد سازمانی دارد، ولی رفتار شهروندی سازمانی اثری مستقیم بر عملکرد سازمانی ندارد و به صورت غیر مستقیم و تأثیر بر مدیریت کیفیت جامع می تواند اثری مثبت و معناداری بر عملکرد سازمانی داشته باشد. نيكنامي و همكاران (1388) در طراحي و ارزيابي مدل علي خلاقيت و نوآوري مديران آموزش شهر تهران نشان دادند که وضعيت خلاقيت و نوآوري در مديران مدارس شهر تهران در حد متوسط بوده است. هاشمی و همکاران (1388) در مطالعات خود تحت عنوان بررسی ارتباط بین سبک تفکر و خلاقیت و نوآوری مدارس نشان دادند که بین انواع سبک تفکر و خلاقیت و نوآوری مدیران مدارس رابطه معناداری وجود دارد. اله ياري (1389) در پژوهشی تحت عنوان «بررسي رابطه هوش اجتماعي و رهبري اخلاقي مديران گروههاي آموزشي در دانشگاه اصفهان و علوم پزشکي اصفهان» نشان داد که: 1) بين هوش اجتماعي و رهبري اخلاقي مديران گروههاي آموزشي در دانشگاه اصفهان و علوم پزشکي اصفهان رابطه وجود دارد. 2) بين مؤلفههاي پردازش اطلاعات اجتماعي و مهارتهاي اجتماعي با رهبري اخلاقي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. اما بين مؤلفه آگاهي اجتماعي و رهبري اخلاقي هيچگونه رابطه معناداري وجود ندارد. 3) هيچ تفاوت معناداري در هوش اجتماعي و رهبري اخلاقي و مؤلفههايش در ميان مديران گروههاي آموزشي با مراتب علمي مختلف وجود ندارد. 4) تنها تفاوت موجود در پردازش اطلاعات اجتماعي (از مؤلفههاي هوش اجتماعي) در ميان مديراني با سوابق مديريت دانشگاهي مختلف معنادار ميباشد. در ساير مؤلفهها از هوش اجتماعي و رهبري اخلاقي هيچ تفاوت معناداري در ميان مديران با سوابق مديريتي مختلف وجود ندارد. 5) تفاوت ميان مديران گروه زن و مرد در متغير هوش اجتماعي معنادار ميباشد و ميانگين هوش اجتماعي زنان نسبت به مردان همکار خود بالاتر بود و از هوش اجتماعي بالاتر برخوردار بودند. رضايي (1389) در پژوهش خود با عنوان «مقياس هوش اجتماعي ترومسو: ساختار عاملي و پايايي نسخه فارسي مقياس در جامعه دانشجويان» پي برد که 1- خرده مقياسهاي هوش اجتماعي به طور معني داري با همديگر همبسته هستند. با اين حال اين همبستگيها در سطح ضعيف و متوسط بودند. 2- سن با خرده مقياسهاي پردازش اطلاعات اجتماعي و مهارتهاي اجتماعي رابطۀ معني داري نداشت. امّا با نمرات خرده مقياس آگاهي اجتماعي همبستگي ضعيف و معني داري مشاهده ميشود. 3- تفاوت معني داري بين دانشجويان زن و مرد در خرده مقياسهاي هوش اجتماعي وجود ندارد. در پژوهش سيد نقوي و جعفري فارساني (1389) رابطه بين سبك رهبري رابطه متقابل رهبر – عضو با رفتار شهروندي سازماني در بين استادان دانشگاه علامه طباطبايي (ره) بررسي شد. نتيجه نشان داد كه بين ابعاد رابطه متقابل رهبر- عضو و ابعاد رفتار شهروندي سازماني رابطه مثبتي وجود دارد. نادري و روشني (1390) در پژوهشي با عنوان رابطه هوش معنوي و هوش اجتماعي با اضطراب مرگ زنان سالمند دريافتند که بين هوش معنوي و اضطراب مرگ سالمندان رابطه معني داري وجود دارد. اما بين هوش اجتماعي و اضطراب مرگ سالمندان رابطه معناداري به دست نيامد. همچنين نتايج تحليل رگرسيون نشان داد که از ميان متغيرهاي پيش بين تنها متغير هوش معنوي پيش بيني کننده اضطراب مرگ بود. عباداله و همکاران (1390) با بررسی رابطه بین خلاقیت سازمانی و رضایت شغلی با استرس شغلی در بین کارکنان سازمان جهاد کشاورزی استان فارس به این نتیجه دست یافتند که بین متغییر رضایت شغلی و استرس شغلی رابطه معکوسی وجود دارد و همچنین بین خلاقیت سازمانی و استرس شغلی رابطه معکوس و منفی وجود دارد. کریمی (1391) پژوهشی با عنوان رابطه بین خلاقیت و هوش هیجانی مدیران با میزان کاربست مولفه های سازمان های یادگیرنده در مدارس راهنمایی متوسطه دولتی اراک انجام داده است. نتایج بدست آمده نشان داد بین خلاقیت و هوش هیجانی مدیران با میزان کاربست مولفه های سازمان های یادگیرنده رابطه وجود دارد، کنار گذاشتن شیوه های سنتی مدیریت و به کار گیری اصول، مهارت ها و ابزار ها در مدارس یادگیرنده که بدلیل نقش حساس و حیاتی مدارس در ساختن جوامع زمینه حرکت جوامع به محیط های یادگیرنده نیز فراهم می شود و در هوش هیجانی مدیران مهارتهای وجود دارد که پردازش اطلاعات هیجانی را تسهیل کرده و مجموع این عوامل موجب بکارگیری هر چه بیشتر مولفه های سازمانهای یادگیرنده در آموزش و پرورش خواهد شد. در پژوهشی آقا محمدی(1392) رابطه بین سبک رهبری مدیران مدارس و خلاقیت دبیران دوره متوسطه شهرستان دیواندره را مورد بررسی قرار داد. نتیجه نشان دادکه بین سبک رهبری مدیران و خلاقیت دبیران رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. گیلانی(1392) در پژوهشی تحت عنوان «رابطه بین هوش اجتماعی و هوش فرهنگی کارکنان با اثربخشی سازمانی، سازمان آموزش و پرورش استان ایلام» نشان داد که (1) میانگین هوش اجتماعی بالاتر از حد متوسط اما هوش فرهنگی در حد متوسط می باشد (2) بین هوش اجتماعی و هوش فرهنگی با اثربخشی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. در پژوهشی کچویی (1392) رابطه بین ذهنیت فلسفی مدیران و رفتار شهروندی سازمانی معلمان با اثربخشی سازمانی در مدارس ابتدایی شهر اصفهان را مورد بررسی قرار داد.نتیجه نشان داد که (1) بین ذهنیت فلسفی مدیران و اثربخشی سازمانی مدارس رابطه معناداری وجود دارد (2) بین رفتار شهروندی سازمانی معلمان و اثربخشی سازمانی مدارس رابطه معناداری وجود دارد (3) متغیرهای ذهنیت فلسفی مدیران و رفتار شهروندی سازمانی معلمان توان پیش بینی اثربخشی سازمانی مدارس را دارند. تحقيقات انجام شده در کشورهای خارجی مداسیر و سینگ (2000) در مطالعه ای تحت عنوان (ارتباط بین هوش عاطفی با رهبری تحولی و رفتار شهروندی سازمانی) به این نتیجه رسیدند که بین هوش عاطفی با رفتارشهروندی سازمانی رابطه وجود دارد. کویز (2001) در مطالعه خود با عنوان اثر رضایت شغلی و رفتار شهروندی سازمانی و تغییر بر روی اثربخشی سازمانی دریافتند که رفتار شهروندی سازمانی به طور معناداری با اثربخشی سازمانی مرتبط است. چو مپو کیوم و در (2004) به بررسی ارتباط جهت گیری شغلی درونی و رفتار شهروندی سازمانی پرداختند. این تحقیق در هشت سازمان در تایلند انجام شد، نتایج نشان داد که جهت گیری شغلی درونی بر رفتارهای شهروندی سازمانی تأثیر دارد. جاکوب (2004) در طی تحقیقی نشان داد که از طریق رفتار همدلانه و برقراری روابط بین گروهی می توان زوایای جدیدی را در نحوه نگرش و ساخت اجتماعی به وجود آورد. همدلی و برقراری روابط ویژگی است که از طریق آن می توان خلاقیت ها را با شریک کردن و درگیر کردن اذهان مختلف از طریق روابط اجتماعی به وجود آورد. آبراهام و ژاسمن (2006) در مطالعه ای تحت عنوان (رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد شغلی با رفتار شهروندی سازمانی) به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی و عملکرد شغلی نقش مؤثری در افزایش رفتار شهروندی سازمانی دارد. ویز و سوب (2007) به بررسی چند وجهی و چند خصوصیتی در ساختار و اعتبارسازی هوش اجتماعی در کشور آلمان پرداختند و به این نتیجه رسیدند که بین هوش اجتماعی و هوش آکادمیک تفاوت معنی داری وجود دارد. میجس و همکاران (2008) تأثیرات هوش اجتماعی و هوش شناختی را بر میزان محبوبیت نوجوانان مدرسه از طریق سنجش پیشرفت تحصیلی مقایسه کردند. نتایج نشان داد که بین هوش اجتماعی با محبوبیت به طور معناداری رابطه وجود دارد اما با پیشرفت تحصیلی ارتباطی وجود نداشت. در تحقیقی که توسط ریچارد هامر (2008) با عنوان رفتار شهروندی سازمانی، هوش هیجانی و معنوی؛ رابطه شان چیست؟ نتایج نشان داد که ﺑﻴﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻫﻮش ﻣﻌﻨﻮي و رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪي ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎداري ﮔﺰارش ﺷـﺪ. پولات (2009) در تحقیقی تحت عنوان بررسی سطوح رفتار شهروندی سازمانی دبیران دبیرستان ها از نظر مدیران به این نتایج رسید که به عقیده مدیران مدرسه، دبیران دبیرستان ها رفتار شهروندی سازمانی بالایی را نشان دادند. این دبیران بیشتر احترام و سپس نوع دوستی، نگرش مدنی، وجدان کاری و رفتار جوانمردی را به ترتیب نشان می دهند. زیلیزن مهد جلس و همکاران (2010) به اهمیت تأثیر مهارتهای ارتباطی(مولفه دوم هوش اجتماعی) در انگیزش و بالا بردن عملکرد معلمان در تحقیقی با عنوان مهارتهای ارتباطی و انگیزه کار در میان معلمان خبره اشاره میکنند. گانگلینک (2010) مطالعه ای با عنوان ارتباط بین احساس کارمندان از عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در شرکت های خصوصی انجام داده است. نتایج نشان دادند احساس عدالت سازمانی یک نقش پیش گویی مثبت در هویت سازمانی،نقش میانجی در ارتباط عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی بازی می کند. نومان (2012) در مطالعهاي تحت عنوان الگوهاي هوش اجتماعي و سبک رهبري مؤثر بر مديريت طرحهاي مجازي به اين نتيجه رسيد که هوش اجتماعي و سبکهاي رهبري (وظيفه مدار و رابطه مدار) نقش مؤثري در مديريت طرحهاي مجازي دارند و ميزان هوش اجتماعي در هر دو متغير بالاتر از حد متوسط مي باشد. همچنين هوش اجتماعي به بالا بردن انگيزه، کاهش موانع فرهنگي، حل و فصل اختلافات، ايجاد کار گروهي، همکاري و افزايش ارتباطات در ميان اعضاي تيم پروژههاي مجازي کمک ميکند. نتیجه گیری فعاليتهاي آموزشي هر كشور را مي توان سرمايه گذاري يك نسل براي نسل ديگر دانست. در واقع تمامي هزينههاي مادي (پول) و غير مادي (فرصت هاي از دست رفته) كه در جريان آموزش صرف ميشوند، سرمايه گذاري روي منابع انساني به حساب مي آيند، زيرا در شرايط مطلوب، آموزش فرصت بهره وري را براي شخص و در نهايت براي سازمان و جامعه ايجاد مي كند. پيشرفت و توسعهي دانشگاه ها و مؤسسات آموزشي از طريق برخورداري نيروي انساني از مهارتها و خصوصيات ويژهاي صورت مي گيرد، از جمله خصوصيات و ويژگيهاي مؤثر در كارايي و اثربخشي آموزشي، هوش اجتماعي و رفتار شهروندی مي باشد که هریک تأثیر بسزایی در خلاقیت سازمانی دارند. هوش اجتماعی یک مؤلفه مربوط برای رفتار شایستۀ اجتماعی است و شایستگی اجتماعی به عنوان پتانسیل یک شخص و توانایی لازم برای عملکرد اجتماعی تعریف شده است (هامپل و همکاران، 2011: 45). از عوامل مؤثر دیگری که در اثربخشی سازمان ها نقش اساسی دارد و بسیاری از محققان آن را رفتاری فراتر از وظایف رسمی می دانند رفتار شهروندی است. اين مقوله به رفتارهاي فردي اشاره دارد كه برخاسته از بصيرت افراد بوده و علاوه بر اينکه اثر بخشي عملكرد سازمان را افزايش مي دهند، مستقيم و به صورت صريح، از طريق سيستم رسمي پاداش تشويق نمي شوند (ارگان، 1988، بورنس و کارپنتر ، 2008). همچنین همه سازمانها براي بقا نيازمند انديشههاي نو و نظرات بديع و تازه اند، افكار و نظرات جديد همچون روحي در كالبد سازمان دميده مي شوند و آنها را از نيستي و فنا نجات مي دهند. درعصر حاضر براي بقا پيشرفت و حتي حفظ وضع موجود بايد جريان نوجويي و نوآوري را در سازمان تداوم بخشيم تا از ركود و نابودي آن جلوگيري شود (الوانی، 1386: 239). بنابراين انتظار ميرود که سازمان ها به نيروي انساني که از هوش اجتماعي بالايي برخوردار باشند مجهز شوند تا از این طریق میزان رفتار شهروندی سازمانی و خلاقیت سازمانی کارکنان بالا برود و در نهایت احتمال موفقيّت، بقا و ارتقاي سازمان افزايش پيدا کند. منابع و مآخذ الف: منابع فارسی آقامحمدی،ج.(1392).بررسی رابطه سبک رهبری مدیران مدارس و خلاقیت دبیران دوره متوسطه شهرستان دیواندره،فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار،سال هفتم،21-9. احمد پور داریانی، م ، عزیزی، م. (1383). کارآفرینی. موسسه فرهنگی و انتشاراتی محراب قلم. احمدي، ح ، ماهر، ف. (1385). شناخت بازيهاي ذهن. تهران: نشر پرديس. احمدی، غ ، وردی علائی، ط. (1388). آشنایی با خلاقیت سازمانی به عنوان ضرورت نظام آموزشی، مجله مدرسه کارآمد، شماره هفتم، صص64-67. اختياري،م (1389). بررسي ابعادي از عملکرد شناخت اجتماعي در بيماران وابسته به مواد افيوني، فصلنامه علمي- پژوهشي رفاه اجتماعي، سال يازدهم، شماره چهل و يکم، 419 – 399. آريان پور، م، آريان پور، عباس. (1387). فرهنگ انگليسي به فارسي، تهران: امير کبير. اسلامي، ح، سيار(1386). رفتار شهروندي سازماني، ماهنامه علمي آموزشي تدبير، سال هجدهم، شماره 187، ص59-56. اسلوب، س. (1389). بررسي رابطه هوش اجتماعي و قابليت جذب دانش در ميان مديران مدارس شهر بوکان، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. افروز، غ. (1385). مباحثي در روان شناسي و تربيت کودکان و نوجوانان. چاپ شقایق. آقایی فیشانی، ت. (1377). خلاقیت و نوآوری در انسان ها و سازمان ها. انتشارات ترمه. بوزان،ت.(1384). نیروی نبوغ اجتماعی (ترجمه حوراد زاد صالحی). تهران: انتشارات پل. (تاریخ انتشار به زبان اصلی 1977). پیرخائفی.، ع. معنوی پور، د ، شریفی، ح. (1386). مقایسه خلاقیت و هوش دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی، فصلنامه اندیشه های تازه در علوم تربیتی، سال سوم، شماره اول. پيرخايفي، ع. (1380). خلاقيت، مديريت و كارآفريني. فصلنامه خلاقيت و نوآوري، شماره 9. تهامي منفرد، ش.، علیایی زند، ش ، یوسفی، م. (1381). بررسی رابطه هوش هيجاني و راهبردهاي رويارويي در دانش آموزان عادي و تيزهوش دبيرستان هاي شهر تهران. اولين همايش ملي استعدادهاي درخشان، شيراز. سيدتقوي، م. ع. و جعفري فارسانی، ج. (1389). رابطه بين کيفيت ادراك شده در سبک رهبري و رفتار شهروندي، فصلنامه پژوهش و برنامه ریزي در آموزش عالی، شماره 56، ص114. حاجی زاده، م. (1387). اعتباریابی مقیاس هوش اجتماعی و رابطه آن با شادکامی و پرخاشگری در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی عمومی. حسینی ،ا.(1380). مدیریت خلاقیت و خلاقیت در مدیریت . فصلنامه رهیافت ، شماره 26 . حافظ نیا، م. (1387). مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران: انتشارات سمت. خالصی، ن.، قادری، ا.، خوشگام، م.، برهانی نژاد، ح ، طرسکی، م. (1388). بررسی رابطه رفتار شهروندی سازمانی و توانمند سازی کارکنان در مراکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران، صص81-75. خاني، ا. (1382). تأثير هوش فرهنگي براثربخشي گروهي، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان. دلاور، ع. (1389). روش های تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران، انتشارات پیام نور. دلاور، ع. (1387). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، چاپ هشتم، تهران: انتشارات رشد. دهشيري، غ. (1382). هنجاريابي پرسشنامه بهر هيجاني بار آن ( EQ-I) براي ارزيابي جنبه هاي مختلف هوش دانشجويان دانشگاه هاي تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، دانشگاه علامه طباطبايي تهران. دوبرين، ا. (1387). روان شناسي کاربردي (اثربخشي فردي و سازماني)، (ترجمه: معمارزاده طهران، غ.، طاهري گودرزي، ح و قيتاني، ا)، تهران: انديشههاي گوهر بار. رحمان سرشت، ح ، صنوبر، ن. (1380)، نظام اداري و نقش آن در بهروه وري ملي، انتشارات مركز آموزش مديريت دولتي، چاپ اول. رضايي، ا ، خليل زاده، و. (1388). رابطه بين هوش اجتماعي مديران با رضايت شغلي معلمان مدارس، مجله علوم تربيتي شمار ه هفتم، 145-121. رضايي، ا. (1389). مقياس هوش اجتماعي ترومسو: ساختار عاملي و پايايي نسخه فارسي مقياس در جامعه دانشجويان، فصلنامۀ پژوهشهاي نوين روانشناختي، سال پنجم، شماره بيستم،87-70. رضایی، ا،خلیل زاده، ا. (1388). رابطه بین هوش اجتماعی مدیران با رضایت شغلی معلمان مدارس، مجله علوم تربیتی، سال دوم، شماره 7، صص 145-121. سام خانیان، م. ر. (1387). خلاقیت و نوآوری در سازمان آموزشی (مفاهیم، نظریه ها، تکنیک ها و سنجش). تهران. انتشارات رسانه تخصصی.. سبحاني نژاد، م ، يوزباشي، ع. (1387). هوش هيجاني و مديريت در سازمان، تهران: نشر يسطرون. سرمد، ز.، بازرگان، ع ، حجازي، ا.(1388). روش های تحقیق در علوم رفتاری، چاپ هیجدهم، تهران: موسسات انتشارات آگاه. سيد نقوي، م. ع، جعفري فارساني، ج. (1389). رابطه بين كيفيت ادراك شده درسبك رهبري رهبر-عضو و رفتار شهروندي سازماني، فصلنامه پژوهش و برنامه ريزي درآموزش عالي، شماره 56، صص 126-115 شریعتمداری، م ، توانگر، ع. (1390). بررسی رابطه ی ابعاد سازمان یادگیرنده و خلاقیت مدیران متوسطه استان سمنان، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، سال پنجم، شماره1. شمس آبادی، ر. (1383). هنجاریابی آزمون هوش هیجانی بر روی دانش آموزان دبیرستان های شهر مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، انیستیتیو روان پزشکی تهران. شهرآراي، م.، سيدان، ق ، فرزاد، و.(1381). تحليل خلاقيت درکودکان: معرفي آزمون تفکر خلاق در عمل و حرکت، مجله روان شناسي و علوم تربیتی، شماره 2، 213-191. صادقی مال امیري، م. (1386). خلاقیت: رویکردي سیستمی، فرد، گروه، سازمان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه امام حسین. صنوبری، م. (1387). رفتار شهروندی سازمانی (مفاهیم، تعاریف، ابعاد و عوامل مؤثر بر آن)، دو ماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال پنجم، شماره 16. عبادی، م. (1391). تعریف هوش. Avilable from:http://www.pajoohe.com عصاري، م .(1391). مقايسه اثربخشي آموزش تاريخ به دو روش بحث گروهي و سخنراني بر ميزان يادگيري دانش آموزان دختر پايه دوم متوسطه داراي هوش اجتماعي متفاوت، پايان نامه کارشناسي ارشد رشته روانشناسي، دانشگاه بو علي سينا همدان. عباداله، ا،ایرانیان، ج،پارسا نژاد، م.(1390).بررسی رابطه بین خلاقیت سازمانی و رضایت شغلی با استرس شغلی در بین کارکنان سازمان جهادکشاورزی استان فارس،فصلنامه تازه های روان شناسی صنعتی،سال دوم،شماره هشتم،صص84-71. علاقه بند، ع. (1387). مدیریت عمومی. تهران: نشر روان. فرازمند، ع. (1382). نوآوری در مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ظرفیت سازی در عصر جهانی شدن، ارایه شده در کنفرانس ویژه در باب مدیریت منابع انسانی در تهران، اکتبر 2003. قلي پور، آ. (1386). مديريت رفتار سازمان (رفتار فردي)، تهران: انتشارات سمت. قنبری، س.، عطائی، ن ، کریمی، ا. (1391). بررسی سطح رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان، نشریه علمی-تخصصی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان- دوره چهارم. شماره ششم. کچویی، ن. (1392). بررسی رابطه بین ذهنیت فلسفی مدیران و رفتار شهروندی سازمانی معلمان با اثربخشی سازمانی مدارس ابتدایی شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علي سينا همدان. کریمی، ا. (1391). بررسی رابطه بین خلاقیت و هوش هیجانی مدیران با میزان کاربست مؤلفه های سازمان یادگیرنده در مدارس راهنمایی و متوسطه دولتی شهر اراک. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علي سينا همدان. گاردنر، ك. ت.، ريوا ، م. ای. (1386). به دنبال خوشبختي (ترجمه ندا شادنظر). تهران: نشر افراز (بی تا). گل پرور، م، وکیلی، ن ،آتش پور، ح. (1390). بررسی رابطه دشواری هدف و رهبری تحول گرا با رفتار شهروندی سازمانی و تعهد عاطفی. ماهنامه دانشور رفتار، شماره 5، ص 177. گلستان هاشمي، س. م. (1380). خلاقيت و نوآوري سازماني و فناورانه. مجلة رهيافت، شماره 26. گلمن، د. (1389). علم جديد هوش اجتماعي، ترجمه حميد رضا بلوچ، قم: نشر رخ مهتاب، (تاريخ انتشار به زبان اصلي 2006). گلمن، د. (1389). هوش هیجانی، ترجمه نسرین پارسا، تهران: نشر رشد. گلمن، د. (1379).هوش عاطفي(ترجمه حميدرضا بلوچ). تهران: انتشارات جيحون. گودرزي، ع. م. (1384). نقش هوش در ارتقاء عملكرد مديران. خلاصه مقالات همايش دين و رسانه. تهران: فرهنگستان علوم. گیلانی، م. (1392). بررسی رابطه بین هوش اجتماعی و هوش فرهنگی کارکنان با اثربخشی سازمانی سازمان آموزش و پرورش استان ایلام، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علي سينا همدان. محبوبی، ط ، توره، ن. (1387). آسیب شناسی خلاقیت و نوآوری در دانشگاه، فصل نامه دانشگاه آزاد اسلامی 37، سال دوازدهم، شماره1. محقر، ع ، احمدی، الف ، دهقان، م ، غریبی، م ، خارلقی، ا. (1388). بررسی تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر اجرای موفقیت آمیز مدیریت کیفیت جامع و عملکرد سازمانی، اولین کنفرانس ملی مدیریت رفتار شهروندی سازمانی، دانشگاه تهران. مهرآذر،ز.(1391).بررسی رابطه بین مهارتهای سازمانی مدیریت زمان با خلاقیت سازمانی در بین مدیران مدارس مقطع متوسطه شهر همدان.پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه واحد ساوه. محمدی، م. (1388). رفتار شهروندی سازمانی: رفتار جامعه پسند در کار، تدبیر، شماره 209، مهر88. محمديان حسين آبادي، ا. (1386). بررسي رابطه هوش هيجاني با هوش اجتماعي، مجموعه مقالات دومين كنگره انجمن روانشناسي ايران، تهران: انتشارات دانشگاه اصفهان، صص31-14. مصطفوی، ب. (1388). بررسی مؤلفه های سازمان یادگیرنده در مدارس متوسطه و رابطه آن با میزان خلاقیت دبیران ناحیه یک شهر ارومیه. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز. مقیمی، م. (1384). رفتار شهروندی سازمانی از تئوری تا عمل، فرهنگ مدیریت، سال سوم، شماره 11، ص48. ملکي آوارسين، ص ، سيدکلان، م. (1387). بررسي رابطه بين هوش هيجاني و اثربخشي اعضاي هيات علمي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد پارس آباد مغان، فصلنامه رهبري و مديريت آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي واحد گرمسار، سال دوم، شماره دوم، 123-115. ملکی نیا، ع ، صادقی، م. (1388). بررسی وضعیت رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دانشگاه رازی کرمانشاه، اولین کنفرانس ملی مدیریت رفتار شهروندی سازمانی، دانشگاه تهران. مهرابي، م.، آشورزاده، ب، اميرتيموري، ش. (1386). هوش اجتماعي، مقالات دانش آموزي. ميرزا قادري، ع. (1386). بررسي رابطه بين سبكهاي مديريت، رابطه مدار، ضابطه مدار ) مديران و روحيه معلمان شهرستان بوكان). پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مديريت برنامه ريزي، دانشگاه آزاد تبريز. میرقیداری،م.(1382).ماهیت و وجوه خلاقیت.فصلنامه خلاقیت و نوآوری شماره 3 تابستان. نادري، ع ، سيف نراقي، م. (1390). روشهاي تحقيق و چگونگي ارزشيابي آن در علوم انساني (با تأکيد بر علوم تربيتي)، ويرايش پنجم، چاپ هشتم، تهران: ارسباران. نادري، ف ، روشني، خ. (1390). رابطه هوش معنوي و هوش اجتماعي با اضطراب مرگ زنان سالمند، فصلنامه علمي پژوهشي زن و فرهنگ، سال دوم، شماره ششم، 67-55. نیای آرام، ع. (1383). خلاقیت و نوآوری در سازمان، مجله تدبیر، شماره 85. نیکنامی، م، تقی پورظهیر، ع، دلاور، ع ، غفاری مجلج، م. (1388). طراحی و ارزیابی مدت علّی خلاقیت و نوآوری مدیران آموزشی شهر تهران. فصلنامه علمی – پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد واحد مرودشت، سال دوم، شماره ی پنجم. اله ياري، س. (1389). بررسي رابطه هوش اجتماعي و رهبري اخلاق مديران گروههاي آموزشي در دانشگاه اصفهان و علوم پزشکي اصفهان، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. هاشمی، ا ، صادقی فرد، ا. (1388). بررسی ارتباط بین انواع سبک تفکر و خلاقیت و نوآوری مدیران مدارس در شهرستان لاود.پایان نامه کارشناسی ارشد. هومن، ح. (1391). شناخت رفتاری روش علمی در علوم رفتاری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی. هویدا، ر ، نادری، ن. (1387). بررسی سطح رفتار شهروندی سازمانی کارکنان، پژوهش نامه مدیریت اجرایی، سال نهم، شماره 1، صص117-103. الواني، س.(1386). مديريت عمومي، تهران، نشر ني. الواني، م ، پورعزت، ع.(1382)، عدالت اجتماعي، شالوده توسعه پايدار، كمال مديريت، دانشكده مديريت، دانشگاه شهيد بهشتي، شماره3-2. يزداني ، ح. (1385). ارزیابی وضعیت موجود کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از نظر نوآوری بر اساس مدل دکتر آمابیلی و ارائه راه کارهایی برای بهبود، پایان نامه کارشناسی ارشد، سازمان مدیریت صنعتی. ب: منابع انگلیسی Abraham, C. & Josman, Z. (2006). The relationship among emotional intelligence, task performance and organizational citizenship behavior. Human Performance, 19(4), pp. 403-419. Ackfeldt, A.L. & Coote, V.L . (2005). "A study of organizational citizenship behavior in a retail setting". Journal of Business Research 58 ,pp.151-159. Adam Rita, C.S. (2010). The effect of gestalt therapy and cognitive behavioural therapy group intervention on the assertiveness and self- esteem of women, For the degree Doctorof philosophy, wayne state university. Albrecht, K. (2005). Social Intelligence: the New Science of Success: New York, Amason. Albrecht, K., Francisco, S. (2008). Social Intelligence: The New Science of Success; Beyond IQ, Beyond EI, Applying Multiple Intelligence Theory to Human Interaction, Economics and International Business, Vol .5, No.1, 115-130. Appelbaum, S., Bartolomucci, N., Beaumier, E., Boulanger, J., Corrigan, R. Dore, I., Girard, C. & Serroni, C. (2004). "Organizational citizenship behavior: acase study of culture, leadership and trust ". management decision,Vol.42, No.1, pp. 13-40. Bachrach, D. G., & Jex, S. M. (2000)."Organizational Citizenship and Mood: Anexperimental Test of Perceived Job Breadth". Journal of Applied Social Psychology, 30(3), 641-663. Bakhshi, A., K. K & E. Rani (2009). Organizational justice perception as predictor of job satisfaction and organizational Commitment, Int. J. Business and Management, 4(9): 145-154. Balogh, A., Gaal, Z & Szabo, L. (2011). Relationship Between Organizational Culture and Cultural Intelligence, Management & Marketing Challenges for the Knowledge, Vol. 6, No. 1, 95-110. Barnard, C.I. (1983). The functions of the executive Cambridge, MA: Harvard university press. Barnes, M.L., & Sternberg, R.J., (1989). Social Intelligence and Decoding of Nonverbal Cues, Intelligence, 13, 263-287. Bar-on, R. (2006). The Bar-on model of Emontional - Social Intelligence (ESL). Psicothema 18, 13-25. Barrick, M.R.; L. Parks & M.K. Mount(2005), Self-Monitoring as a moderator of the relationship between affect and employ " citizenship" Academy of Management Journal, 2.6: 587-595. Berdy, W. (2006). “Pioneering versus incremental innovation: Review and Research propositions”, Journal of Product Innovation Management, Vol. 11, pp. 60-68 Berman, J.S., & Kenny, D.A. (1976). Correlational bias in observer ratings. Bienstock, C.C., DeMoranville, C.W. & Smith R.K. (2003). "Oganizational Citizenship Behavior and Service quality", Journal of Service Marketing, 17/4-5: 357- 373. Bogler, R., somech, A. (2004). Influence of teacher empowerment on teachers organizational commitment, professional commitment and organizational citizenship behavior in schools», Journal of teaching and teacher Education, 20, 277-289. Bolino, M.C. & Turnley, W.H. (2003). Going the Extra Mile: Cultivating and Managing Employee Citizenship Behavior, Academy of Management Executive, Vol.17, pp. 60-71. Boohem J. (2009). Improving Managerial Productivity. Vol 424, Iss pgs. Computer world. Availablefrome:http://proquest.umi.com. Borman, W.C and Motowidlo, S.J. (1993). Expanding the criterion domain to include elements of contextual performance.in N.schmitt W.C borman, and associates (eds). Personnel selection in organizations: 71-98. San Francisco: josseybss. Brayfield, A.H. & Crockett, W.H. (1955). Employee attitudes and employee performance. Psychological Bulletin, 52, 396–424. Brief, A.P., & motowidlo, S.J. (1986). Prosocial organizational behaviors. Academy of management review (11), 25, 110. Burns T, Carpenter J, (2008), Organizational Citizenship and Student Achievement, Journal of Cross-Disciplinary Perspectives in Education, 1, 1, 51–58. Buzan, T. (2002). The Power of Social Intelligence, New York: Perfect Pound Publisher. Cantor, N. & Kihlstrom, J.F. (1989). Social intelligence and cognitive assessments of personality.In R.S.Wyre. Carmeli, A. & Colakoglu, S. (2005). The relationship between affective commitment and organizational citizenship behaviors. Research on Emotion in Organization, 1, pp.77-93 Castro , A. (2004). The influence of employee Organizational Citizenship Behavior Customer Loyalty, International Journal of Service Industry Management, 15.1: 27-53. Chompookum, D., & Derr, B.C. (2004). The effect of internal orientations on organizational citizenship behavior in tailand career development in international vol g. pp.406-423. Cichy, R.F., Cha, J., & Kim, S. (2009). The relationship between organizational commitment and contextual performance among private club leaders. International Journal of Hospitality Management, 28, 53-62. Cohen, A. & Kol, Y. (2004). Professionalism and Organizational Citizenship Behavior, An empirical examination among Israeli nurses, Journal of Managerial Psychology, 19.4:47-56. Crowne, K.A. (2007). The relationship among social intelligence, emontional intelligence, cultural intelligence and Cultural Exposure: Temple University: In Fulfillment of the Requirement for the Degree of Doctor of Philosophy. Crowne, K.A. (2009). The relationships among social intelligence, emotional intelligence and cultural intelligence, Organization Management Journal. 6, 148–163. Csikzentmihalyi, M. Wolf, R. (2002). New conception and research approaches to creativity: implications of systems perspective for creativity in education. Desiviya, H.S., sabag, y. & Ashton. E. (2007). Prosocial tendencies in organizations.international journal of organizational analysis, xiv (1). 22. Dogan, T. & Cetin, B. (2009). The validity, reliability and factorial structure of the Turkish version of Tromso Social Intelligence Scale, Educational Science: Theory & Practice, 9(2), 709-720. Ebru, O. (2010). The relationship between the leadership styles of the school administrators and the organizational citizenship behaviors of teachers, Social and Behavioral Sciences 9, 1188–1193. Foote, D. & Li-piing Tong, T. (2008). ”job satisfaction and obc Does team commitment make a difference in eelf directed team?”. vol.25 no.9. Ford, M.E. & Tisak, M.S. (1983). A Further Search for Social Intelligence, Journal of Educational Psychology, 75, 196-206. FrankovskZ, M. (2006). Behavioral- Situational Approach to Examining social Intelligence, Vol48: No3. 133-154. Friborg O., Barlaug D., Martinussen, M., Rosenvinge, J.H., Hjemdal O. (2005). Resilience in relation to personality and intelligence. International Journal of Methods in Psychiatric Research. 14(10), 29-42. Gini, G. (2006). Brief report: Adaptation of the Italian Version of the Tromso Social Intelligence Scale to the adolescent population. Journal of Adolescence. 29, pp.307-312. Goleman, D. (2000). Leadership that gets results, Harvard Business, Review, March. Golman, D. (2006). Social Intelligence: The New Science of Human Relationships, New York: Bantam Books. Gouldner, A.W. (1960). The norm of reciprocity a preliminary statement, American sociological review, 25: 161-178. Graham, j.w. (1991). An essay on organizational citizenship behavior Employee responsibilities and rights journal (4), 249-270. Grorg, J.M., & Brief, A.P. (1992). Feeling good-doing: A conceptual analysis of the mood at work - organizational spontaneity relationship psychological bulletin (112), 311-329. Guallgling, W. (2010). The study on relationship between employess, sense of organizational justice and organizational citizenship behavior in private enter prises, journal energy procedia 5 (2011), 2030-2034. Hall, A. T., Zinko, R., Perryman, A. A. & Ferris, G. R. (2009). Organizational Citizenship Behavior and Reputation: Mediators in the Relationships Between Accountability and Job Performance and Satisfaction, Journal of Leadership & Organizational Studies, Vol. 15, No. 4, pp. 381-39. Hampel et al. (2011). The relations between social anxiety and social intelligence: Anxiety Disorders 25, pp .545-553. Harmer, R. (2007). Organizational citizenship, emotional intelligence and spirituality, What is the relationship? Australian Catholic University, school of psychology. Hoon, H., Tan, T.M.L. (2008). Organizational Citizenship Behavior and Social Loafing: The Role of Personality, Motives, and Contextual Factors, The Journal of Psychology, 142 .1: 89–108. Hossam, A. E. (2007). Relationship between Personality and Organizational Citizenship Behavior, International Review of Business Research Papers, 3.4: 31-43. Huei, M. (2004). A study to improve Organizational Citizenship Behaviour, Academy of Management Journal, 47:29-44. Ilgın, B. & Guney, S. & Ergeneli, A. & Tayfur, O. (2009). The Relationship between Emotional Intelligence and Organizational Citizenship Behaviors and the Moderating Effects of Gender on This Relationship, Creativity, Innovation and Management Abstracts of the 10th International Conference Sousse, Tunisia. Jakub, H. (2004). Organizational innovation in SME, European journal of marketing Vol. 38 No, pp.1091-1112. Katz, D. (1964). The motivational basis of organizational behavior. Behavioral science, 9, 131-136. Keating, D.P. (1978). A Search for Social Intelligence, Journal of Educational Psychology, 70, 218-223. Koopman, R. (2006). The relationship perceived organizational justice and organizational citizenship behavior: are view literature. Applied psychology, ms ad vised by dr, Richard tafall. Korkmaz, T & Arpaci, E. (2009). Relationship of Organizational Citizenship Behavior with Emotional Intelligence, Procedia Social and Behavioral Sciences,Vol. 1, pp. 2432–2435. Kosmitzki, C. & John, O.P. (1993). The Implicit Use of Explicit Conceptions of Social Intelligence, Personality and Individual Differences, 15, 11-23. Koys, D.J. (2001). The effect satisfaction, organizational citizenship behavior and turnover on organizational effectiveness. Aunit level, longitudinal study, personnel psychology, 54(1): 101-114. Kuldeep, K., Arti B & Ekta, R. (2009). Linking the ‘Big Five’ Personality Domains to Organizational Citizenship Behavior, International Journal of Psychology Study, 1.2: 47-63. Lepine J.A, van Dyne L. (2001). Voice and cooperative behavior as contrasting forms of contextual performance devidevnce of differential relationship with big psychology, vol.86. pp.326.36. Lavelle, J. J & Brockner, J & Konovsky, M. A & Price, K. H & Henley, A. B & Taneja, A & Vinekar, V, (2009), “Commitment, procedural fairness, and organizational citizenship behavior: A multifoci analysis”, Journal of Organizational Behavior, Vol.30, pp337-357. Mackenzie, S.B. Podsakoff, P.M. & Fetter, R. (1993). The impact of organizational citizational behavioron evaluations of salespersons performance. Journal of marketing (57), 70-80. Mackenzie,S.B.Podsakoff,P.M.& fetter,R.( 2000).organizational citizenship behavior and objective productivity as determinants of managerial evaluations of salespersons performance.organizational behavior and human decision processes(50),123-150. Markoczy Livia & Xin Katherine, (2004), “the virtues of omissiom in Organizational citizenship behavior”, university of California. Makovska, Suzana. (2006). Correlates of Social and Abstract Intelligence: V.48; No, 3. Martins, E. C. Terblanceh, F. (2003), "Building organizational culture that stimulates creativity and innovation", Eurpean Journal of Management, volume 6, Namber. 1, Pages: 64-74. Meijs, N., Cillessen, A.H.N., Scholte, R.H.J., Segers, E., & Spijkerman, R. (2008). Social Intelligence and academic achievement as predictors of adolescent popularity. Behavioural Science Institute, Radboud Universiteit Nijmegen. Modassir, A. & Singh, T. (2008). Relationship of Emotional Intelligence with Transformational Leadership and Organizational Citizenship Behavior, International Journal of Leadership Studies, Vol. 4, No. 1, pp. 3-21. Mogosti, C.M. (2009). An empirical investingation into the relationship among knowleage sharing behavior organizational citizenship behavior, job satisfaction and organizational commitment, submitted in partial fulfillment of the reguirements for the degree doctor of philosophy, university of Pretoria. Motowidlo, S.J., & Vanscotter, J.R. (1994). Evidence that task performance shoud bedistinguished from contextual performance. Journal of applied psychology, IV (79), 475-480. Nauman, S. (2012). Patterns of Social Intelligence and Leadership Style for Effective Virtual Project Management, International Journal of Information Technology Project Management, 3(1), 49-63. Nijholt, A., Stock, O., & Nishida, T. (2009). Social intelligence design in ambient intelligence, AI & Soc, 24:1–3. Noorlaila Hj Y., Noormala A.I., Raja Munirah R.M. & Raja Suzana, R.K. (2009). Employee Performance on Organizational Citizenship Behavior: The Influence of Leader's Emotional Intelligence, The International Journal of Knowledge, Culture and Change Management,Vol.8, No.10, pp. 29-34. Okediji, P.A. Esin, K. B. Sanni, O.O.U. (2009). The influence of personality characteristics and gender on Organizational Citizenship Behavior (OCB), Global Journal of Social Sconces, 8.2: 69-76. Organ D.W, (1988), organizational citizenship behavior: the good Lexington book soldier syndrome, Lexington, MA. Organ, D.W. (1991). The motivitonal basis of organizational citizenship behavior. Researchin organizational behavior (12), 43-72. Organ, D.W. (1998). Organizational Citizenship Behavior: It’s construct clean-up time, Human Performance, 10:85–97. Organ, D. W.; Podsakoff, P. M., & MacKenzie, S. B. (2006). Organizational citizenship behavior: its nature, antecedents, and consequences. Thousand Oaks, CA: sage publications. Park, O.S., & Sims, h.p. (1989). Beyond cognition in leader-ship: prosocial behavior and of fect in managerial judgment.annual acdemy of management meetings. Washington, dc: academy of management. Petrowski, W. (2004). Creativity research implication for teaching, learning, and thinking. Open uni press Podsakoff, P. M., MacKenzie, S.B., Paine, J.B & Bachrach, D.G. (2000). "Organizational Citizenship Behaviors: A Critical Review of the Theoretical and Empirical Literature and Suggestions For Future Research". Journal of Management, 26, 513-563. Podsakoff, P.M, .mackenzzie, S.B. (1993). Organizational citizenship behaviors and managerial evaluations of employee performance: A review and suggestions for future research. (R. gerald, ed) research in personnel and human resources management (11), 1-40. Podsakoff, P.M., Mackenzie, S.B., Paine J.B. and Bachrach, D.G. (2000). "Organizational Citizenship Behavior: A critical review of the theorical and empirical literature and suggestions for future research". Journal of Management, 26, No. 3, p. 513-563. Polat, S. (2009). organizational citizenship behavior (ocb) display levels of perception of the teachers at secondary schools according to the perceptions of the school according to the perceptions of the school administration. Procedia social and behavioral sciences,1(2009), pp.1591-1596. Prajogo, DI., & McDermott, CM. (2011). “The relationship between multidimensional organizational culture and performance”, International Journal of Operations & Production Management, Vol.31, No.7, pp.712-735. Richard, H. (2008). OCB, Emotional Intelligence, and Spirituality Intelligence: What’s the Relationship? Australian catholic university. Rogelberg, S.G. (2007). Encyclopedia of industrial and organizational psychology (vol.1). London: SAGE publications, INC. Runco, A. & Albert, R. (2006). Theories of creativity. McGraw hill press. Robbins, Stephen P. Judge, Timothy A. (2007), Organizational behavior, Twelfth Edition, prentice. Hall. Sells, N. (2007). A Social Intelligence Primer, Sales and Marketing Management, 159(8), 10. Silberman, M. (2000). Peoplesmart: Developing Your Interpersonal Intelligence, San Francisco, CA: Berrett - Koehler Publishers Inc. Sterenberg, R. (2003). Nature of creativity. Yale University Press. Mangal, S. K. (2004). Advanced education psychology. New Delhi: new Delhi press. Van Dyne, l., Cummings, l.l., & Mclean parks, j.m. (1995). Extra-role behaviors: in pursuit of construct and definitional clearity (A bridge over muddied waters). (L.L.cummings, & B.M. Staw, Eds. j) Researchin organizational behavior, XVII, 215-285. Vasilova, K & Baumgartner, F. (2005). Why is Social Intelligence Difficult to Measure? [25.06.2010.]‌ http://www.saske.sk/cas/archiv/4-2005/ studia_vasilova-baumgartner.html. Volfolc, S. (2008). Facilitating employee creativity in the libraryenvironment. Journal of Library Management. Vol 29. No 3. PP.159-17. Wallenius, M., Punamaki, R.L., & Rimpela, A. (2007). Digital Game Playing and Direct and Indirect Aggressionin Early Adolescence: The Roles of Age, Social telligence, and Parent Child Communication, J Youth Adolescence, 36. Weis, S & Süβ, H.M. (2007). Revivng the search for social intelligence –A multitrait- multimethod study of its structure and construct validhty. Personality and Individual Differences, 42, 3 -14. Williams, S. & Shiaw, W.T. (1999). "Mood and Organizational Citizenship Behavior: The Effects of Positive affect on Employee Organizational Citizenship Behavior Intentions". The Journal of Psychology, 133(6), 656-68. Yun, S., X., J., Jr, P.S. (2007). Leadership and teamwork: the effects of leadership and job satisfaction on team citizenship. International Journal of Leadership studies, 68(12): 172-190. Zalizan,M.,Norzaini,A.,Saemah,R.,Norliza,A.(2010). Communication Skills and Work Motivation Amongst Expert Teachers. Procedia Social and Behavioral Sciences 7(C), 565–567.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید