صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش مهارت های مقابله ای

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش مهارت های مقابله ای (docx) 58 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 58 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بسم الله الرحمن الرحیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار پایان نامه برای دریافت دانشنامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی((M.A)) عنوان: مقایسه سبکهای هویت وسیستمهای فعال سازی /بازداری رفتاری وسبکهای مقابله ای در معتادان وافراد بهنجار استاد راهنما دکتر ناصر صبحی استاد مشاور دکتر عباس روحانی نگارش سعید شفقتی زمستان 1393 Islamic Azad University Garmsar Branch Thesis submitted for the degree of M.A Subject: Comparison of Identity styles , coping styles and inhibition behavioral activation system in addicted and normal persons Thesis Dr. Naser Sobhi Consulting Advisor Dr. ABBAS RUOHNY By Saeid shafaghati Winter 2014 تقدیر و تشکر : از راهنمايي هاي بي دريغ استاد بزرگوارم جناب دکتر صبحی از مشاوره هاي صبورانه جناب آقای دکتر محمدی در روند پژوهش.. تقدیم به پدرو مادرعزیزم : که حضورم از وجود اوست وبا تمامی وجود به او عشق می ورزم تقدیم به خانواده ام: که مشوق ویاری دهنده ام فهرست مطالب TOC \o "1-3" \h \z \u چکیده : PAGEREF _Toc10370819 \h 1 1-6 تعریف متغییر ها PAGEREF _Toc10370820 \h 1 1-6-1هویت: PAGEREF _Toc10370821 \h 2 1-6-2سبک های هویت: PAGEREF _Toc10370822 \h 2 1-6-3 سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری: PAGEREF _Toc10370823 \h 5 1-6-4 سبک های مقابله ای: PAGEREF _Toc10370824 \h 6 1-6-5 راهبردهای مقابله با استرس PAGEREF _Toc10370825 \h 6 1-6-6سومصرف مواد PAGEREF _Toc10370826 \h 7 1-7 تعاریف عملیاتی: PAGEREF _Toc10370827 \h 7 1-7-1سبک های هویت: PAGEREF _Toc10370828 \h 7 1-7-2سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری: PAGEREF _Toc10370829 \h 7 1-7-3سبک های مقابله ای PAGEREF _Toc10370830 \h 7 فصل دوم PAGEREF _Toc10370831 \h 8 ادبیات و پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc10370832 \h 8 2-7 سبک های مقابله اي PAGEREF _Toc10370833 \h 8 2-7-1تعريف سبک های و مهارتهاي مقابله اي PAGEREF _Toc10370834 \h 8 2-7-2 مهارتهای مقابله ای : PAGEREF _Toc10370835 \h 9 2-7-3 انواع سبک های مقابله PAGEREF _Toc10370836 \h 11 2-7-4انواع مقابله‌ي كارآمد PAGEREF _Toc10370837 \h 11 2-7-4-1مقابله‌ي متمركز بر مسأله PAGEREF _Toc10370838 \h 11 2-7-4-2مقابله‌ي متمركز بر هيجان PAGEREF _Toc10370839 \h 12 2-7-5مقابله‌ي ناكارآمد و غير مفيد PAGEREF _Toc10370840 \h 14 2-7-6عوامل موثر بر انتخاب راهبردهاي مقابله‌ای PAGEREF _Toc10370841 \h 16 2-7-6-1عوامل مربوط به منبع مقابله‌ PAGEREF _Toc10370842 \h 16 2-7-6-2عوامل مربوط به ارزيابي‌هاي موقعيتي PAGEREF _Toc10370843 \h 17 2-7-7 اهميت آموزش مهارت‌هاي سبک های مقابله‌اي PAGEREF _Toc10370844 \h 18 2-7-8عملکرد اصلي مهارت هاي مقابله اي PAGEREF _Toc10370845 \h 18 2-8 سیستم های مغزی ـ رفتاری PAGEREF _Toc10370846 \h 19 2-8-1 نظریه شخصیتی گری PAGEREF _Toc10370847 \h 20 2-8-2سیستم فعال سازی رفتاری (BAS) PAGEREF _Toc10370848 \h 21 2-8-3سیستم بازداری رفتاری (BIS) PAGEREF _Toc10370849 \h 22 نمودار (2-1) نمودار سیستم بازداری رفتاری ايجاد اختلال PAGEREF _Toc10370850 \h 23 2-8-4 سیستم جنگ / گریز (FFS) PAGEREF _Toc10370851 \h 24 2-8-5 توصیف سیستمهای مغزی - رفتاری: PAGEREF _Toc10370852 \h 24 2-8-5-1 بعد رفتاری: PAGEREF _Toc10370853 \h 25 2-8-5-2سطح شناختی PAGEREF _Toc10370854 \h 25 2-8-5-3بعد عصب شناختی PAGEREF _Toc10370855 \h 26 2-9 آسیب شناسی روانی وویژگی های شخصیتی مرتبط با وابستگی به مواد PAGEREF _Toc10370856 \h 27 2-10-7پیشینه پژوهش PAGEREF _Toc10370857 \h 28 2-10-7-1پیشینه داخلی پژوهش PAGEREF _Toc10370858 \h 28 2-10-7-2پیشینه خارجی پژوهش PAGEREF _Toc10370859 \h 32 2-10-8جمع بندی نتایج پیشینه های پژوهش PAGEREF _Toc10370860 \h 35 منابع: PAGEREF _Toc10370861 \h 37 منابع فارسی PAGEREF _Toc10370862 \h 37 منابع انگلیسی PAGEREF _Toc10370863 \h 42 چکیده : پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبکهای هویت وسبکهای مقابله ای وسیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری در معتادان وافراد بهنجار انجام شد.روش مورد استفاده ،علی- مقایسه ای وابزار تحقیق، شامل پرسشنامه سبکهای هویت برزونسکی ،راهبردهای مقابله ای با استرس(CISS) اندلروپارکر،مقیاس BAS/BIS بود.نمونه آماری تحقیق ،شامل 75 نفراز معتادان بستر ی در مراکز اقامتی چهار گانه ترک اعتیاد شهر اردبیل(آزادی ،تولد دوباره سبلان ،همیاران سلامت پاک،آرمان سبز) و تعداد 75 نفرافرادبهنجار که به روش تصادفی،انتخاب شد که بوسیله ابزار های پژوهش سنجش شدندو برای حلیل اطلاعات از نرم افزار spss و برای تحلیل فرضیات از تحلیل واریانس چند متغیره مانوا استفاده شد نتایج بدست آمده نشان داد که تفاوت معناداری بین سبک های هویت، سبک های مقابلهای و سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری در معتادان و افراد بهنجار میباشد در نتیجه می توان چنین گفت که سبکهای ، هویت سردرگم و سبك مقابله اي هيجان مدار از جمله متغیرهای روانشناختی منفی هستند که می تواند تاثیر زیادی بر مصرف مواد داشته باشند، بنابراین نیازمند برنامه ریزی مناسب و جامع جهت تعدیل و اصلاح این متغیرها می باشد. کلید واژه:سبک های هویت ،سبکهای مقابله ای ،سیستم های فعال سازی/ باز داری رفتاری،سومصرف مواد 1-6 تعریف متغییر ها 1-6-1هویت: عبارت از افتراق وتمییزی است که فرد بین خود ودیگران می گذارد هویت یک سازه وساختار روانی واجتماعی است (اشرفی، 1376). اریکسون می گوید ؛هویتی را که نوجوان وجوان درصد است تا به طور روشن با آن مواجهه شود ،این است که او کیست ؟نقشی را که باید در جامعه ایفا نماید چیست ؟آیا او کودک هست یا بزرگسال ؟آیا او باوجود نژاد ،مذهب یا زمینه هایی عملی که دارد اورا از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد ،احساس اعتماد به نفس دارد ؟(اشرفی ،1376). ورتینگتون اظهار می دارد که هویت در سه محور کار،روابط اجتماعی ،وایدلوژی شکل می گیرد که هویت دینی بخش عمداهای از هویت ایدئولوژیک را تشکیل می دهد (قربانی ،1377). 1-6-2سبک های هویت: سبک های هویت به آن دسته از فرایندهای اجتماعی- شناختی مبتنی است که طی آن افراد براساس شیوهی ترجیحی پردازش اطلاعات مربوط به خود، گفتگو دربارهی موضوعات مربوط به هویت و تصمیمات فردی، در وضعیت های متفاوت قرار می گیرند (برزونسکی،1990؛ به نقل از شکری، 1386). فرایندهای متفاوت فرض شده، حداقل در سه سطح (اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم-اجتنابی) به کار میرود. برزونسکی(2003)مفهوم هویت را یک نظریه راجع به خویشتن می داند واظهار می کند افراد نظریه پردازانی هستند که در فرایند استدلال نظری مربوط به خود در گیرند .بر اساس این دیدگاه افراد به شیوههای متفاوتی به نظریه پردازی راجع به خود می پردازند،یعنی افراد در چگونگی مواجهه و پردازش اطلاعات تصمیم ها وتعارضات مرتبط با هویت ،با هم تفاوت دارند. سبکهای هویتی از نظر برزونسکی ،موارد زیر را دربر می گیرند : 1-سبک اطلاعاتی : افراد دارای سبک اطلاعاتی بصورت فعال وآگاهانه به جستجوی اطلاعات وارزیابی آنها می پردازند وسپس اطلاعات مناسب را استفاده می کنند.افراد این سبک در برخورد با موضوعات مربوط هویت،سنجیده عمل کرده وتلاش ذهنی زیادی نیز نشان می دهند ؛هدفمندبه جستجو وارزیابی مبادرت ورزیده و نسبت به اطلاعات مربوط به خوداعتماد واطمینان لازم را نشان می دهند ؛نسبت به دیدگاههای خود موضعی شکاکانه اتخاذ کرده ومشتاقانه قضاوت خود را به تاخیر انداخته ودرمواجهه با باز خورد ناهمساز ،ابعاد خود ساخته وجود خود را مورد ارزیابی مجدد قرار می دهند ( برزونسکی ،1990)استفاده از سبک هویت اطلاعاتی با نیاز به شناخت ،پیچیدگی شناختی ،تعمق درباره خود ،مقابله مساله مدار ،بهزیستی ذهنی ،سازگاری ،وظیفه شناسی وتوافق رابطه مثبت نشان می دهد (برزونسکی وکاک ،2000؛برزونسکی وسالیوان ،19992؛دولینگر ،1995؛نورمی وهکاران ،1997). 2-سبک هنجاری : در سبک هنجاری ،فرد در مواجهه با مسایل به شیوه ای واکنشی وهماهنگ با انتظار های گروههای مرجع ودیگران عمل می کند وبصورت خودکار وبدون خود ارزیابی ،ارزش هاو باورها را درونی می کند .این سبک با ویژگی هایی مانند وظیفه شناسی مفرط ،کمک خواهی، ناشکیبای و میل شدید به ساختارمندی قضایا،خود پنداره پایدارو عدم تمایل به بررسی اطلا عات ناهمگام با ارزشها وباورها رابطه دارد . مطالعات نشان می دهند که افراد هنجاری ،وظیفه شناس وسازگار هستند ،احساس جهت گیری آشکار ازخود نشان می دهند واحساس مثبتی از بهزیستی دارند .اما این افراد در مواجهه با ابهام تحمل کمی از خود نشان داده،نیاز بالایی نسبت به ساختار دارندودر برابر اطلاعاتی که نظام ارزشها وباورهای فردی آنها را به چالش می کشد ،بسته عمل می کنند(برزونسکی وکاک،2000؛برزونسکی،سالیوان،1992،دولینگر ،1995،نورمی وهمکاران ،1997). 3-سبک سردرگم/ اجتنابی : افراد دارای سبک سردرگم اجتنابی ، اهمال کارند وتا حد ممکن سعی دارند موقیعت های تعارض بر انگیز و مستلزم تصمیم گیری را به تاخیر بیندازند ، در مواقعی که امکان چنین تاخیری وجود نداشته باشد ،در تصمیم گیری بیشتر به مقتضیات و پیامدهای محیطی تکیه می کنند ؛ در مواقع تصمیم گیری ،حس ترس واضطراب نیز دارند و در این موقعیت ها اغلب از راهبرد های نا مناسب مانند اجتناب ،بهانه آوردن ودلیل تراشی استفاده می کنند .رفتار انها موقعیتی بوده ، الگویی مشخص ندارد . این سبک هویت با هیجان مداری ، راهبرد های نامطلوب تصمیم گیری ، خود آگاهی محدود ، دیگر پیروی و به کار گیری راهبردهای اسنادی و شناختی ناکار آمد رابطه دارد. آنها همواره تلاش میکنند که از مواجهه با مسائل فردی ،تعارضات وتصمیمات اجتناب کنند .به نظر می رسد که سبک هویت سردرگم با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار ،انتظارات کنترل بیرونی ،راهبردهای تصمیم گیری غیر انطباقی ،تغییر پذیری مقطعی ،روان رنجورخویی،وواکنش های افسرده گون رابطه مثبت وبا آگاهی از خود ، مقاومت شناختی ،وظیفه شناسی وشاخص های بهزیستی رابطه منفی نشان می دهد (برزونسکی،1990؛برزونسکی ونیمیر،1994؛برزونسکی و فراری،1996،دولینگر،1995؛نورمی ،برزونسکی،تامی وکینی،1997). 4-تعهد:در ابعاد هویت مارسیا تعهد یک چارچوب ارجاعی ازارزشها وباورهاست که ممکن است خود ساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد (بریکمن،2003) تعهد درجاتی از سرمایه گذاری است که یک فرد در خصوص شغل یا اعتقادات خود آن را انجام (مارسیا ،1996).طبق نظر بریکمن تعهد به رفتارهای فرد،در شرایطی که او وسوسه می شود تا طور دیگری رفتار کند ،ثبات می بخشد .تعهد یک چارچوب ارجاعی جهتدار وهدفمند ایجاد می کند که رفتاروبازخوردهای فرد در درون این چارچوب بازبینی،ارزیابی وتنظیم می شود.جیمز مارسیا هویت را با بکار گیری دو مفهوم شرح داد :کاوش وتعهد. کاوش مربوط به بحران می شود آن تمایزهای شناختی ورفتاری را نشان می دهد .تعهد،به عبارتی دیگر ،یک فرایند تصمیم گیری است (مارسیا، 1966). 1-6-3 سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری: 1-نخستین سیستم،به لحاظ ساختاری چندین مسیر دوپامینرژیک ومدارهای کورتیکواستریاتو وپالیدوتالامیک در مغز است (فولز ،1980)درقشر پره فورنتال ،آمیگدال وهسته های قاعده ای قرار دارد نورو آناتومی این سیستم کورتکس پیشانی ،بادامه،عقده های پایه می باشد وتوسط محرک های خوشایند مرتبط با پاداش یا حذف تنبیه فعال می شود .حساسیت این سیستم نمایانگر زود انگیختگی وتکانشگری فرد است .وبه نظر می رسد که برای تجاربی نظیر امید،وجد وشادی پاسخگو باشد . فرض بر این است که سیستم فعال ساز رفتاری دلیل بنیادی صفت زودانگیختگی است وبا انگیزش ،برونگردی و جستجوی احساس مرتبط است . 2-دومین سیستم بازداری رفتاری است که این سیستم حاصل فعالیت مسیرهای آوران، نوروآدرنرژیک و سروتونینرژیک است. نوروآناتومی سیستم تنبیه رفتاری در نظام جداری ساقه مغز قرار دارد. دو مولفه این سیستم، اجتناب منفعل (اجتناب از تنبیه از طریق عدم فعالیت) و خاموشی(متوقف شدن رفتارهایی که پاداشی در پی ندارد) می باشد(ویلسون، گری و بالت، 1990).این سیستم با احساس اضطراب ، نگرانی ونشخوار فکری مطابقت دارند ، همپوشی دارند . 3-سومین سیستم که با عنوان سیستم جنگ وگریز شناخته می شود .از لحاظ ساختاری بیشتر از طریق بادامه وساخت های هیپو تالاموسی تعدیل می گردد.حساسیت وفعلیت زیاد این سیستم با روان گسسته گراییارتباط دارد . دو مولفه رفتاری این سیستم عبارتنداز:جنگ (پرخاشگری تدافعی ) وگریز(فرارسریع از منبع تهدید).فعالیت زیاد سیستم را با روان گسسته گرایی پیوند دارد .گری ابعاد نظریه خود را باچرخش 30درجه ای از ابعاد نظریه آیزنک می دانست .وی سیستم فعال ساز رفتاری را نمایانگر زود انگیختگی فرد وسیستم بازداری رفتاری را با تجربه حالت اضطراب مرتبط می انگاشت ودر این بین حساسیت وفعالیت زیاد سیستم جنگ/گریز را با روان گسسته گرایی پیوند می زد . 1-6-4 سبک های مقابله ای: سبک های مقابله ای مجموعه ای از فعالیت ها و فرایندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است. لازاروس و فولکمن (1984) دو شیوه مقابله عمومی، مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان را برای مهار استرس مشخص نموده اند. مقابله متمرکز بر مشکل، مهارتی است که بر پرداختن به خود مسئله یا موقعیت تمرکز می کند مثل ارزیابی مجدد مثبت و مقابله هیجان مدار معطوف به ناراحتی هیجانی بوده و به عواطفی که با آن موقعیت مرتبط است می پردازد نه کنترل خود موقعیت مثل اجتناب از مشکل (پنلی، 2002). 1-6-5 راهبردهای مقابله با استرس این اصطلاح برای روشهای مبارزه با منبع اضطربا مورد استفاده قرار می گیرد (پور افکاری،1373)وبه روش مواجهه با دشواریها وکوشش برای غلبه برآنها اشاره دارد .کنار آمدن با استرس فرآیند توسعه روشهای کاهش استرس است وتکالیف مشکل را علیرغم وجود استرس به پایان رسانیدن . اندلر وپارکر(1990) سه نوع سبک مقابله ای را مطرح کردند که عبارتنداز :سبک مساله مدارکه فرد بر مساله متمرکز می گردد وسعی در حل آن دارد ،سبک هیجانی مدار ککه درآن بر کنترل هیجانات وواکنش های عاطفی تاکید می شود وسبک مقابله ای اجتنابی که در این سبک فرد سعی در تغییرات شناختی ودور شدن از موقعیت فشارآور دارد. 1-6-6سومصرف مواد استفاده معمولا سرخود از هر دارو یا ماده بصورتی که مغایر با الگوهای مورد تایید جامعه یا علم طب باشد به عبارت دیگر الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که موجب ناراحتی یا تخریب قابل ملاحضه بالینی می شود(کاپلان وسادوک ،2010؛ترجمه رضاعی وارجمندوهمکاران ،1390). مهمترین مشخصه سومصرف مواد ،الگوی از مصرف ناسازگارانه مواد است که با پیامد های قابل توجه نامطلوب وعود کننده مرتبط با مصرف مکرر مواد مشخص می شود .برا ی آنکه یک ملاک سوءمصرف مطابقت نماید،مشکلات مرتبط با مواد می بایست طی یک دوره 12ماهه به شکل مکرر رخ داده یا تداوم داشته باشد (برگرفته از 2007،DSM-IV-TR). 1-7 تعاریف عملیاتی: 1-7-1سبک های هویت: در این تحقیق منظور از سبک های هویت ،نوع سبک هویتی است که براساس آزمون هویت بدست می آید. 1-7-2سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری: در این تحقیق منظور از سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری ، نوع سیستمی است که براساس مقیاس BAS/BISبدست می آید. 1-7-3سبک های مقابله ای در این تحقیق منظور از سبک های مقابله ای نوع سبک مقابله ای است که براساس پرسشنامه راهبردهای مقابله با استرس (اندلر وپارکر ) بدست می آید . فصل دوم ادبیات و پیشینه تحقیق 2-7 سبک های مقابله اي 2-7-1تعريف سبک های و مهارتهاي مقابله اي لازاروس دو راهبرد را برای مقابله را از هم متمايز كرده است: مقابله متمرکز بر مسأله و مقابله متمرکز بر هیجان. در رفتار مقابله ای متمرکز بر مسأله، فرد برای تغییر مستقیم عوامل تنش زا وارد عمل میشود. درحالی که در رفتار مقابله های متمرکز بر هیجان، توجه فرد بیشتر به تغییر احساسات معطوف به آن است. در مقابله متمرکز بر هیجان، فرد سعی می کند هیجانات خود را کنترل کند(خدادادی، 1383). الف) لازاروس، فولكمن (1984) مهارت مقابله‌اي به تلاش‌هاي شناختي و رفتاري اطلاق مي‌شود كه به منظور كسب كارآيي، كاهش يا تحمل مسائل دروني يا بيروني ناشي از فشار به وجود آمده‌اند. ب) مهارت‌هاي مقابله‌اي شامل مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي ذهني يا شناختي و رفتاري است كه شخص به منظور سنجش محرك‌هاي فشار زا يا كاهش عوامل فشار زا و تغيير برانگيختگي هيجاني حاصل از فشارها بكار مي‌برد(بلينگ، كرونكايت ـ موس، 1983) ج) (سولومون، آويتزور، ميكولينسر،1991 به نقل از دافعي، 1386) معتقدند كه مقابله دو كنش ابزاري و هيجاني دارد، مقابله ابزاري، همان مشكل مدار است، براي حل مشكل و بكارگيري منابع و به منظور كاهش تهديدات خارجي عمل مي‌كند و مقابله‌ي هيجاني براي رها شدن و خلاصي از تنش و برانگيختگي ناشي از تهديدهاي خارجي كاربرد دارد. 2-7-2 مهارتهای مقابله ای : یکی دیگر از عوامل شناختی در رفتار سوءمصرف مواد می باشد بطور طبیعی ،انسان هنگامی که با عوامل فشارزا ی زندگی مواجه می شوند ،سعی در بکار گیری امکانات وتوانایی خود در جهت رفع فشار دارند گاهی روش هاواستراتژی های مقابله ای بکار گرفته برای رفع استرس ها ،بصورت استفاده از مکانیزم های دفاعی آگاهانه وسنجیده است اما گاهی بصورت کاملا ناخود آگاهانه ونسنجیده مورد استفاده قرار می گیرد.زمانی که شخص از روشهای مقابله ای نسجیده استفاده می کند،یعنی نیرو وتوان روانشناختی خود را برحل مساله تمرکز می کند وبصورت مسئله مدار با مشکل مزبور برخورد می کند. این روشها موجب در هم شکستگی یا ضعف شخص نمی شود ،اما اگر از روشهای نا کارآمد (مثل روشهای عاطفی –هیجانی )استفاده کند،این گونه راهکارهای ضعیف باعث در هم شکستن فرد در مقابل عوامل استرس زا می شوند فرد احساس شکست،یاس ،درماندگی وناامیدی خواهد کرد.درحقیقت، این احساس منفی و ناخوشایند ،زمینه ساز سوءمصرف مواد خواهند بود واین گونه افراد برای رهایی از مشکلات ومسایل زندگی ،بطور موقت از طریق مصرف مواد،آرامش را به دست می آورند. از دیدگاه رفتاری –شناختی سوءمصرف مواد ،بعنوان شیو ه مقابله نا کارآمد به حساب می آیدکه درواقع ،نشانه ناتوانی شخص در حل مسئله ،باورها وانتظارات نادرست خود می باشد. در این ارتباط ،سوءمصرف مواد ، مکانسیم مقابله ای نا کار آمد ونسنجیده ای است که از ضعف مهارتهای مقابله ای وحل مسئله سر چشمه می گیرد(بک،1998،نقل از گودرزی،1380) در واقع وجود استرس ها وفشارهای اجتماعی ،سلامت روانی انسان را به خطر می اندازد واورا به سمت اختلالات روانی وانجام رفتارهای پر خطر مانند سوءمصرف مواد مخدر سوق می دهد . بنابراین در صورتی که فرد راه صحیح مقابله با استرس را نیاموخته باشد وبه عبارت دیگر مهارتهای مقابله با استرس را نیاموزد ،دچار مشکلات جدی تر خواهد شد . انتخاب راههای مقابله ای مناسب در برابرفشارهای روانی می تواند از تاثیر این فشارها بر سلامت جسمی وروانی فرد بکاهد (رحیمی ،1389). مقابله به عنوان یک فرایند روانشناختی ،به کوششهای شناختی ورفتاری اشخاص برای حل وفصل شرایط استرس زا گفته می شود . مقابله در برگیرنده تلاش ها، اعم از کنش محور ودرون روانی ،برای اداره وتنظیم تقاضاهای محیطی ،درونی وکشمکش میان آنهاست ودو کارکرد مهم دارد: تنظیم هیجانهای ناگوار ودر پیش گرفتن کنشی برای تغییروبهبود مساله ای که باعث ناراحتی شده است (لازاروس وفولکمن ،1984) . در واقع باتوجه به اینکه مصرف کنندگان مواد با سطوح بالاتری از اضطراب ودرماندگی را گزارش می کنند،رفتارسوءمصرف مواد ،خود ممکن است به عنوان شکلی از مقابله ناسازکار باشد که در جهت کاهش عواطف منفی عمل می کند (ویلز وشیفمن،1985).بنابراین براساس تحقیقات انجام شده فقدان راهبردهای مقابله ای سازگار ،عامل سوق دهندهای به سوی مصرف مواد وبه تداوم مصرف مواد کمک می کند . پژوهش های متعدد نشان داده اند که ابعادراهبردهای مقابله ای برای پیش بینی سوءمصرف مواد،دفعات مصرف ،تکمیل دوره درمان وفرایند عود در میان معتادان اهمیت دارد(بال ،2005).همچنین ارتباط بین راهبرد های مقابله ای ضعیف وشیوه های حل مساله نامناسب ،با مصرف مواد در معتادان گزارش شده است (اپستین ،گریفن،بوتوین،2000؛ابراهیمی). 2-7-3 انواع سبک های مقابله الف) مقابله‌اي كارآمد آنچه تحت عنوان مهارت مقابله‌اي مطرح مي‌شود همان روش‌هاي برخورد با مسائل است كه از طرف فرد بطور آگاهانه طراحي و به اجرا در مي‌آيد و نتيجه‌ي آن حل مسئله و يا افزايش ظرفيت روانشناختي فرد براي از سرگذراندن موفقيت‌آميز بحراني و دور ماندن از آسيب‌هاي ناشي از بحران‌هاي روحي پيش آمده است و اين همان مقابله‌ي كارآمد است. ب) مقابله ناكارآمد مقابله ناكارآمد نيز تلاش‌هايي هستند كه گرچه براي مقابله با شرايط دشوار به كار گرفته مي‌شوند ولي نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پيچيده‌تر شدن وضعيت منجر مي‌شوند، لذا نمي‌توان از اين دسته مقابله‌ها به مهارت تعبير كرد. مثلاً‌ فردي كه براي كاستن از استرس به مواد مخدر روي مي‌آورد گر چه نوعي مقابله با استرس و هيجان منفي در كوتاه مدت به وقوع مي‌پيوندد ولي بايد هزينه‌ي اين لذت‌هاي كوتاه مدت را بصورت تحمل اعتياد و عوارض شوم آن بپردازد (جان مارشال، ريو، 1997، نقل از مصلايي، 1386). 2-7-4انواع مقابله‌ي كارآمد 2-7-4-1مقابله‌ي متمركز بر مسأله مقابله متمركز بر مسئله يا مسأله مدار، كوششي است براي انجام عملي سازنده، در شرايطي خارجي، يا عملكرد‌هاي مستقيم فكري و رفتاري فرد مي‌باشد كه به منظور تغيير و اصلاح شرايط تهديد كننده محيطي انجام مي‌شود، به بيان ديگر مقابله‌ي متمركز بر مسئله به تلاش‌هاي فرد براي تغيير وضعيت و گلاويزي مستقيم با مشكل مربوط مي‌شود (لازاروس، فولکمن،1984). و فرد با روش‌هايي نظير ايجاد تغييرات در زندگي، تعيين هدف‌ها، تصميم‌گيري در مورد اولويت‌ها، مشورت جزئي و ابراز وجود، به حل مسأله مي‌پردازد به عقيده‌ي (موس و بيلينگز، 1985) كنار آمدن متمركز بر مسئله شامل گردآوري اطلاعات از محيط و راهنمايي خواستن از يك صاحب نظر است. اين نوع كنار آمدن با مقابله، علاوه بر اخذ پاداش كه جانشين حالات مرضي خواهد شد، به وجود آورنده‌ي اعمالی است كه در جهت حل مشكل اتخاذ مي‌شود. در واقع فرد به جمع آوری اطلاعات مربوط به حادثه فشار زا می پردازد وبا استفاده از منابع طرح ونقشه ای برای حل مساله بکار می رود .(هارن ومیچل،2003) در مقابله‌ي متمركز بر مسئله افراد تدابيري را به كار مي‌گيرند كه به چند مورد از اين تدابير اشاره مي‌شود: 1ـ مقابله‌ي فعال: فرآيندي است كه شخص در طي آن بطور فعالانه براي تغيير منبع فشار رواني تلاش مي‌كند. 2ـ مقابله‌ي مبتني بر برنامه‌ريزي‌: در اين نوع مقابله فرد براي كنترل و حل مشكل با تكيه بر فكر و انديشه خود، به ارزيابي راه‌حل‌هاي مختلف مي‌پردازد و بعد از آن با انتخاب بهترين شيوه به حل مسئله اقدام مي‌كند. 3ـ مقابله‌ي بردبارانه: عبارت است از خويشتنداري و اجتناب از فعاليت‌هاي ناپخته‌اي كه منجر به پيچيده‌تر شدن مسئله و ايجاد اختلال در روند حل مسئله مي‌شود. 4ـ مقابله‌ي جستجوي حمايت اجتماعي كارآمد: هنگامي كه فرد خود را براي حل مسئله ناتوان مي‌بيند به راحتي از كمك‌هاي ياورانه افراد ديگر استفاده مي‌كند، اين كمك به تناسب نياز و نوع مشكل مي‌تواند كسب اطلاعات از طريق خدمات راهنمايي، مشاوره و جذب امكانات مادي يا معنوي از ديگران باشد (لازاروس، فولکمن 1984). 2-7-4-2مقابله‌ي متمركز بر هيجان شامل كليه‌ي فعاليت‌ها يا افكاري مي‌شود كه فرد به منظور كنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشي از شرايط فشارزا به كار مي‌گيرند كه در واقع منجر به نظم عمومي، پذيرش مجدد و تخليه‌‌ي هيجاني مي شود. در مقابله هيجان مدار فرد بيشتر‌ به تخليه‌ي هيجاني خود از طريق گريه كردن و دعا كردن، پرخاشگري، مصرف داروها و مواد آرامبخش مي‌پردازد كه در دراز مدت مي‌تواند باعث اعتياد، افسردگي، بيماري جسمي و كشيدن سيگار و . . . شود. در اين روش فرد آنچه را اتفاق مي‌افتد درست تشخيص نمي‌دهد و درك نمي‌كند. از جمله اين كه موفقيت‌ها را بطور غير منطقي و به غلط بيش از حد فاجعه‌آميز تفسير مي‌كند لذا در خود توان مقابله با مشكل را نمي‌بيند و سعي در فراموش كردن مشكل و تخليه هيجاني خود دارد (لازاروس، فولکمن، 1984). راهبرد های مقابله ای هیجان مدار شیوه ای توصیف می منند ککه براساس آن فرد برخود متمرکز می شود وتمام تلاش او متوجه کاهش احساسات خویش است .از سوی راهبردهای مقابله ای اجتنابی نیز ممکن است به شکل روی آوردن به اجتماع وافراد دیگر ظاهر شود .بعبارتی فرد با فاصله گرفتن از مشکل اقدام به فرار واجتناب می کند (هارن ومیچل،2003). در مقابله‌ي متمركز بر هيجان فرد از مقابله‌هاي ذيل استفاده مي‌كند: 1ـ مقابله‌ي مبتني بر جستجوي حمايت عاطفي: تلاش‌هاي فرد براي بدست آوردن حمايت اخلاقي، همدلي، همدردي و وجود تفاهم و احساس درك شدن توسط ديگران را شامل مي‌شود. 2ـ مقابله‌ي مبتني بر تفسير مجدد مثبت: ارزيابي مثبت از حوادث و موقعيت‌ها كه مبتني بر نگرش خوشبينانه رويدادهاي زندگي است، اين مقابله بيشتر براي اداره و كنترل عواطف و آشفتگي روان به كار مي‌رود يا مربوط به منابع استرس مي‌باشد. 3ـ مقابله مبتني بر مذهب: در اين مقابله فرد براي رهايي از ناراحتي‌هاي خود با انجام اعمال مذهبي مثل دعا، نيايش، توكل، و توسل به خدا و معصومين(ع) روي مي‌آورد، يافته‌هاي پژوهش (مك كري و كوستا) نشان مي‌دهد كه اين نوع مقابله براي همه‌ي مردم مفيد واقع مي‌شود. زيرا بعنوان منبع حمايت عاطفي و هم وسيله‌اي براي تغيير مثبت عمل مي‌كند و لذا مقابله‌هاي بعدي را تسهيل مي‌كند. 4ـ مقابله مبتني بر پذيرش: عبارت است از يك پاسخ مقابله‌اي كنشي، كه در آن شخص واقعيت شرايط فشارزا را مي‌پذيرد. اين امر در شرايطي است كه منبع فشار قابل تغيير نيست مانند (فوت يكي از عزيزان) (كارور ـ شییر، وین تراب، 1989‌؛ به نقل از کلاینگ، 1991). اين كه فرد براي مقابله با فشار كداميك از اين 2 راهبرد را مورد استفاده قرار دهد بستگي به عوامل موثر بر مقابله دارد (تري، 1991) معتقد است اگر چه بر اساس نظريه(فولكمن و لازاروس، 1984) هر دو راهبرد مقابله‌اي در موقعيت‌هاي فشارزا كارآيي دارند. اما شواهد موجود حاكي از آن است كه دو نوع مقابله‌ي مذكور آثار متفاوتي براي مقابله با چالش‌ها و مشكلات دارند وي در تأييد نظر (فولكمن، لازاروس، 1984‌) و همچنين اظهار مي‌دارد چون راهبردهاي مقابله‌اي مسئله مدار با حل مشكل بطور كامل همراه‌اند تأثير آن بر روي فرد مثبت‌تر است، اگر چه پژوهش‌ها گوياي آن نيست كه راهبردهاي هيجان مدار با سلامتي ارتباط ندارند. فلتون و رونسون معتقدند كه مقابله‌ي هيجان مدار با سازگاري ضعيف با فشار همراه است، فرد در موقعيت‌هايي كه نمي‌تواند مشكل و فشار را حل كند يا توان اداره آن را ندارد به منظور تسكين خود به راهبرد هيجان‌مدار روي مي‌آورد(همان منبع). 2-7-5مقابله‌ي ناكارآمد و غير مفيد مجموعه‌اي از شيوه‌هاي مقابله‌اي را در بر مي‌گيرد كه اگر چه براي تغيير منبع فشارها و بهبود احساسات ناشي از موقعيت فشارزا بكار گرفته مي‌شود، ولي متأسفانه اين شيوه وضع را بدتر مي‌كند و لذا نمي‌توان از اين عوامل مقابله‌اي به مهارت مقابله‌اي تعبير نمود اين مقابله عبارتند از: در مقابله‌ي ناكارآمد افراد از تدابیر ذیل استفاده می‌کنند: 1ـ پرداختن به احساسات دردناك از طريق تفكر آرزومندانه: اين مقابله‌ شيوه‌اي براي خنثي كردن آنچه اتفاق افتاده، مي‌باشد. اين افكار، نوعاً با عباراتي از قبيل « اگر فقط . . . يا اي كاش حقيقت نداشته باشد كه . . . شروع مي‌شود. گاهي اوقات اين افكار به شكل «آنچه بايد اتفاق مي‌افتد»، اگر فقط... بعنوان يك روش مقابله‌اي مسكن براي طفره رفتن موقتي از رنج ناشي از حقيقت است، زيان اين حالت آن است كه هيچ مقدار از آرزوها جاي حقايق را نخواهد گرفت و دير يا زود واقعيت، چهره‌ي خود را نمايان خواهد كرد. در اين حالت زمان و فرصتي كه مي‌توانست براي يافتن راه‌هاي جديد مواجهه با واقعيت و مشكل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگيرد به هدر مي‌رود(كارور ـ شییر، وین تراب، 1989‌؛ به نقل از کلاینگ، 1991). 2ـ استفاده از دارو براي فرار از رنج: گاهي اوقات براي رهايي از رنج ناشي از استرس‌ها و بحران‌ها از داروهايي مانند الكل، نيكوتين، ترياك، هروئين و مسكن‌هاي خواب آور و ضد افسردگي، بدون تجويز پزشك استفاده مي‌كنند. استفاده از اين نوع داروها و داروهايي كه اخيراً به اين عامل افزوده شده و با نام‌هاي مختلف به بازار وارد مي‌شود مانند اكستازي كه خطرات زيادي را به همراه مي‌آورد و ضمن مشكل‌تر كردن روند بازسازي رواني، اكثراً خود منبع جديدي براي افزايش رنج براي فرد استفاده كننده مي‌شوند» مثلاً الكل موجب از دست رفتن نيروي مهار دروني يا خويشتن داري مي‌شود و فرد به هنگام خشم به خشونت روي مي‌آورد. استفاده نادرست از مواد، بر فرايندهاي ذهني هم كه قبلاً‌ توسط استرس و هيجان شديد بي‌كفايت شده است بطور جانبي اثر مي‌گذارد و توانائي‌هايي مانند قضاوت، برنامه‌ريزي، استدلال و تمركز كه براي حل مشكل لازم است آسيب مضاعف مي‌بيند (لازاروس و فولکمن، 1984). 3ـ تفكر منفي: در اين حالت فرد بطور غير واقع‌گرايانه‌اي به موارد منفي مشكل تأكيد كرده و مشكلات را بيشتر از آنچه هست و بطور غير قابل، حل ارزيابي مي‌كند (پي‌ستين، مي‌يرد 1989، به نقل از ال کلاینگ، 1991). 4ـ رفتارهاي تكانشي: به شيوه‌ي خاصي از مقابله اطلاق مي‌شود كه طي آن فرد بدون تفكر و انديشه و ارزيابي درست، از آنچه رخ داده يا رخ خواهد داد فوراً‌ دست به اقدام مي‌زند و نوعاً‌ منجر به بدتر شدن وضعيت مي‌شود. 5ـ عدم درگيري ذهني و رفتاري: در اين مقابله فرد با انجام رفتارهاي متنوع و مختلف، خود را مشغول مي‌كند و به اين وسيله سعي مي‌كند به مسئله فكر نكند، مثلاً‌ سرگرم شدن با يك فرد ديگر، پناه بردن به روياهاي روزانه، فرار از مسئله بصورت خوابيدن و يا تماشاي تلويزيون و ديدن فيلم می‌پردازد(لازاروس و فولكمن، 1984). 6ـ مقابله به صورت انكار: در اين مقابله فرد به گونه‌اي برخورد مي‌كند كه انگار مسئله‌اي روي نداده است و در واقع انكار واقعيت رخ داده و حادثه پيش آمده، بر وخامت مسأله مي‌افزايد و مانع مقابله‌ي موثر بعدي مي‌شود(لازاروس و فولكمن، 1984). 2-7-6عوامل موثر بر انتخاب راهبردهاي مقابله‌ای 2-7-6-1عوامل مربوط به منبع مقابله‌ عوامل مربوط به منبع مقابله: فردي كه به مقابله مي‌پردازد داراي ويژگي‌هاي اختصاصي خويش بوده و در محيطي ويژه و تحت شرايط خاص با حادثه روبرو شده است. چند متغير شخصيتي كه بر انتخاب عوامل مربوط به منبع مقابله اثر مي‌گذارند عبارتند از: الف) عقايد و باورهاي مربوط به كنترل: فليشمن، پاركز معتقدند كه يكي از متغيرهاي پيش بيني كننده نوع مقابله؛ اعتماد فرد در مورد داشتن كنترل بر حوادث است. افرادي كه معتقدند حوادث زندگي، مربوط به عوامل خارجي و از كنترل آنها خارجند معمولاً‌ به ناسودمندي تلاش‌هاي خود در مواجهه با مشكل واقفند و لذا براي مقابله با فشار معمولاً كمتر از راهبردهاي مشكل مدار استفاده مي‌كنند(نوين و گيجس برس، 2003). ب) عزت نفس: متغير ديگر موثر بر انتخاب نوع راهبرد مقابله، عزت نفس است، پژوهش‌ها نشان داده است افرادي كه عزت نفس بالايي دارند از توانايي خويش در مواجهه با حوادث منفي مطمئن هستند و لذا در برخورد با اين قبيل حوادث تمايل كمتري براي استفاده از راهبردهاي هيجان مدار دارند آنها بيشتر از راهبردهاي مشكل مدار استفاده مي‌كنند (فليشمن، 1984؛ نقل از دافعي، 1386). ج) گرايش به نوروزها: ابتلاء به بيماريهاي نوورتيك گرايش به نوروز با پاسخ‌هاي هيجاني بسيار در ارتباط است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه افرادي كه اين گرايش در آنها بالاست، با پريشاني‌هاي عاطفي ـ هيجاني ناشي از يك مشكل فشارآور اشتغال ذهني بيشتري دارند (کلاینگ، 1991). لذا در مقابله با فشار، بيشتر از راهبردهاي هيجان مدار استفاده مي‌كنند. (مك كری، كاستا، 1988) كارور و همكاران، 1989‌؛نقل از مدانلو، 1388) در تحقيقات خود به نوعي همبستگي مثبت بين اضطراب و استفاده از راهبردهاي هيجان مدار پي‌برده‌اند. د)انكار مشكل و اجتناب از فكر كردن درباره‌ي آن: تري بر اساس نتايج ‌فليشمن نتيجه مي‌گيرد افرادي كه به اجتناب از تفكر درباره‌ي مشكل فشارزا گرايش بيشتري دارند و يا مشكل را مورد غفلت يا انكار قرار مي‌دهند، در مقايسه با افرادي كه در اين باره گرايش كمتري دارند، بيشتر از راهبردهاي هيجان ‌مدار استفاده مي‌كنند. هـ) حمايت اجتماعي: تحقيقات نشان داده است افرادي كه محيط خانوادگي حمايت كننده‌اي دارند يا بافت اجتماعي زندگي آن‌ها حمايت كننده است بيشتر از راهبردهاي مشكل مدار استفاده مي‌كنند (موس و همكاران، 1993). 2-7-6-2عوامل مربوط به ارزيابي‌هاي موقعيتي علاوه بر ويژگي‌هاي شخصيتي افراد و محيط آنان، نقش ارزيابي‌هاي موقعيتي را نيز نمي‌توان ناديده گرفت. از بين عوامل مربوط به ارزيابي‌هاي موقعيتی مي‌توان به (ارزيابي ميزان قابليت كنترل موقعيت، شدت فشار رواني و ميزان اهميت حادثه) اشاره كرد. الف) ميزان قابليت كنترل موقعيت: ارزيابي از توانايي‌هاي خود براي كنترل يك موقعيت بر راهبرد مورد استفاده براي مقابله تأثير مي‌گذارد. بررسي‌ها نشان داده‌اند هنگامي كه موقعيتي قابل كنترل ارزيابي شد، افراد معمولاً براي مقابله از راهبردهاي مشكل مدار استفاده مي‌كنند و برعكس در موقعيت‌هايي كه با ارزيابي قابليت كنترل كمتر همراهند، راهبردهاي هيجان مدار مورد استفاده قرار مي‌گيرند (لازاروس و فولكمن، 1984). ب) شدت فشار رواني: لازاروس و فولكمن (1984) بر اساس نظرات مربوط به حل مساله و فراگردهاي پردازش اطلاعات معتقدند، هنگامي كه سطح فشار زياد است، ظرفيت‌هاي فرد براي مواجهه و حل مشكل كاهش مي‌يابد يا مختل مي‌شود. لذا در موقعيت‌هايي كه فشار بالا است، افراد بيشتر از راهبردهاي هيجان‌مدار استفاده مي‌كنند. ج) اهميت حادثه : زماني كه مشكل يا حادثه داراي سطح بالاي تهديد زايي براي افراد باشد، از سوي آنان با اهميت و مهم ارزيابي مي‌شود (لازاروس و دولونگيس، 1983؛ نقل از مدانلو، 1388). در مورد به كارگيري انواع مختلف راهبردهاي مقابله‌اي و اهميت حادثه، زماني كه حادثه با اهميت بيشتر ارزيابي شود، احتمالاً توجه افراد از خود مشكل به هيجانات مرتبط به آن معطوف مي‌شود و لذا در حوادث مهمتر و تهديد كننده‌تر بيشتر راهبردهاي هيجان مدار مورد استفاده قرار مي‌گيرند (فولكمن و همكاران، 1986). بنابراين به نظر مي‌رسد عوامل گوناگون مربوط به افراد و موقعيت و فشار در تعامل با يكديگر بر انتخاب سبک های مقابله‌ای تأثير مي‌گذارد(موس و همكاران، 1993). 2-7-7 اهميت آموزش مهارت‌هاي سبک های مقابله‌اي مهارت‌هاي مقابله‌اي يك رويكرد متمركز بر فرد است كه هدفش كمك به فرد است كه زندگي خود را در سطح مطلوب نگه دارد و در مقابله با چالش‌هاي زندگي توانايي خود را بصورت رفتارهاي سازگارانه مؤثر و مثبت متبلور سازد و بتواند ظرفيت روانشناختي خود را بالا ببرد مجموعه مهارت‌هاي مقابله‌اي نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگي حال مي‌انديشد بلكه به توانمندي آن‌ها جهت زندگي آينده نيز تأكيد مي‌ورزد. بطور كلي هدف از مهارت‌هاي مقابله‌اي كمك به فرد جهت حركت از ناتوانيها و ضعف‌هاي مهارتي بسوي مهارت‌هاي توانمند و قوي و سازنده است و هدف اصلي اين است كه افراد مسئوليت برتري و شايستگي فردي خويش را بپذيرند اين شايستگي فردي شامل (‌احساس كفايت و شايستگي در سطح بالا، خود شكوفايي و پذيرش مسئوليت فردي است) برنامه مهارت‌هاي مقابله‌اي بر اين اساس استوار است كه كودكان و نوجوانان حق دارند توانمند شوند و نياز دارند كه بتوانند از خودشان و علايقشان در برابر موقعيت‌هاي سخت زندگي دفاع كنند لذا راهبردهاي مقابله‌اي مجموعه مهارت‌هايي هستند كه بر افزايش توانايي‌هاي رواني ـ اجتماعي افراد، آموزش داده مي‌شوند. و فرد را آماده مي‌سازد كه بطور موثر با مقتضيات و كشمكش‌هاي زندگي روبرو شود(نوين و گيجس برس، 2003). 2-7-8عملکرد اصلي مهارت هاي مقابله اي سه عملکرد اصلی مقابله ای عبارتند از : 1-توصیف مجدد از مفهوم فشار به منظور اداره کردن موقعیت (ارزیابی مجدد موقعیت). 2-کنترل تنشی که ناشی از تجربه ی فشار هاست(مقابله متمرکز برهیجان . 3-عملکرد مستقیم برای کاهش فشارهای موجود در زندگی ویا افزایش منابع به منظور اداره کردن موقعیت استرس زا بنابراین جهت حل تنش های موجود وارائه راه حل های کار آمد ،سه عامل اساسی یعنی فهم ودرک موقعیت فشار زا،انجام دادن راهکارهای مناسب وبالاخره توانایی در جهت کنترل هیجانات ناشی از این فشار ،نقش مهمی را ایفا می کنند.(بنفشه غرایی،1385) 2-8 سیستم های مغزی ـ رفتاری هانس آیزنک٦ و جفری گری در میان نخستین پیشگامان فرضیه صفات شخصیت، چشم انداز تازه ای از تفاوت فردی در این حیطه از کار مغز ارایه داده اند. هر دو نظریه پرداز با این فرض آغاز کردند که می توان فرایندهای مغزی را توسط معانی ساده شده ای از مفهوم، سیستم عصبی مشخص نمود، چرا این مفاهیم مدارهای کلیدی مرتبط با شخصیت و رفتار را در بردارند (متیوز و گیلیلاند٧، ١٩٩٩). نظریه گری به عنوان تعدیل کننده نظریه آیزنگ در نظر گرفته شده، اما اکنون به نظر می رسد که نظریه دیگریست. نظریه شخصیت گری در قالب ((نظریه سیستم های مغزی - رفتاری)) نیز همانند نظریه آیزنگ بر وجود ارتباط بین ابعاد شخصیتی و فرایندهای مغزی توجه دارد و جهت تبیین تفاوت های فردی به نقش عوامل زیست عصبی اشاره می کند و در این راستا سیستم های مغزی / رفتاری، فعالیت، چگونگی استقرار، غلبه آنها را در افراد به عنوان عامل ایجاد کننده تفاوت های فردی در توجه و انتخاب محرک ها و بروز رفتار در آنها می داند (جکسون١، ٢٠٠٢). گری (١٩٨٧) بیان می کند که ساختارهای مختلف مغزی، سه سیستم انگیزشی اساسی را راه اندازی می کنند که زمینه ساز تفاوت های شخصیتی هستند و ضمن آنکه غلبه و فعالیت هر یک از این سیستم ها در فرد، به حالت های هیجانی متفاوت، چون اضطراب، زود انگیختگی و ترس منجر می گردد، شیوه های رویارویی و واکنش های متفاوتی را نیز در بر می گیرد. این سه سیستم عبارتند از: سیستم فعال سازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و سیستم جنگ و گریز (بوچین٢، ٢٠٠١). 2-8-1 نظریه شخصیتی گری برخی روان شناسان، عقیده دارند که شخصیت، مبتنی بر عملکرد دستگاه عصبی است و سابقه چنین بحث هایی به کارهای پاولف بر می گردد که در مطالعات فیزیولوژی و شرطی سازی کلاسیک، گرایش و ویژگی های خاصی را از نظر شخصیتی مشاهده و متمایز کرد. براساس نظریه پاولف، فرآیندهای رفتاری از طریق الگوهای مربوط به برانگیختگی و بازداری در سیستم اعصاب، قابل تبیین است. هر چه محرک های درونی و بیرونی که باعث برانگیختگی و بازداری می شود، بیشتر تکرار شود، شکل با ثبات تری در مغز می یابد و منجر به رفتارهای قالبی پویا می شود که تا اندازه زیادی در برابر تغییر مقاوم اند و به علت مشکل نسبتاً پایدار خود، احتمالاً به عنوان بخشی از شخصیت فرد در می آیند. شخصیت به عنوان قله یافته های روان شناختی در تمام ابعاد آدمی تاثیرگذار می باشد. قسمت اعظم یافته های متون روان شناختی با استناد به رگه های شخصیتی پدید آمده است. یکی از نظریه های شخصیت که بر پایه های نظری قوی بنا شده است. نظریه حساسیت به پاداش (RST) گری در مورد شخصیت (گری، 1987) می باشد که نظریه ای عصب- روان شناختی درباره هیجان، انگیزش و یادگیری است. نظریه گری بر تکامل مجزای مکانیسم های پاداش و تنبیه در مهره داران تاکید می ورزد. نظریه حساسیت به پاداش گری، یک تئوری زیست محور است که بیان می کند، تفاوت های شخصیتی افراد ریشه در تفاوت سیستم پاداش افراد دارد. سیستم بازداری رفتاری به نشانه های تنبیه حساس می باشد و به عنوان عاملی برای هشدار به فرد برای توجه به احتمال خطر و تنبیه عمل می کند. سیستم فعال سازی رفتاری که به نشانه های پاداش حساس می باشد، فرد را به سمت رفتار سوق می دهد. تفاوت های فردی در سیستم های فعال ساز رفتاری و بازدارنده رفتاری نشانگر ابعاد اساسی شخصیتی هستند. گری اختلالات را بازتاب بیش یا کم واکنشی در یکی از این سیستم ها می داند. طبق این نظریه، شخصیت سالم در یک پیوستار با آسیب روانی قرار دارد. بنابراین قطبیت گرایی در هر یک از این متغیرها، به عنوان عامل خطر افزایش آسیب روانی در نظر گرفته شده است (پیکرینگ و گری، 2001). گری (١٩٨٧) بیان می کند که ساختارهای مختلف مغزی، سه سیستم انگیزشی اساسی را راه اندازی می کنند که زمینه ساز تفاوت های شخصیتی هستند و ضمن آنکه غلبه و فعالیت هر یک از این سیستم ها در فرد، به حالت های هیجانی متفاوت، چون اضطراب، زود انگیختگی و ترس منجر می گردد، شیوه های رویارویی و واکنش های متفاوتی را نیز در بر می گیرد. این سه سیستم عبارتند از: سیستم فعال سازی رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و سیستم جنگ و گریز (بوچین٢، ٢٠٠١). 2-8-2سیستم فعال سازی رفتاری (BAS) نخستین سیستم، سیستم فعال سازی رفتاری است که نمایانگر حساسیت به نشانه های پاداش است، به لحاظ ساختاری شامل چندین مسیر دوپامینرژیک و مدارهای تالامیک و کورتیکو در مغز است. نوروآناتومی این سیستم کورتکس پیشانی، بادامه و عقده های پایه است و توسط محرک های خوشایند مرتبط با پاداش یا حذف تنبیه فعال می شود. دو مولفه رفتاری این سیستم شامل روی آوردن (جستجوی فعالانه پاداش) و اجتناب فعال (اجتناب از تنبیه) است. حساسیت این سیستم نمایانگر زود انگیختگی فرد است و به نظر می رسد که برای تجاربی نظیر امید، وجد و شادی پاسخ گو باشد. فرض بر این است که سیستم فعال سازی رفتاری دلیل بنیادی صنعت زود انگیختگی است و با انگیزش، برون گردی و جستجوی احساس مرتبط می باشد (كنيازي و همكاران، 2002). این نظام در خدمت کارکردهای انگیزشی مثبت است و رفتارهای اجتنابی فعال ورفتار نزدیکی را موجب می شود وافرادباحساسیت زیادBASگرایش بیشتری به ارزیابی مثبت وخوشبینانه از حوادث ومحیط واستعدادبیشتری برای درگیری در موقعیت های با احتمال پاداش دارند که منجر به درک شخصی مثبتی از رضایت در زندگی ،خانوادگی وسلامت خود می شود ودر نتیجه فرد در چنین شرایطی وابستگی در پایین ترین سطح خواهد بود. 2-8-3سیستم بازداری رفتاری (BIS) دومین سیستم، سیستم بازداری رفتاری است و حاصل فعالیت مسیرهای آوران نوروآدرنرژیک و سروتونیرژیک است. نوروآناتومی سیستم تنبیه رفتاری در جدار - هیپوکامپی، ساقه مغز، مدار پاپز و کورتکس حدقه ای – پیشانی قرار دارد. این ساختارها موجب افزایش برانگیختگی و سطح توجه و تجربه عواطف منفی می شوند (هپونینمی، ٢٠٠٤؛هوینگ،2006). و با نظام هایی که اضطراب در آن نقش دارند، همپوشی دارند. در نتیجه سیستم بازداری رفتاری با احساس اضطراب، نگرانی و نشخوار فکری مطابقت دارد (كنيازي و همكاران، 2002). گری بیان می کند این سیستم که اساس فیزیولوژیکی داشته و تجربیات اضطراب در واکنش به نشانه های وابسته به اضطراب را کنترل می کند (واتسون، 1999). به نظر گری BIS به علائم تنبیه، فقدان پاداش و تازگی حساس است. آن رفتاری را که ممکن است به نتیجه منفی یا دردناک منجر شود، بازداری می کند. بنابراین فعال شدن BIS باعث بازداری حرکت به سوی اهداف می شود. همچنین گری بیان می کند که BIS مسئول تجربیات احساسات منفی مثل ترس، اضطراب، ناکامی و ناراحتی در واکنش به این نشانه ها است (گری، 1990). برحسب تفاوت های فردی در شخصیت، حساسیت زیاد BIS نشان دهنده مستعد بودن به اضطراب بیشتر است، به شرط اینکه فرد در معرض نشانه های محیطی مناسب قرار گیرد. همانطور که در نمودار ١-٢ مشاهده می شود، در این سیستم سه نوع درون داد یعنی نشانه های تنبیه، نشانه های فقدان پاداش و محرک های تازه و ترس آور ذاتی به سه نوع برون داد یعنی بازداری رفتاری، افزایش برانگیختگی و افزایش توجه منجر می شود (گری، 1990). به عبارت دیگر، بازداری رفتاری سیستمی عصبی است که اطلاعات مربوط به تهدید را پردازش کرده و اضطراب را راه اندازی می کند، از پیشروی و ادامه رفتاری بازداری به عمل می آورد، انگیختگی را افزایش داده و توجه را در پاسخ به علائم خطر به سوی تهدید سوق می دهد. در حالی که سیستم گرایش رفتاری در خدمت کارکردهای انگیزشی مثبت است و رفتار نزدیکی را موجب می‌شود (بوچین، ٢٠٠١). این سیستم به محرک هی شرطی تنبیه وفقدان وهمچنین به محرک های جدید ومحرک های ترس آور ذاتی پاسخ می دهد فعالیت این سیستم موجب فراخوانی حالت عاطفی اضطراب وبازداری وبازداری رفتاری ،اجتناب فعل پذیرخاموشی ،افزایش توجه وبرپایی می گردد.وبعنوان سیستم اضطراب شناخته شده است .غلبه وحساسیت زیادBISهدایت فرد به سمت درماندگی وافسردگی را درپی دارد. افرادی که این سیستم در آنان غلبه دارد عواطف نا خوشایندی را تجربه کرده ،درگیر اضطرابند واجتناب از رفتار فعال باعث می شود بسیاری از تجارب خوشایند زندگی را ازدست دهند ودر نتیجه فردبه سمت اعتیاد سوق پیدا می کند.(گری2000) ١- بازداری رفتاری Behavioral inhibition٢- افزایش برانگیختگیIncrement in arousal٣- افزایش توجهInceased attentionداروهای ضد اضطرابی١- نشانه های تنبیهSignals of punishment٢- نشانه های فقدان پاداشSignals of non reward٣- محرک های تازه و ترس ذاتی Novel stimuli and innate fearسیستم بازداری رفتاریBehavioral inhibition System (BIS)١- بازداری رفتاری Behavioral inhibition٢- افزایش برانگیختگیIncrement in arousal٣- افزایش توجهInceased attentionداروهای ضد اضطرابی١- نشانه های تنبیهSignals of punishment٢- نشانه های فقدان پاداشSignals of non reward٣- محرک های تازه و ترس ذاتی Novel stimuli and innate fearسیستم بازداری رفتاریBehavioral inhibition System (BIS) نمودار (2-1) نمودار سیستم بازداری رفتاری ايجاد اختلال منبع: اقتباس از گری و مک ناتان (2000) شواهد روانی فیزیولوژیک بیان میکند که هر دو سیستم انگیزشی BIS و BAS تحت تاثیر شاخه سمپاتیک از سیستم عصبی خودکار است. گری بیان می کند که BIS و BAS به طور فعالانه ای متضاد عمل میکنند و هنگامی که BAS مسلط است به رفتار نزدیکی و اجتناب فعال منجر می شود و هنگامی که BIS مسلط است، احتمال بیشتری وجود دارد که اجتناب منفعلانه را منجر شود (بوچین، ٢٠٠١). 2-8-4 سیستم جنگ / گریز (FFS) سومین سیستم که به عنوان سیستم جنگ/گریز شناخته می شود، از لحاظ ساختاری بیشتر از طریق بادامه و ساخت های هیپوتالاموس تعدیل می گردد. این سیستم مسئول رفتارهای فرار و واکنش های دفاعی تحت شرایط ناکامی، تنبیه و درد است (بوچین، ٢٠٠١). به طور خلاصه نظریه گری نشان دهنده تفاوت های فردی در دو سیستم بیولوژیکی یعنی BIS و BAS است. BIS و BASبه انواع مختلفی از تقویت کننده ها مرتبط هستند. BIS به علایم تنبیه، نشانه های فقدان پاداش و محرک های تازه و ترس آور ذاتی حساس است که فعال شدن آن رفتار، فرد را نسبت به چنین محرک هایی کاهش می دهد. BAS به علایم پاداش و غیر تنبیه حساس است و فعال شدن آن باعث افزایش رفتارهای نزدیکی فرد به سوی این محرک ها می شود. گری (١٩٨٧) مطرح کرده اند که BIS و BAS با خلق مثبت و منفی ارتباط دارد. اگر BIS و BAS با حالات خلق مثبت و منفی رابطه داشته باشد. پس بر طبق نظر راستینگ٢ (١٩٩٨، به نقل از عبدالهی مجاریشن، ١٣٨۵) و با توسعه نظریه شبکه عاطفی باور، می توان انتظار داشت که صفات شخصیتی مرتبط با این سیستم های مغزی رفتاری، با پردازش شناختی انتخابی محرک های هیجانی نیز ارتباط داشته باشند (فرضیه صفت – همخوان). به ویژه صفات شخصیتی مرتبط با BIS می توانند با سوگیری و به سوی پردازش ناخوشایند یا اطلاعات هیجانی منفی مرتبط شوند، در حالی که صفات شخصیتی مرتبط با BAS، به طرف پردازش خوشایند یا اطلاعات هیجانی مثبت سوگیری شوند. 2-8-5 توصیف سیستمهای مغزی - رفتاری: توصیف هر یک از سیستمها مستلزم تمایزهایی است که حداقل در سه سطح صورت می گیرد.: 1- بعد رفتاری (تحلیل درون شد وبرون شد سیستم) 2- در سطح شناختی 3- از لحاظ عصب شناختی 2-8-5-1 بعد رفتاری: رفتارهایی که با این محرکها برانگیخته می شوندعبار تند از: بازداری رفتاری (مختل شدن رفتار جاری )افزایش سطح برپایی به گونه ای که رفتارهای بعدی با قدرت و/یا سرعت بیشتری انجام شوند. بایدتوجه داشت که سیستم بازداری نمایانگر یک سیستم واحداست، نمی توان انتظار داشت که تعدادی ارتباط مجزا بین هریک از درو نشدها و برونشدها وجود داشته باشد و در واقع هر درو نشدی تمامی برونشدها را برمی انگیزد. همچنین مطالعاتی که تاثیر داروها و ایجاد ضایعه در مغز حیوانات را پیگیری نموده اند به این یافته رسیده اند که می توان با این مداخله ها، تمامی برونشدهای این سیستم را مختل کرد، بدون آنکه درسایرسیستمها اثری بر جای گذاشته شود . بنزودیاز پینها، باربیتوراتها و الکل سه دسته مهم از داروها یی هستندکه اضطراب را کاهش می دهند.در واقع بررسی آثار این داروها نقش مهمی در شکل گیری مفهوم سیستم بازداری ‏داشته است. به سخن دیگر آثار انتخابی دار وهای ضدا ضطراب بر کنش وری سیستم بازداری، در پذیرش این فرض که فعالیت این سیستم با اضطراب درآمیخته، نقش مهمی را ایفا کرده است، بر این اساس، می توان به صورت نظری، حالت ذهنی خاصی را که همراه فعالیت سیستم بازداری وجود دارد، به عنوان اضطراب تلقی کرد. اگر بخواهیم با توجه به درونشدها و برونشدهای این سیستم به ارائه تعریفی عملیاتی از اضطراب مبادرت ورزیم، باید بگوییم حالتی است که در آن فرد به یک تهدید (محرکهایی که با تنبیه یا فقدان پاداش همخوانی دارند) یا ابهام (موقعیتهای ناشناخته و جدید) با واکنش توقف، خیره شدن،گوش دادن و آمادگی برای عمل، پاسخ می دهد(فلاح و اژه ای، 1385). 2-8-5-2سطح شناختی در سطح شناختی، مفهوم کلیدی سیستم بازداری در مقایسه گر خلاصه می شود« یعنی سیستمی که لحظه به لحظه رویداد احتمالی بعدی را پیش بینی و این پیش بینی را با رویداد واقعی مقایسه می کند. در واقع این سیستم: ا) اطلاعاتی را که بیانگرحالت کنونی جهان ادراکی هستند،در نظر می گیرد. 1 ‏) به این اطلاعات، اطلاعات دیگری را می افزاید که مربوط به برنامه حرکتی کنونی فرد است 3 ‏) از اطلاعات ذخیره شده حافظه که نمایانگر نظم جوییهای گذشته در برقراری ارتباط بین رویدادهای محرک هستند،استفاده می کند. 4 ‏) به همین ترتیب، از اطلاعات ذخیره شده در حافظه که نمایانگر نظم جوییهای گذشته در برقراری ارتباط بین پاسخها و رویدادهای محرک بعدی هستند، سود می جوید. 5) بر مبنای این منابع اطلاعات، حالت بعدی مورد انتظار در جهان ادراکی را پیش بینی می کند. 6) این پیش بینی را با حالت واقعی جهان ادراکی مقایسه می کند. 7) در مورد اینکه آیا بین این پیش بینی و حالت واقعی، توافق یا عدم توافق وجود دارد، تصمیم می گیرد. 8 ‏) اگر بین این دو وضعیت توافق موجود باشد« مرا حل یک تا هفت از نو جریان می یابند. 9 ‏) اگر بین پیش بینی و حالت واقعی عدم توافق باشد، برنامه حرکتی جاری را متوقف می سازد و برونشدهای سیستم بازداری را پدید می آورد تا اطلاعات بیشتری را دریافت کند و مشکلی را که موجب اختلال در این برنامه شده، حل نماید. باید توجه داشت که کاربرد این الگو برای مفهوم اضطراب، متمرکز بر گام شماره 9 ‏و پیامدهای بعدی آن است (فلاح و اژه ای، 1385). 2-8-5-3بعد عصب شناختی از لحاظ عصب شناختی، مجموعه ساختهایی که کنشهای سیستم بازداری را برعهده دارند، در سیستم جداری هیپوکمپی قرار دارند. سه بخش اصلی ساختمانی این سیستم عبارتند از: تشکیلات هیپوکمپی و ناحیه جداری و مدار پاپز(فلاح و اژه ای، 1385). 2-9 آسیب شناسی روانی وویژگی های شخصیتی مرتبط با وابستگی به مواد برخی از نظریه پردازان معتقدند که بسیاری از افراد به دلیل داشتن شخصیت اعتیاد گرا وخصوصیات روانی –شخصیتی، بیشتر درمعرض خطر وابستگی به مواد قرار دارند . اشخاصی که بیشتر درمعرض خطر هستند، اغلب نارسایی های روانی شخصیتی عدیدهای را نشان می دهند که احتمالا دارای یک شالوده ی زیست شناختی است واثر غیر مستقیم بر ایجاد مخاطره می گذارد . در این ارتباط کلونینجر ،مطرح کرد که تعامل سه نظام مستقل ژنتیکی ،عصبی وزیست شناخت در CNS(سیستم های فعال سازی رفتاری ،بازداری رفتاری ونگهداری )،زمینه الگوهای منحصر به فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو،پاداش وتنبیه است. این الگوی های پاسخ ،موجب اختلاف شخصیت بهنجار وبه همان اندازه ،ایجاد اختلال شخصیتی ورفتاری ،از جمله الکلیسم وسایر سوءمصرف های مواد می شود (برگرفته از کاویانی ،1382). به علاوه،فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به پدیده های نو ونشانه های پاداش یا رهایی از تنبیه . براین اساس ،افراد درچنین فعالیت های رفتاری که نوجویی نامیده می شود.بنابراین ،افراد به لحاظ قابلیت بازداری رفتاری ،که آسیبپرهیز نامیده می شود،با یکدیگر تفاوت دارند . رفتاری که در گذشته تقویت دریافت کرده است ،حتی در شرایطی که تقویت ادامه نداشته باشد، نیز تکرار می شود وافراد در میزان این این تداوم رفتاری که پس از قطع تقویت وجود دارد وپاداش وابستگی نامیده می شود، نیز با هم تفاوت دارند (کلونینجر ،1991).همچنین کلونینجر(1978)برشخصیت به عنوان عامل مستعد کنندهی اعتیاد تمرکز دارد. طبق نظریه ی سه بعدی اساسی چون نوجویی، اجتناب ازآسیب و وابستگی به تقویت وآسیب پذیری نسبت به اعتیاد دخالت مستقیم دارند(برگرفته از کاویانی،1382) 2-10-7پیشینه پژوهش 2-10-7-1پیشینه داخلی پژوهش شعاع کاظمی (1387) در بررسی مقایسه ای راهبردهای مقابل های و نگرش نسبت به مصرف مواد در معتادان، نشان داد که تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابل های و نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد وجود دارد. همچنین گزارش کرد که نتایج حاکی از عدم تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابله و نوع مصرف مواد است. بخشی پور رودسری و همکاران (1387) در مقایسه راهبردهای مقابله ای و ویژگی های شخصیت معتادان خود معرف و گروه بهنجار، نشان دادند که افراد معتاد در مقایسه با گروه افراد عادی در ابعاد شخصیتی روانرنجوری نمره بالاتر و در ابعاد شخصیتی دلپذیر بودن، انعطاف پذیری و با وجدان بودن نمرات پایین تری کسب نمودند. در پژوهشی که توسط رستمي (1388) با هدف مقایسه سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت، صورت گرفت نتایج به دست آمده نشان داد که بین سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت تفاوت معناداری وجود دارد و معتادان خود معرف در مقایسه با غیر خود معرف از راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و همچنین سبک های اسنادی بیرونی بیشتری برخوردار بودند. احمدی و همکاران (1389) در نتایج مطالعه خود گزارش کردند افراد سو ءمصرف كننده مواد، نمرات بالاتري در سبك هويت يابي هنجاري و سردرگم / اجتنابي داشتند، در حالي كه افراد بدون سوء مصرف مواد بيشتر داراي سبك هويت يابي اطلاعاتي بودند عبداله زاده جدی و همکاران (1389) در بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری در پیش بینی سوء مصرف مواد، نشان دادندکه بین سیستم های مغزی/ رفتاری با سوء مصرف مواد رابطه وجود دارد و همه مولفههای سیستمهای مغزی/ رفتاری به جز مولفه بازداری رفتاری(BAS)، می توانند سوء مصرف مواد را پیش بینی کنند. نتایج تحقیقات اوراکی (1389) نشان داد که بین سبک مقابلۀ و خشم با میل مصرف مواد همبستگی معنیداری وجود دارد. افراد دارای سبک مقابله هیجانی و عصبانیت زیاد، میل بیشتری به مصرف مواد مخدر داشتند. همچنین نشان داد که این افراد در مقایسه با افراد عادی در صورت ترک مواد مخدر، بیشتر در معرض مصرف دوباره مواد هستند. محمدی و همکاران (1390) تحقیقی با عنوان بررسی ارتباط ميان سبک‌های هويتی‌ای که افراد در دوره نوجوانی و بلوغ شکل می‌دهند با افکار مربوط به خودکشی و گرايش به خود‌کشی انجام دادند، علاوه بر اين سعی کردند نقش برخی ديگر از متغير های تاثيرگذار در افکار مربوط به خودکشی جوانان از جمله جنس و عوامل خانودگی نيز مورد بررسی قرار گيرد. شرکت‌کنندگان 330 نفر از دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتی بودند که به پرسشنامه‌ سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسشنامه سبک‌های هويتی برزونسکی پاسخ دادند. داده ها با روش ضريب همبستگی پيرسون و تحليل رگرسيون مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. يافته‌های این پژوهش نشان ‌داد که ميان دختران و پسران در افکار مربوط به خود‌کشی تفاوت معناداری وجود دارد. بعلاوه زمانی‌که نقش جنس و سبک‏های هويتی همراه با تعهد وارد رگرسيون می‌شوند تنها تعهد پيش‌بينی کننده‌ منفی افکار مربوط به خودکشی است. کیامرثی و ابوالقاسمی (1390) در پژوهشی تحت عنوان بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین راهبرد مقابله هیجان مدار و راهبرد مقابله مساله مدار و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف رابطه معناداری وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی می تواند سوء مصرف را پیش بینی کند. عبدی و همکاران(1390) در مطالعه خود به بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش وبازداري رفتاري، به عنوان یک عامل سبب ساز احتمالی در گرایش به سوءمصرف مواد پرداختند. بدین صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری (BAS) و سیستم بازداري رفتاري (BIS) درسه گروه افراد سوءمصرف کننده مواد و دو گروه گواه سیگاري و بهنجار بررسی شد. یافته ها نشان داد که نمره هاي خرده مقیاس BAS دو گروه سومصرف کننده مواد و سیگاري بالاتر از نمره هاي افراد سالم بود، ولی دو گروه سوءمصرف کننده مواد و سیگاري تفاوتی از این نظر نداشتند. درخرده مقیاس BIS نمره هاي گروه سیگاري بالاتر از دو گروه دیگر بود. همچنین نتیجه گیری این پژوهش نشان داد افراد سوءمصرف کننده مواد و سیگاري نسبت به افراد سالم،BAS حساس تري دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهاي گرایشی مستعد می کند. این یافته ها هم سو با نظریه حساسیت به تقویت گری ، مبنی بر رابطهBAS ،رفتارهاي گرایشی و سوءمصرف مواداست. محمدی و همکاران (1391) در پژوهشی با هدف مقايسة ويژگي هاي سرشتي منشي شخصيت در ميان افراد معتاد، افسرده و مضطرب با افراد عادي، نشان داد در بعد پشتكار، گروه اضطرابي و گروه عادي نسبت به افراد معتاد تفاوت معناداري دارند. بعد نوجويي، گروه معتاد از سه گروه ديگر و در بعد اجتناب آسيب، گروه اضطرابي نسبت به ديگر گروهها تفاوت معناداري داشتند. در بعد وابستگي به پاداش، افراد عادي بالاترين نمره را كسب كردند و تفاوت بين افراد عادي و گروه معتاد معنادار بود. اما نتايج نشان داد كه در بعد خودراهبري، بين گروههاي چهارگانة پژوهش تفاوت معناداري وجود ندارد. ملازاده و همکاران (1391) در پژوهشی تحت عنوان مقايسه سبک هاي مقابله و سرسختي روان شناختي با فشار رواني در افراد معتاد و عادي، نشان دادند بين سبک مقابله متمرکز بر هيجان و سرسختي روان شناختي در افراد معتاد و عادي تفاوت معني داري وجود دارد، ولي از نظر به کارگيري سبک متمرکز بر مساله تفاوت معني داري بين دو گروه بدست نيامد. تحليل رگرسيون نيز نشان داد که سرسختي روان شناختي مي تواند پيش بيني کننده معناداري براي سبک متمرکز بر هيجان باشد. شاهنده وهمکاران (1391)در تحقیقی با عنوان تعیین و مقایسه سیستم های مغزی فعال سازی /بازداری رفتاری ومنبع کنترل درونی وبیرونی دانشجویان دختر وپسر ،نشان دادند .میزان فعایت سیستم فعال سازی رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل درونی بیشترواین میزان درپسران بالاتر از دختران بود ومیزان فعالیت سیستم بازداری رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل بیرونی بیشتر واین برتری با گروه دختران بود .درسیستم جنگ-گریز،درک از مرکز کنترل بیرونی میانگین بالاتری را نشان دادومیانگین دختران در گریز ومیانگین پسران درجنگ بیشتر بود .ودر مجموع ،براساس دیدگاه گری ،سیستم فعال سازی رفتاری با عواطف مثبت وسیستم بازداری رفتاری با عواطف منفی در رابطه است وبراثر محرک های درونی وبیرونی فعال می شوند.تفاوت های این دو سیستم می تواند علت واکنش های مغزی برای انواع گوناگون آسیب شناسی روانی وروش های پیشگیری آن را تبیین کند. اصغري و همکاران (1392) در بررسی رابطه نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد رابطه معناداري وجود دارد. به طوري که توانستند به عنوان پیش بینی کننده هاي معنادار وارد معادله رگرسیون شوند. همچنین، رابطه معناداري بین نوع نگرش مذهبی و منبع کنترل به دست آمد. در مجموع، نتایج حکایت از آن داشت که افراد داراي نگرش مذهبی درونی بیشتر منبع کنترل درونی و گرایش کمتر به سوءمصرف مواد دارند و کسانی که گرایش مذهبی بیرونی دارند، منبع کنترل بیرونی و گرایش بیشتر به سوءمصرف مواد دارند. سلیمانیان و همکاران(1392) در تحقیقی با عنوان پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبک هاي هویت در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بیان کردند که در مفهوم رشد شغلی رهنمودهاي مهمی براي انتخاب شغل و اشتغال، که یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رشد هویت است، وجود دارد. هدف این پژوهش پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبکهاي هویت (مدل برزونسکی) در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بود. یافته ها نشان داد که بین سبک هویت اطلاعاتی و رشد شغلی ارتباط آماري مثبت و معنادار و بین سبک هویت سردرگم و رشد شغلی ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. معصومی (1392) در پژوهشی تحت عنوان نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد، نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد رابطه وجود دارد. براساس نتایج این پژوهش مدل فرضی وسوسه مواد از برازش برخوردار است و واریانس معناداری را از وسوسه مصرف مواد تبیین می کند. براساس این مدل متغیرهای مذکور میانجی گری وسوسه مصرف مواد را می کنند. آذری(1392) در مطالعه ای تحت عنوان مقایسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار، نشان داد بین طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد. براین اساس که افراد مبتلا به سوء مصرف مواد از ناسازگار اوليه بیشتر، پايگاه هويت نامنظم تر ومكانيسم هاي دفاعي بیشنری استفاده می کنند. فتحی و همکاران (1393) در نتایج بررسی خود گزارش نمودند که سبك هويت اطلاعاتي در دانشجویان غیر معتاد بیشتر از دانشجویان معتاد بود و سبک هویتی هنجاري و سردرگم/ اجتنابي در دانشجویان معتاد بالاتر بود. گمچی وهمکاران (1393)در تحقیقی با عنوان مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری (BAS/BIS)در افرادوابسته به مواد وبهنجار ،نشان دادندتفاوت معنی داری درسیستم های مغزی –رفتاری افراد معتادوغیر معتاد وجود دارد بطوری که سطح سیستم فعال سازی رفتاری (BAS)در افراد معتاد بالاتر از افرادغیر معتاد وسطح سیستم بازداری رفتاری (BIS)در افراد غیر معتاد بالاتر از افراد معتاد است . همچنین یافته ها بیانگر آن بود که سیستم فعال ساز رفتاری در مردان فعال تر از زنان وسیستم بازداری رفتاری در زنان فعال تر از مردان بوده است .ولی درسیستم فعالساز رفتاری در مردان وزنان معتاد تفاوت معنی داری مشاهده نشده است . وجودی و همکاران (1393) در پژوهشی تحت عنوان پیش بینس آمادگی به اعتیاد براساس سبک های هویت، سبک های فرزندپروری و راهبردهای مقابله ای، نشان دادند که آمادگی به اعتیاد با سبک های هویت سردرگم – اجتنابی، سبک فرزندپروی سهل گیرانه و راهبردهای هیجان مدار رابطه مثیت معناداری دارد. همچنین براساس نتایج بین سبک هویت اطلاعاتی و تعهد و سبک مسوله مدار رابطه منفی دارد 2-10-7-2پیشینه خارجی پژوهش در]پژوهشی که اسلوباداسكاياز و همکاران (2001) که در روسیه صورت گرفته است؛ براساس نتایج عامل فعال سازي رفتاري، همبستگي مثبت با اختلال سلوك و بيش فعالي و با رفتار اجتماعي معين و مشكل هاي ارتباطي با همسالان در دختران رابطه ي منفي دارد. در عين حال، عامل بازداري رفتاري با مشكل هاي هيجاني و اضطرابي در پسران، رابطه مثبت دارد ولي با اختلال سلوك و بيش فعالي ورفتارهاي اجتماعي معين، رابطه ي منفي دارد. مطالعه کور (2002) نشان داد که دو سيستم فعال ساز رفتاري و بازدارندة رفتاري دو تأثير مجزا تسهيل كننده و بازدارنده بر رفتار افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی دارد. جانسون و همکاران (2003) در تحقیق خود نشان دادند که نمره‌های BAS بالا پیش‌بینی‌کننده سوءمصرف مواد و وابستگی به آن می‌باشد. پژوهش ادلند و همکاران (2004) نشان داد که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است. همچنین عنوان کردند سیستم‌های مغزیرفتاری می‌تواند پیش‌بینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد. سیمونز و کاروی (2005) به بررسی راهبردهای مقابله‌ای و استفاده از موادمخدر بر روی نمونه ای 4500 نفری از جوانان پرداختند. این پژوهشگران به دنبال شناسایی و پیش بینی گرایش به مصرف مواد، تفکر نسبت به مصرف مواد و راهبردهای مقابل های تحت عنوان متغیرهای پیش‌بینی کننده پرداختند و با بهره گیری از مدل آماری رگرسیون چند متغیره، به این نتیجه رسیدند که نوع راهبردهای مقابله‌ای مورد استفاده، پیش بینی کنندۀ مصرف مواد در آینده می باشد. هنسون و همکاران (2006) در نتایج بررسی خود گزارش نمود افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی در هنگام مواجهه با فشار روانی بیشتر از مقابله متمرکز بر هیجان و کمتر از روش مقابله متمرکز بر مسئله استفاده می کنند نیزورسکی و گارب (2007) در مطالعه ای به بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل در بازگشت اعتیاد پرداختند. نتایج این مطاعه نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل و بازگشت اعتیاد رابطه وجود دارد(نقل از معصومی، 1392). هانت و همکاران (2008) در نتایج مطالعه خود گزارش نمودند در مردان معتاد هر دو مؤلفة سيستم فعالساز رفتاري و در زنان معتاد مؤلفة روي آوري سيستم فعال ساز رفتاري، در مقايسه با همتايان غيرمعتاد، فعاليت بيشتري دارد در مطالعه ای که توسط رواسون و ریچاردسون (2009) با هدف بررسی رابطه سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان ترک کرده صورت گرفت، نتایج به دست آمده نشان داد که رابطه معنادار بین سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان وجود دارد. براساس نتایج این بررسی معتادان ترک کرده ای که بیشتر از سبک های مقابله ای هیجان مدار استفاده می کردند، در معرض بازگشت بیشتری به مصرف مواد قرار داشتند. ارام و همکاران (2010) در فراتحلیلی که روي مصرف کنندگان متامفتامین در مقایسه با افراد غیر مصرف کننده انجام گرفت، نشان داد که مصرف کنندگان متامفتامین نقایصی را در حوزه هاي عملکرد اجرایی، حافظه و نحوه پاسخگویی (راهبرد مقابله) نشان می دهند اويي (2011) در پژوهش خود به اين نتيجه رسید، که بین سبک های اسنادی و حالات هیجانی با مصرف الكل رابطه معناداری وجود دارد. به طوری كه آگاهي از حالات هيجاني به طور وسيعي با الكليسم از طريق تسهيل مقابله اجتنابي مرتبط است. ارام و همکاران (2012) در فراتحلیلی که روي مصرف کنندگان متامفتامین در مقایسه با افراد غیر مصرف کننده انجام گرفت، نشان داد که مصرف کنندگان متامفتامین نقایصی را در حوزه هاي عملکرد اجرایی، حافظه و نحوه پاسخگویی (راهبرد مقابله) نشان می دهند. عابی و همکاران(2012) در بررسی تحت عنوان رابطه سیستم های مغزی / رفتاری با سلامت روان، نشان دادند که بین سیستم های مغزی / رفتاری با سلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد. به نحوی که سیستم های مغزی / رفتاری (BAS, BIS, FFS) می توانند سلامت روان را پیشبینس کنند. بوش و کارد(2012) به بررسی فراتحلیلی از پرسشنامه سبک هویت برزونسکی پرداختند. این محققین بیان نمودند که شکل گیری هویت از چالش های ضروری مرتبط با نوجوانی است. سبک های اطلاعاتی، هنجاری و منتشر اجتنابی: یک مدل شناختی اجتماعی است که در آن نوجوانان درگیر کارهای مربوط به شکل گیری هویت متمایز توسعه یافته است. نتایج نشان می دهد که ارتباط مثبت بین جنسیت و سبک های هویت منتشر اجتنابی وجود دارد و مردان بالاتر از زنان قرار دارند. همچنین سن و کشور مبدا نیز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. کارپلمن و همکاران (2012) در تحقیقی با عنوان سبک های هویت و صمیمیت در دوران بلوغ: رابطه بین سبک های هویت، دلبستگی عاشقانه و تعهد هویت بزرگسالان و نظریه رشد روانی را مورد مطالعه قرار دادند. بررسی این محققان نشان می دهد که دوران نوجوانی زمانی برای صمیمیت عاشقانه و شکل گیری هویت است. مطالعه این پژوهشگران با نمونههای متنوع از 2178 نوجوانان انجام گردید. نتایج نشان داد که جنسیت، نژاد و وضعیت ارتباطات بدون تاثیر بر ارتباط مستقیم سبک های هویت و دلبستگی عاشقانه با تعهد هویت رابطه دارد. همچنین تفاوت کمی در قدرت ارتباط بین سبک های هویت و دلبستگی عاشقانه برای جنسیت یا نژاد پدید آمده است. لنارت و ویکتور (2013) در بررسی شیوه های مقابله و عود مصرف مواد در افراد مصرف کننده شیشه (جزء آمفتامین‌ها)، نشان دادند که بین شیوه های مقابله و عود مصرف مواد رابطه معناداری وجود دارد. به طوری که افراد ترک کننده مواد که دارای شیوه مقابله مناسب بودند، در مقایسه با افراد دارای شیوه مقابله ی نامناسب (اجتنابی) عود کمتری داشتند. همچنین این افراد در مقابله با مشکلات شیوه مقابله خود را کمتر تغییر داده بودند. فیلد و تیفانی (2014) در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که بین سبک اسنادی و عقاید وسوسه مصرف مواد رابطه معناداری وجود دارد و افرادی که عقاید وسوسه انگیز و باورهای مرتبط با مواد بیشتری داشتند، از سبک های اسناد مثبت کمتر استفاده می کردند. همچنین نشان داد که افراد دارای وسوسه های بیشتر از اسناد منفی بیشتری برخوردار بودند. 2-10-8جمع بندی نتایج پیشینه های پژوهش نتایج بررسی ها در مجموع نشان دهنده رابطه بین نوع سبک های هویت و سبک های مقابله ای با مصرف مواد می باشند. همچنین براساس نتایج مطالعات بین افراد معتاد و افراد عادی در خصوص به کارگیری سبک های هویت و سبک های مقابله ای سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری تفاوت وجود دارد. بر این اساس که افراد معتاد از سبک های اسناد مثبت کمتر، راهبردهای هیجانی بیشتری استفاده می کردند. همچنین بین شیوه های مقابله و عود مصرف مواد نیز رابطه معناداری وجود دارد. به طوری که افراد ترک کننده مواد که دارای شیوه مقابله مناسب بودند، در مقایسه با افراد دارای شیوه مقابله ی نامناسب (اجتنابی) عود کمتری داشتند. همچنین این افراد در مقابله با مشکلات شیوه مقابله خود را کمتر تغییر داده بودند. بعلاوه یافته ها نشان دادند که نمره هاي خرده مقیاس BAS در گروه سومصرف کننده مواد بالاتر از نمره هاي افراد سالم بود. همچنین نتایج بررسی ها حاکی از این است که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است و می‌تواند پیش‌بینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد. منابع: منابع فارسی آذری، آرمان. (1392). مقایسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه، پايگاه هويت ومكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار. پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل. آقا سلطاني ، سوسن؛ (1387)، بررسي رابطه بين هويت و خلاقيت در ميان دانشجويان ، سال اول دانشگاه تبريز. پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه اصفهان. ابراهیمی، علی اکبر. (1381). انگیزش، آمادگی، مناسبت و درمان، چاپ اول، اصفهان، انتشارات سازمان بهزیستی. اتکینسون ، ریتال ؛ ریچارد سی ؛ اسمیت ، ادوارد ای ؛ بم ؛ داریل ج ؛ هوکسما سوزان نولن. (2000). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه محمد نقی براهنی، بهروز بیرشک، مهرداد بیک، دکتر رضا زمانی، مهرنازشهرآرای، یوسف کریمی، نیسان گاهان ، مهدی محی الدین. تهران: انتشارات رشد، (1384). اصغري، فرهاد؛ کردمیرزا، عزت و احمدي، لیلا. (1392). رابطه نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد در دانشجویان، فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، سال 7، شماره 25، ص 113- 103. امینی، کوروش. (1379). علل بازگشت مجدد معتادان به موادافیونی در مراجعین به مراکز دولتی شهر همدان. دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشکده مامایی و پرستاری اورکی، محمد. (1389). بررسی رابطه خشم، خود کارآمدی، مهارتهای مقابلهای و میل به مصرف مواد در گروهی از درمانجویان وابسته به مواد مخدر افیونی، فصلنامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد. شماره 18. ص 54 -39. احمدی، فرید؛ تقی پور، ابراهیم؛ خدابخشی، آناهیتا. (1389). مقايسه سبك هاي هويت يابي نوجوانان با يا بدون سوء مصرف مواد. فصلنامه اعتياد پژوهي سوءمصرف مواد، سال چهارم، شماره سيزدهم، ص 39- 41. بخشی پور رودسری، عباس؛ محمودعلیلو، مجید و ایرانی، سجاد. (1387). مقایسه ویژگی های شخصیت و راهبردهای مقابله ای معتادان خود معرف و گروه بهنجار. مجله روانپزشکی بالینی ایران، سال 14، شماره 3، ص 278- 289. برك، لورا. (2008). روانشناسي رشد از كودكي تا نوجواني. ترجمه يحيي سيد محمدي(1389). جلد دوم، تهران: انتشارات ارجمند. بزمی ،نعیمه،1391،روان شناسی وابستگی به مواد (سبب شناسی ،تشخیص ودرمان اعتیاد )،تهران ،انتشارات ارجمند خدادادي، محمد. (1383). هنجاريابي پرسشنامه شيوه هاي مقابله با استرس لازاروس و فولكمن و مقايسه بين اين شيوه ها در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد واحد رودهن. پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي. دافعی، مریم. (1386). بررسی رابطه‌ی روش مقابله‌ای با ویژگی فردی و سلامت روانی زوج‌های نابارور یزد. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده‌ی علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس. دباغي، پرويز.(1385)، اثربخشي شناخت درماني براساس تفكر نظاره اي و فعال سازي طرحوار هاي معنوي در پيش گيري از عود مصرف مواد افيوني . پايانامه دكتراي تخصصي روانشناسي باليني . انيستيتو روانپزشكي تهران ، دانشگاه علوم تهران، دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشت درماني ايران. رستمي، هاجر. (1388). مقایسه سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت. پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی. روز نهان، دیوین، سلیگمن، مارتین ای. پی.(1382). روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی. ترجمه یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات ساوالان. زارع زاده، علیرضا. (1380). بررسی اپیدمولوژیک سوء مصرف مواد اعتیادآور در بین دانش آموزان سال آخر دبیرستان پیش دانشگاهی در شهر کرمان. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی کرمان سادوك بنجامين؛ سادوك، ويرجينا.(2010). دستنامه جيبي روانپزشكي باليني كاپلان و سادوك. ترجمه محسن ارجمند، فرزين رضاعي، ناديا فغاني جديدي. (1390). تهران: انتشارات ارجمند، نسل فردا. سادوک، بنیامین جیمز؛ سادوک، ویرجینا آلکوت. (2007). خلاصه روانپزشکی. ترجمه فرزین رضائی. (1389)، تهران: انتشارات ارجمند. سادوک، بنیامین؛ سادوک، ویرجینیا. (2006). خلاصه روانپزشکی، ترجمه: نصرت الله پورافکاری (1386). چاپ چهارم، انتشارات شهر آب. سلیگمن، ا. (2000) آسیب شناسی روانی. ترجمه سید محمدی، یحیی. (1387)، تهران: انتشارات ارسباران. شعاع‌کاظمی، مهرانگیز. (1387). بررسی مقایسه‌ای رابطۀ بین راهبردهای مقابل های و نگرش نسبت به مصرف مواد در معتادان، فصلنامه اعتیاد پژوهی، سال 2، شماره 5، ص 89- 79. شهابی، کامبیز. (1385). بررسی ارتباط افسردگی با نوع و شدت علائم بازگیری مواد افیونی در بیماران بستری در بخش دوگانه بیمارستان شهید بهشتی کرمان. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده مهندس افضلی پور شولتز، دوان ؛ شولتز سیدنی الن ؛(1384). نظریه های شخصیت . ترجمه یحیی سید محمدی ، نشر ویرایش ،1387 . فیض آبادی، زهره.، فرزاد، ودود. (1391). بررسی رابطه همدلی با سبک های هویت و تعهد در دانشجویان رشته های فنی و علوم انسانی. مجله مطالعات روانشناختی. شماره 13، ص 68- 75. فتحی آشتیانی ،علی ،حسنی،ملیحه،رسول زاده طباطبایی،سید کاظم(1391) ،مقایسه طرحوارهای ناسازگار اولیه وشیوهای فرزندپروری ادراک شده در زوجین با سبک های مقابله مساله مداروهیجان مدار،مجله علوم رفتاری . صادقی، نادر. (1380). بررسی و مقایسه تحریفهای شناختی و تفکرات ناکارآمد در مردان معتاد به مواد مخدر و افراد نابهنجار. رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. صفاری، علیرضا. (1383). بررسی نظرات معتادان به مواد مخدر پیرامون علل روی آوری جوانان به مواد مخدر و راهکارهای مناسب برای پیشگیری. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده مهندس افضلی پور. عارف نسب، زهرا. (1384). تأثیر درمان نگهدارنده با متادون در کاهش مصرف (هرویین، تریاک).رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز. عبداله زاده جدی، آیدا؛ هاشمی، تورج؛ مرادی، علیرضا؛ فرزاد، ولی الله. (1389). نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری در پیش بینی سوء مصرف مواد. مجله روانشناسی بالینی، سال دوم، شماره 2 (6)، ص: 37-45. عبدالهی مجاریشن، رضا. (۱۳۸۵). رابطه سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری با سوگیری حافظه ناآشکار در افراد افسرده، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز. فتحی، محمد؛ سهرابی، فرامرز؛ سعدیان، مرتضی. (1392). مقایسه ویژگ های شخصیت و سبک های هویت در دانشجویان معتاد و غیر معتاد به اینترنت. مجله تحقیقات علوم رفتاری فرجاد،محمدحسین ،1383،اسیب شناسی وکجرویی های اجتماعی ،تهران ،قوه قضائیه،مرکز مطبوعات وانتشارات -احمدوند،محمد علی ،1383،اعتیاد(سبب شناسی ودرمان )تهران،دانشگاه پیام نور کریمی، یاور. (1389). بررسی رابطه بین سبک های مقابله ای، مدیریت هیجان با افسردگی و اضطراب در زنان دارای شوهر معتاد. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم. کیامرثی، آذر و ابوالقاسمی، عباس. (1390). ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف مواد در دانشجویان، فصلنامه اعتیاد پژوهی، سال 4، شماره 20، ص24- 7. لطف آبادی ،حسین ؛(1380). عواطف و هویت نوجوانان ، تهران : انتشارات نسل سوم . محسنی ، نیک چهره .(1383). نظریه در روانشناسی رشد، شناخت ، شناخت اجتماعی ، شناخت و عواطف. تهران : پردیس57. مدانلو، فاطمه. (1388). بررسي رابطه تاب آوري، روشهاي مقابله با استرس و وحمايت اجتماعي با آسيب هاي رواني در زنان داغديده. پایاننامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه محقق اردبیلي. مصلايي، مهستا. (1386). رابطه بين ويژگيهاي شخصيتي و شيوههاي مقابله با استرس با رضايت شغلي در زنان شاغل، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه پيام نور. محمدی، سمیه، ایزدپناه، شهرزاد، فاضلی، علیرضا، پناهی، لیلی و قدیری، فاطمه(1390)، تأثیر سبک های هویتی بر افکار خودکشی دانشجویان، مجله علوم رفتاری محمدزاده ،علی،قربانعلی پور،مسعود ،جعفری،عیسی.(1390). بررسی رابطه سبکهای هویت وشخصیت مرزی :مطالعه روی نمونه های غیر بالینی .پان نامه کارشناسی ارشد معصومی، سید سعیده. (1392). نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، دانشکده روانشنانسی و علوم تربیتی. مکوند حسینی، شاهرخ. (1386). بررسی هویت یابی وسلامت روانی نوجوانان شاهد . مجله روانشناسی 42.سال یازدهم ، شماره 2 . 167-184 . نجفی محمود ؛ احدی ، حسن ؛ دلاور ، علی(1385). بررسی کارآیی خانواده و دینداری با بحران هویت . مجله دانشور رفتار (دو ماهنامه علمی – پژوهشی دانشگاه شاهد) . نريماني، محمد؛ صادقيه، سعيد. (1383). عود اعتياد و شيوه هاي پيشگيري از آن. ناشر اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان اردبيل. نصری، محمد. (1379). بررسی شیوع اعتیاد به مواد مخدر و عوامل مؤثر در ایجاد آن در مراجعه کنندگان به کلینیک تندرستی. رساله دکتری، دانگشاه علوم پزشکی کرمان. وود، جولیاتی .(1379). ارتباطات میان فردی (روانشناسی تعامل اجتماعی). ترجمه مهرداد فیروز بخت . تهران: انتشارات مهتاب. یوسفی، محسن. (1382). بررسی مقدماتی رضایتمندی زناشویی و زندگی خانوادگی در افراد معتاد. رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان. منابع انگلیسی Aram, P.W; Bailey, G.J.R; Lavin, A & See, R. (2012). Methamphetamine Self- Administration Produces Attention Set-Shifting Deficits and Alters Prefrontal Cortical Neurophysiology in Rats. Journal of Biological Psychiatry. 69, 253–259. Aubi, S. Yousefi, SH. Alimoradi.L. (2012). Relationship Between Brain/ Behavioural Systems and Mental Health Among Students. Procedia - Social and Behavioral Sciences, Volume 30, 2011, Pages 1683-1687. Adams,G.R. (1999), The objective measure of ego identity status: A manual on theory and test construction, Canada: university of Guelph. Beauchaine, T. (2001). Vagal tone, development, and Gray motivational theory: toward an integrated model of autonomic nervous system functioning in psychopathology. Dev Psychopahol: 13:183-214Goleman, D. 1998. Working With Emotional Intelligence. Newyork, Bantam Books. Berzonsky, M. D. (1998). A self-regulatory model of identity development. Paper presented at the biennial meetings of the International Society for the Study of Behavioral Development, Berne, Switzerland Berzonsky, M. D., & Kuk, L. S. (2005). Identity styles, psychological maturation, and cademic performance. Journal of Personality and Individual Differences, N 39, p. 237- 247. Billing, S.A.G; Cronkite, R.C & moos, R. H. (1983). Social environmental factorsin aripolar depression comparisons of depressed patients and hone depressed controls. Journal of abnormal psychology, 92,119-133. Byrd, B, A.(2005). Identity devlopment in first-generation college student: the influnce of percevid family functioninng and cognative flexiblity . marshal. Edu: 2065/pqdweb. Dunkel , C. S. (2000). Possible selves as a mechanism for identity exploration. Journal of adolescence , 23 . 519-529. Elizabeth, B. Steve, S. Caitlin, S. Louise, A. (2013). Motivational Interviewing for adolescent substance use: A review of the literature Addictive Behaviors, Volume 37, Issue 12, December 2013, Pages 1325-1334. Fowles, D. C. (2001). Biological variables in psychopathology: a psychobiological perspective. In H. Adams & B. Sutker, Comprehensive Handbook of psychopathology. New York: Kluwer Academic/Plenum;13, p 85-141 Johnson, SL. Turner, RJ. Iwata, N. (2003). BAS/BIS levels and psychiatric disorder/An epidemiological study. J Psychopathic Behav, 25, 25 -36. Fowles, D. C. (2001). Biological variables in psychopathology: a psychobiological perspective. In H. Adams & B. Sutker, Comprehensive Handbook of psychopathology. New York: Kluwer Academic/Plenum;13, p 85-141. Gray, JA.(1994). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Gray, J.A. (1990). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Gray, J.A. (1994). Brain systems that mediate both emotion and cognition. Journal of Cognition and Emotion: 4(7): 269-288. Heponiemi, T., Keltiangas-Jarvinen, L., Puttonen, S. and Ravaja, N. (2002). BIS/BAS sensitivity and self- rated affects during experimentally induced stress. Pers Individ Dif 2003; 34: 943-57. Heponinemi, T. (2004). Psychology and emotional stress reaction: the Effect of Temperament and Exhaustion, thesis university of Helsinki no 26. Jackson, C.J. (2002). Mapping gray model of personality on to the eysenck personality profiler (EPP). Personality and individual Difference: 32: 495-507. Johnson, SL. Turner, RJ. Iwata, N. (2003). BAS/BIS levels and psychiatric disorder/An epidemiological study. J Psychopathic Behav, 25, 25 -36. Kenyazev, C.G., Siobodskaya, H.R. and Wilson, G.O. (2002). Psycho physiological correlates of behavioral inhibition and activation. Personality and Indiviual Differences: 33:600-647. Keramre, S. Maher, F. Borjali, A. (2004). Survey of personality status of addicted persons to opiate by two personality systems of ayzeng and Kloninjer. Addict Res; 2(7): 45-54. Lavoie ,J ,C.(1994). Identity in adolescents: issues of theory , structure and transition. Journal of adolescent, 17,17-28. Lazarus, R.S. (1991). Emotion and adaptation New York: oxford university press. Lazaruse, R.S. (1991). Progress on cognitive-motivational relational theory of emotion. Journal of American psychologist, 46, 819-834. Lennart, S & Viktor, S. (2013). Coping strategies and relapse to drug use. Drug and Alcohol Dependence. 15 (3): 283-301. Lotfi R. (2006). Comparison of early maladaptive schema between B type personality disorders and normal group] .Persian. J Army Univ Med Sci I.R. Iran; 5(2):1261-66. Marcia J, E. (1996). Developmental and validation of ego identity status, journal of personality and social psychology, 5(2):1261-66. Marcia J, E.(1996),Developmental and validation of ego identity status, journal of personality and social psychology. Matthews, G. and Gilliland, K. (1999). The personality theories of H.J.Eysenck and J.A.Gary: a comoarative reviw. Personality and individual Difference: 26: 583-626. McCrae, R. R & Costa, P. T. (1987). Validation of the five- factor model of personality across instruments and observation. Journal of Personality and Social Psychology, 51, 680-693. Meeus, W. dekvoice. M. (1995). Identity development. Parental and peer support in adolescence. Adolescence, 30. 931-944. Moos, RH & Schaefer, JA. (1993). Coping Resources and Processes: Current Concept and Measure’s .Journal of Health Psychology, 2: 297-314. Niven, C & Gijsbers, K. (2003). Coping with labor pain. Journal of Pain Symptom Manage; 11(2):116-25. Schwaertz, S. J. & Dunham, R. M. (2000). Identity status formulae: generation continues measure of the statues from measures of exploration and commitment. adolescence, 35, 147-165. Simons, S & Carvey, B. (2005). Attitudes toward marijuana use and drug. Free experience. Journal of Elsevier. 16 (2). p. 203-214. Slobodskaya, H. R. Safronova, M. V., Knyazev, G. G., & Wilson, D.(2001). Development of a short Form of the Gray-Wilson personality questionnaire. Research Institute of Physiology, Russia and Institute of Psychiatry University of London. Terry-McElrath, Y.M; Emery, S; Szczypka, G & Johnston, L, D. (2012). Potential Exposure to Anti-drug Advertising and Drug-related Attitudes, Beliefs, and Behaviors among United States Youth. Journal of Addictive Behaviors, 36, 116

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید