صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش نظریه دلبستگی

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش نظریه دلبستگی (docx) 46 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 46 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

123825979170 دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي عنوان : بررسي تأثير آموزش مادران بر مبناي نظريه دلبستگي بر كاهش اضطراب كودكان استاد راهنما : جناب آقاي دكتر كيومرث فرحبخش استاد مشاور : جناب آقاي دكتر حسين سليمي بجستاني دانشجو : اكرم قشقايي تابستان 92 سپاس پروردگاري را كه شيريني علم آموختن را به جانم چشانيد . با تقدير و تشكر از اساتيد گرانقدر جناب دكتر فرحبخش وجناب دكتر سليمي كه با دقت نظر وصبروحوصله فراوان مرا درعلم اموزی ياري كردند و همچنين استاد گرانقدر خانم دكتر كلانتر كه با دقت نظر در اين پايان نامه داوري را به عهده داشتند و انتقادات و پيشنهادات سازنده اي ارائه دادند . تقديم به روح بلند مادرم و بزرگواريهاي پدرم كه همواره مشوق راهم بوده اند. تقديم به همسر مهربانم كه برايم همراه و بهترين ياريگر است . تقديم به فرزندانم كه با صبر و حوصله مرا در سختيها ياري كردند . فهرست فصل دوم : ادبيات و پيشنيه پژوهش تعريف دلبستگي اهميت دلبستگي ديدگاه دلبستگي نظريه هاي دلبستگي ساليوان و مدل بين فرد نظريه كردار شناسي نظريه هورناي نظريه روانشانسي انفرادي آدلر نظريه يادگيري اجتماعي عزت نفس و دلبستگي رابطه دلبستگي و انواع اختلالات اضطرابي رابطه دلبستگي و برخي اختلالات خاص اختلال هاي اضطرابي رفتارهاي ضد اجتماعي افسردگي مداخله پژوهشهاي انجام شده در داخل و خارج از كشور چكيده اين پژوهش با هدف تعيين رابطه بين آموزش مادران بر مبناي نظريه دلبستگي( دلبستگي پيوند عاطفي كه افراد با يك موضوع دلبستگي كه فراهم كننده امنيت است برقرار مي كنند و باعث سازگاري رواني در سر تا سر عمر مي باشد ) و اضطراب ( حالتي كه با احساس وحشت مشخص مي شود و با علائم جسمي و تحريفاهاي ادراكي و شناختي همراه است ) كودكان انجام شده است . روش تحقیق : نمونه مورد بررسي شامل 24 دانش آموز دختر دبستاني منطقه 2 تهران مي باشد كه به روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند و در دو گروه 12 نفر آزمايش و گواه قرار گرفته اند و به آزمون اضطراب زانك در دو مرحله پاسخ داده اند و مادران در گروه آزمايش با برنامه آموزش بر مبناي نظريه دلبستگي آموزش ديدند يافته ها: يافته هاي اين پژوهش از روش تحليل كوواريانس بدست آمده . باميانگين نمره اضطراب (زانك) براي گروه كنترل «پيش آزمون» برابر 6/30 ، ميانگين گروه كنترل (پس آزمون) برابر 1/36 و ميانگين گروه آزمايش ( پيش آزمون ) برابر 2/31 و ميانگين گروه آزمايش ( پس آزمون ) برابر 6/27 بدست آمد و « P<0.01 , F=12.227» كه نشان داده بين آموزش مادران بر مبناي نظريه دلبستگي و كاهش اضطراب كودكان رابطه معنادار وجود دارد . همچنين تحليل آماري از طريق آزمون كوواريانس انجام گرفته است . نتيجه : بر اساس يافته هاي پژوهش حاضر ، آموزشگران مادران در مدارس مي توانند با بهره جويي از برناهاي كامل و جامع بر مبناي نظريه دلبستگي در جهت كاهش اختلالات اضطرابي كودكان گام موثري بردارند . كليد واژه ها : اضطراب ،‌آموزش مادران ، دلبستگي تعاریف مفهومی: اضطراب: اضطراب حالتي است كه با احساس وحشت مشخص مي شود و با علائم جسمي و تحريفهاي ادراكي و شناختي همراه است و نيز اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت استرس زا ، یعنی موقعیتی که بر اثر بالا گرفتن تحریکات اعم از برونی و درونی ایجاد شده و فرد در مهار کردن آنها ناتوان است 0(چاپلین، 1975؛ به نقل از دادستان، 1370). دلبستگی: عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار میکنیم، طوریکه باعث میشود وقتی با آنها تعامل میکنیم احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آنها را در کنار خود داریم، احساس آرامش کنیم (برگ، ترجمه سیدمحمدی، 1381). آموزش مادران مبتنی بر سبکهای دلبستگی: آموزش مبتنی بر دلبستگی ایمن است، شامل آموزش برنامهای 6 جلسهای برگرفته از پژوهشهای مختلف در روشهای درمانی با استفاده از نظریه دلبستگی میباشد. بر اساس آن، افراد شرکت کننده (مادران )، تحت آموزش موردنظر قرار میگیرند. این آموزش بر این فرض استوار است که کودکان مضطرب دارای تاریخچهای از نقصهای دلبستگی ادراک شده یا واقعی هستند که به اعتماد بین آنها و والدینشان، لطمه وارد کرده است. هدف اساسی در این روش بازسازی و برقراری اعتماد و رعایت انصاف بین اعضای خانواده است. این امر با اصلاح تجربیات دلبستگی محقق میگردد که باعث تغییر در تعاملات روزمرهی اعضای خانواده و همچنین طرحوارهی کودکان درباره خود و دیگران میگردد (دایموند، 2004). تعاریف عملیاتی: میزان اضطراب: نمرهای که کودک در آزمون اضطراب زانک SAS (فرم کوتاه ... سئوالی) کسب میکند. کودک: در این پژوهش به افرادی اطلاق میشود که سنی بین 10-12سال دارند. آموزش مادران مبتنی بر سبکهای دلبستگی: یک گروه متشکل از 10 مادر و کودک که مادران طی 6 جلسه آموزش هفتگی (تقریباً 90دقيقه )، بر اساس برنامه آموزشی تهیه شده در این پژوهش بر مبنای سبکهای دلبستگی تحت آموزش قرار میگیرند. فصل دوم ادبيات و پيشينه پژوهش تعریف دلبستگی دلبستگی پیوندی عاطفی است که افراد با یک موضوع دلبستگی که فراهم کنندهی احساس امنیت و راحتی اوست، برقرار میکنند. این یک مسئلهی اساسی در سازگاری اجتماعی و روانشناختی در سرتاسر طول عمر است0 دلبستگی اشاره دارد به فراهم بودن یک منبع مطمئن برای کودک، زمانیکه پریشان و ناراحت است و همچنین یک پایگاه امن، برای کاوشگری (گراسمن و واترز، 2005). دلبستگی دارای مبنای تکاملی است که در خدمت حفظ بقای کودک است و رابطهی است دوسویه بین مراقب و کودک که منجر میشود کودک به شیوهای رفتار کند تا نزدیکی با مراقب خود را حفظ کند. چیزی که تأمین کنندهی امنیت در این رابطه است، میزان حساس بودن مراقب نسبت به نیازهای کودک است (بوگلز و برچمن، 2006). دلبستگی متشکل است از مجموعهای از رفتارها که منتج به دستیابی و حفظ مجاورت مطلوب با یک فرد معین (موضوع دلبستگی) میگردد. فردی که شخص او را در کنار آمدن با جهان تواناتر میبیند. وقتی که شخص در یک موقعیت آسیبزا قرار دارد، گرسنه یا بیمار است، زمانی است که بیشترین رفتارهای دلبستگی از وی سر میزند و زمانیکه موضوع دلبستگی حمایت لازم را فراهم میکند، این رفتارها غیرفعال میشوند (اردمن وکافری، 2003). اهمیت دلبستگی نوزاد انسان بسیار آسیبپذیر و موجودی وابسته است و مجهز به مکانسیم عصبی پیشرفتهی لازم برای مدیریت چالشهای جسمانی، هیجانی و محیطی نیست. برای بقا، نیاز به حمایت دارد. فراسوی بقای فیزیکی، نوزاد به موضوعات دلبستگی نیازمند است تا به او در شکل دادن و حفظ خصیصهای پایدار تحت عنوان خود کمک کنند. وابستگی مطلق نوزاد بدان معناست که انطباق با موضوعات دلبستگی، با وجود آسیبپذیری خود، الزامی است. انطباقپذیرهای خودکار نوزاد با موضوعات دلبستگیاش به طور وضوح ریشه در غرایز و ملزومات تکاملی دارد. به عنوان مثال نوزاد در بدو تولد مجهز به بازتابهایی است که مربوط به ساقهی مغز است و منجر به شروع سریع فرآیندهای دلبستگی میگردد. از آنجائیکه نوزاد قادر به مدیریت و دستکاری احساس ایمنی خود نیست، به موضوعات دلبستگی نیاز دارد تا به او در مدیریت مشکلات هیجانی کمک کند (والین، 2007). بر طبق این نظریه، تجارب اولیهی ارتباطی بین مراقب و کودک، تأثیرات عمیق در توانایی فرد در پیمودن شرایط و موقعیتهای اجتماعی در طول زندگی دارد (گروبنام و همکاران، 2010). کنش متقابل و رابطهی عاطفی میان مادر و نوزاد، به روابط اجتماعی کودک در آینده شکل میدهد و نحوهی برخورد مادر با کودک، در چگونگی اجتماعی شدن و کسب مهارتهای اجتماعی فرزند، تأثیر بسزایی دارد. در واقع دلبستگی بیانگر شیوهی ارتباطات اولیهای است که میتواند بر سبکهای ارتباطی فرد در آینده اثرگذار باشد. تجربیات اولیهی آسیب دیده میتواند منجر به پیدایش این دیدگاه در فرد گردد. در ادبيات علمي معاصر اصطلاح دلبستگي داراي چهار معني متمايز است : نوعي از رفتار كه هدف آن حفظ مجاورت با يك شخص ديگر است ؛ پيوندهاي دلبستگي كه با پيوند والدين و فرزندان مرتبط است ؛ نظام دلبستگي كه هدف آن حفظ مجاورت با چهره دلبستگي و دستيابي به احساس ايمني دروني است و بالاخره ارتباط هايي كه در برگيرنده ابراز توجه ،‌در دسترس بودن هيجاني و جستجوي آرامش در رابطه با والدين و كودك اند ، هر چند تعاريف متفاوتي از دلبستگي ارائه شده است اما همه آنها يك ويژگي مشترك دارند و آن اين است كه دلبستگي عنصر اساسي تحول طبيعي انسان به شمار مي رود ( جهان بخشي و همكاران ،1389) دیدگاه دلبستگی نظریهی دلبستگی از فعالیتهای محققان مشهور و در ابتدا توسط جان بالبی و مری اینثورث و بعداً توسط مری مین شکل گرفت. مطابق با نظر اینثورث (1963)، یک بنیاد ایمن آن است که کودک بتواند در پناه آن دنیا را کاوش کند و این عقیده هنوز به عنوان اصل اساسی نظریه دلبستگی باقی مانده است. بالبی در پی آن، دلبستگی را به عنوان یک رابطهی منحصر به فرد بین کودک و مراقبش توصیف کرد که پایه و بنیانی است برای تحول سالم در مراحل بعدی. بالبی نظریه دلبستگی را به صورت پاسخی زیستی (وراثتی) و سیستم رفتاری مناسب، به منظور فراهم کردن رضایتمندی برای نیازهای اولیه انسان، توصیف کرد (فلاهرتی و سدلر، 2010). در حقیقت، دلبستگی یک پیوند عاطفی قوی است که بین نوزاد و مراقبش به وجود میآید و تأمین کنندهی نیاز نوزاد به امنیت است. در طول نیمهی دوم سال اول زندگی، نوزاد به افراد آشنا دلبسته میشود، افرادی که به نیازهایش برای تحریک و مراقبت جسمانی، پاسخ دادهاند (ترزی و آلتین، 2010). چهارچوب نظریه دلبستگی و کاربردهای بالینی آن در ابتدا متمرکز بود بر روابط مراقب- نوزاد و روابط صمیمانه در بزرگسالی و اخیراً بر روابط خانوادگی نیز تمرکز یافته است. بالبی بر این باور است که در انسان به طور ذاتی و فطری یک سیستم کنترل کننده رفتاری وجود دارد که دارای منشأ زیستشناختی است و تأمین کننده بقاء فرد است. فینی و نالر (1996) چهار کارکرد رفتار دلبستگی را به صورت زیر بیان کرد: حفظ مجاورات، برای برقراری و حفظ ارتباط با موضوع دلبستگی. اعتراض جدایی، برای جلوگیری از جدا شدن از موضوع دلبستگی. پایگاه ایمن، به منظور استفاده از موضوع دلبستگی برای کاوشگری و تسلط بر محیط. پایگاه ایمن، به منظور استفاده از موضوع دلبستگی برای احساس راحتی و کسب حمایت (اردمن وانجی، 2010). همچنین بالبی (1969) و اینثورث (1990) بیان کردهاند که رفتارهای دلبستگی شامل سیستمی منسجم از رفتار است که پیشبینی کنندهی پیامد ارتباط بین کودک و مراقب، در جهت مجاورت و تماس با یکدیگر است. سیستم رفتار دلبستگی، یک سازمان درونی مشتمل بر تفکر است، احساسات، طرحها و اهداف (الگوهای عملی و درونی) است و زمانیکه کودک مهارتهای حفاظت از خود را میپروراند، این سیستم که دارای عملکرد زیستشناختی است، کودک را از دامنهی وسیعی از خطرات در امان میدارد. محققان حوزهی دلبستگی علاوه بر سیستم رفتار دلبستگی، از سه سیستم رفتاری دیگر نام میبرند که با سیستم دلبستگی به شکلی پویا و متعادل تعامل میکنند و عبارتند از: سیستم کاوشگری، سیستم ترس- احتیاط، و سیستم اجتماعی. این چهار سیستم به گونهای در تعامل با یکدیگرند که مثلاً در هنگام ترس و پریشانی، غیر فعال شدن سیستم کاوشگری و سیستم اجتماعی و فعال شدن سیستم دلبستگی و سیستم ترس- احتیاط منجر به نزدیک شدن کودک به مراقب میگردد و از این طریق از کودک محافظت میشود که او شخصی بیارزش است و دیگران غیرقابل اعتماد و غیرقابل دسترس هستند. بطوریکه سبکهای دلبستگی ناایمن با مشکلات بینفردی و وجود اضطراب در روابط دلبستگی و با عزتنفس پایین مرتبط است (آیرونز و کیلبرت، 2005). نظریههای دلبستگی مفهوم نظری بالبی دربارهی دلبستگی، الگویی بینظیر، اصیل و بسیار بنیادی برای درک تحول اجتماعی و روانشناختی نوزاد انسان، و همچنین پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت شکستها در دلبستگی را، ارائه میدهد. ایدههای بالبی منعکس کنندهی نفوذ روانکاوی و روابط موضوعی است که وی قبلاً با آنها آشنایی داشته است. از آنجمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: سالیوان و مدل بینفردی سالیوان (1946)، بر این باور است که نیاز نوزاد به محبت و عطوفت، مشتمل بر دستهای از تنشهاست که اغلب آنها، ریشه در عدم تعادل در جهان فیزیکی- شیمیایی درون و بیرون نوزاد دارد که برآورده شدنشان، نیاز به درگیر شدن و روابط نزدیک بینفردی دارند. او همچنین بیان کرد که یکی از نیازهای جزء نیازهای فیزیکی- شیمیایی نیست و آن، نیاز به ارتباط است، نیاز بنیادین انسان برای برقراری ارتباط با مراقبان که آن نیز بستگی دارد به تنشهای نوزاد و دیگران. مراقب بر اساس تنشهای خود و نوزاد، اقدام به برآورده کردن نیازهای او میکند. سالیوان معتقد است که نوزاد پروارندن آنچه را که او شخصیت بخشی زود هنگام نام مینهد، آغاز میکند. در دنیای سالیوان شخصیت بخشی این چنین تعریف میشود: بازنمایی تجارب نوازد با دیگران در محیط مراقب، این شخصیت بخشی بر دو نوع بنیادین است: تجارب رضایتبخش یا عدم رضایتبخش با دیگران (براندل و رینجل، 2007). نظریه کردارشناسی علاوه بر روانکاوی، کردارشناسی نیز رویکردی است که افکار بالبی ریشه در آن دارد. این رویکرد توسط کنراد، لورنز و نیکو تینبرگن، در سالهای بین (1950) تا (1971)، بنا نهاده شد و شامل سه نگرش بنیادین است: توصیف و طبقهبندی رفتار، از کارهای مقدماتی لازم برای درک آن است. رفتار نمیتواند بدون شناختن محیطی که گونهها در آن از طریق تکامل، سازگاری پیدا کردهاند، مطالعه گردد. پرسشها درباره تکامل و عملکرد رفتار، به اندازهی تحول و علیت آنها دارای اهمیت است ( گراسمن و واترز، 2005). نظریه هورنای نظریه کارن هورنای (1973) یک نظریه روانرنجوری را بر اساس اضطراب اساسی دوران کودکی ارائه داده و اظهار نمود زمانی که والدین نتوانند رابطهای گرم و عاطفی را برای کودک فراهم آورند کودک دچار اضطراب اساسی میشود، کودک در چنین شرایطی باید روشهایی را پیدا کند تا بتواند با دنیای اطرافش مقابله کند و کنار بیاید. بنابراین راهکارهایی را برای خود گسترش میدهد که در اوایل زندگی انتخاب کرده است. یک کودک ممکن است به سمت مردم، در مقابل مردم و یا دور از مردم حرکت کند. در واقع دو دسته اول از نوع ناایمن و سومین راهکار شبیه الگوی اجتنابی است (ابراهیم نژاد1389) |نظريه روانشناسي فردي آدلر در دیدگاه آلفرد آدلر مفهوم علاقه اجتماعی شاخص اصلی سلامت روان است که آدلر آن را با احساس همانند سازی و همدلی با دیگران برابر دانست و در دیدگاه او اگر به احساس تعلقپذیری ما بیتوجهی شود، تولید اضطراب میکند. در صورتیکه احساس میکنیم با دیگران متحد هستیم میتوانیم هنگام روبروشدن با مشکلات خود جسورانه عمل کنیم. او به اهمیت وجود ارتباط با دیگران در سه سطح به عنوان سه تکلیف همگانی یاد میکند: دوستی، صمیمیت و مشارکت که به طور ضمنی به مفهوم دلبستگی اشاره دارد (گلمحمدی، 1390). نظریه یادگیری اجتماعی: نظریه یادگیری اجتماعی بیان میدارد که از طریق تداعی با ارضا و کاهش گرسنگی که سائق اولیه است ارزش مثبت کسب میکند و ویژگیهای تقویت کننده ثانوی را به خود میگیرد. بنابراین سرانجام وجود مادر به تنهایی و بدون غذا ارضا کننده میشود و در کودک نیازی اکتسابی جهت تماس با مادر رشد میکنند. نظریهپردازان یادگیری اجتماعی فرض بر این دارند که شدت وابستگی کودک به مادر بستگی به این دارد که مادر تا چه حد نیازهای کودک را تأمین میکند. یعنی وجود مادر چه اندازه با لذت و کاهش درد و ناراحتی همراه است. عزت نفس و دلبستگی عزت نفس با سبک دلبستگی افراد رابطه دارد (بالبی، 1969) عزت نفس اجتماعی با سبکهای دلبستگی نیز رابطه دارد. در پژوهشی که توسط مویدفر و آقا محمدیان در سال 1386 انجام میگرفت نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی اضطرابی/ دوسوگرا میتواند واریانس متغیر عزت نفس اجتماعی را به صورت معنادار تبیین کند. یعنی افزایش سبک دلبستگی ایمن باعث افزایش عزت نفس اجتماعی میشود و افزایش سبک اجتنابی و مضطرب/ دوسوگرا باعث کاهش عزت نفس اجتماعی میشود و سبکهای دلبستگی از طریق تأثیر کیفیت روابط اجتماعی در دو جهت مثبت و منفی با عزت نفس اجتماعی رابطه دارد و باعث افزایش یا کاهش عزت نفس اجتماعی میشود. نتایج تحقیق مک کارتی (1999) بر روی چها نفر از زنانی که در معرض تجربه مشکلات ارتباطی بودند، نشان داد که میزان عزت نفس زنان دارای دلبستگی سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و مضطرب/ دوسوگرا پایینتر از میزان عزتنفس زنان دارای سبک دلبستگی ایمن میباشد و این افراد در حوزه ارتباطات در مقایسه با زنان دلبسته ایمن، مشکلات بیشتری دارند (مویدفر و آقا محمدیان، 1386). رابطه دلبستگی و انواع اختلالات اضطرابی در پژوهشهای بسیاری ارتباط دلبستگی ناایمن با اختلال استرس پس از حادثه ثابت شده است. همچنین در بررسی شاکر و همکاران (1390) نشان داده شد که دلبستگی ناایمن با اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال وسواس فکری عملی مرتبط است. برای جلوگیری از PTSD ایمنی دلبستگی در بازسازی احساس آرامش و ایجاد باورهای سالم که بر اثر حادثه متلاشی شدهاند نقش دارد. چیزی که توسچی و کالهوم (2004) آن را «رشد بعد از حادثه» نامیدند. ایمنی دلبستگی مرتبط است با گشودگی شناختی و اکتشاف خلاق از تجارب شخصی که در رشد بعد از حادثه نقش دارند. حمایت تجربی از نقش دلبستگی ناایمن در اختلال استرس پس از حادثه شده است (هلدن،2010؛فولبرگ،2011،به نقل از رشیدی) با توضیحات ذکر شده در این پژوهش برآنیم تا برنامه آموزش مادران متناسب با کودکان ایرانی بر مبنای نظریه دلبستگی در جهت بهبود الگوی دلبستگی و پیشگیری از تعارضات روانی ارائه دهیم. رابطه دلبستگي و برخي اختلالات خاص اختلال هاي اضطرابي تببين هايي كه در مورد سبب شناسي اختلاف ها اضطرابي كودكان و نوجوانان وجود دارد ، شامل نظريه هاي مبتني بر وراثت و هم چنين نظريه هاي مبتني بر خلق و خو ( كاگان ،‌1994 ) است . از چشم انداز دلبستگي ، اختلال هاي اضطرابي ناشي از تحريفي است كه در كاركرد سازگانه اضطراب در تحول اوليه ، پديد مي آيد . بالبي ( 1973 ) اشاره دارد بر اينكه اضطرابي كه نوباه از جدايي هاي كوتاه مدت در اولين سال زندگي تجربه مي كند ، به يكي از اهداف تكاملي ، يعني حمایت از كودك كمك مي كند . اضطراب كودك پيام هاي پريشاني و رفتار مجاروت جويي را در او تحريك كرده و نيز ، به نوبه خود ، ياري مراقب را تنظيم كننده است فرا مي خواند ، و به اين ترتيب احتمال آسيب كودك كاهش مي يابد .پس پريشاني ناشي از جدايي احتمالاً در بافت مراقبت حساس و پاسخگو ، سازگارانه ، محسوب مي شود . اما در بافتي كه مراقب پاسخ بي ثبات به پيام هاي كودك مي دهد ،‌گوش به زنگي مزمن و اضطراب ممكن است يك الگوي پاسخدهي را ايجاد كند كه به منابع ديگر ترس ( شامل ترس حاصل از چالش هاي تحولي ) تعميمي يافته و بدين ترتيب ، كودك در برابر ايجاد اختلال هاي اضطرابي آسيب پذير مي شود . در نتيجه كودكاني كه به گونه اي بي ثابت ، به نيازهايشان پاسخ داده شده است ، در مورد اينكه نيازهايشان در ساير موقعيت ها برآورده شود ، مضطرب خواهند بود . گوش به زنگي بيش از حد و مزمن و اضطراب ناشي از مراقبت بي ثبات ، ممكن است پايه اي براي اختلال ها اضطرابي بوجود آورد . با استفاده از اين داده هاي طولي ، رابطه دلبستگي مضطرب – مقاوم و اختلال ها اضطرابي كه بر مقياس هاي سرشتي و خانوادگي اثر مي گذارند راكشف كرديم ( وارن ، هوستون ، اسروف ، اگلند ، 1997 ) . در اين مطالعه از مقياس هاي زير استفاده شد : ( الف) مقياس اضطراب مادر ( پرسشنامه اضطراب ، كتل ، 1963 ) به عنوان جايگزيني براي استعداد خانوادگي ؛ (ب) مقياس هاي سرشت كه به گونه اي انتخاب شده بودند كه با مقياس سرشت شديداَ واكنشي ماگان ،‌همخوان باشند و شامل درجه بندي نوزادان تازه متولد شده در بخش پرستاري توسط پرستاران و مقياس ارزيابي رفتاري و عصبي نوزاد ( NBAD ؛ برازلتون ،‌1973 ) ، ارزيابي هاي فعالي حركتي ، دامنه حالت ، تنظيم حالت ، و خوگيري بود ؛ و ( ج ) طبقه بندي موقعيت ناآشنا به عنوان مقياس دلبستگي كودك . اضطراب كودكي و نوجواني با استفاده از مقياس K-SADS ( آمپروسيني و همكاران ، 1989 ) مورد ارزيابي قرار گرفت ، و نمره كلي اضطراب شامل نمره اختلال هاي اضطرابي قبلي و فعلي فرد بود . ما با استفاده از تحليل رگرسيون سلسله مراتبي ، سهم دلبستگي مضطرب – مقاوم را جدا از سهم اضطراب مادر و سرشت كودك مورد بررسي قرار داديم ، ميان اضطراب مادر و اختلال هاي اضطرابي كودك يا نوجوان در نسل بعدي ،‌هيچ گونه رابطه اي يافت نشد . سه متغيري كه شاخص هاي سرشت ( درجه بندي سرشت توسط پرستاران ، دامنه حالت و خوگيري ) بودند ، به طور معناداري اختلال هاي اضطرابي بعدي پيش بيني كردند ؛ اما ، در همه موارد ، دلبستگي مضطرب – مقاوم سهمي بالاتر از سهم سرشت در پيش بيني اختلال هاي اضطرابي داشت. اهميت اين يافته ها تا حدي از دقت نظري كه در زيربناي اين پيش بيني قرار داد ،‌ناشي مي شود . هماهنگونه كه نظريه دلبستگي تصريح كرده بود ،‌فقط دلبستگي مضطرب – مقاوم ، و نه دلبستگي اجتنابي ، اختلال هاي اضطرابي را پيش بيني كرد ، گرچه مقدار واريانسي كه دلبستگي مضطرب – اجتنابي در پيش بيني اختلال هاي اضطرابي تبيين كرد ، كم بود ، اما بايد توجه داشت كه اين پيش بيني بر اساس اطلاعاتي انجام شده است كه در طي يك دوره 16 ساله بدست آمده اند . رفتارهاي ضد اجتماعي نظريه دلبستگي بالبي (1973 ) رشته هاي پرخاشگري و بزهكاري را با تجربه اوليه ناايمني و نادلبستگي ( كه بالبي آن را نبود آشكار اعتماد و علاقه نسبت به افراد مهم زندگي تعريف كرده است ) . او مشاهده كرد ،‌گرچه كودكان از تجاربي چون طرز برخورد مخالف والدين ، رفتار خشن ، جدايي ، تهديد به رها كردن خشمگين بودند ، اما ،‌اظهار خشم نسبت به مراقبين در مورد اين رفتارها ، تنها انفصال رابط والد – كودك را وخيم تر مي كرد . بالبي ( 1973 ؛ ص 225 ، 246 ) پيشنهاد كرد ، وقتي فرد نااميد است ، خشم خود را در كودكي اوليه به شكل « نادلبستگي پرخاشگرانه » و در دوره هاي تحولي بعدي به صورت اعمال ضد اجتماعي جهت دهي مي كند . در مورد پسران ، تاريخچه دلبستگي اجتنابي با پرخاشگري در دوره كودكي كه توسط معلمان در كلاس هاي اول ، دوم و سوم درجه بندي شده بود ، همبستگي داشت ( 0/05 P< و 23/0 = r ) تركيب دلبستگي اجتنابي با عاطفه منفي در 24 و 42 ماهگي ، بترتيب براي دختران و پسران همبستگي 41/0 و 29/0 را بدست داد ( رنكن ، اگلند ، مارويني ، مانگلس دورف و اسروف ، 1989 ) ، نتايج مشابهي نيز در پيش بيني پرخاشگري (0.05p< و 20/0 r= ) و بزهكاري (p<0/001 و r=30) در دوره نوجواني كه توسط فرم گزارش معلم اندازه گيري شده بودند بدست آمده است ( آخنباخ ، ادلبروك ، 1986( يافته هاي مربوط به دوره نوجواني به خصوص در ارتباط با پرخشاگري (p<0/001 و r=34 ) قوي تر بود . افسردگي بالبي (1973) در نظريه تحول اجتماعي هيجاني اش ، مكاني ويژه براي تجربه جدايي و فقدان كودكي در ايجاد مكانيسم هاي دفاعي ، نشانگان افسردگي و تحريف سازمان شخصيتي ، اختصاص داد . او اختلال هاي افسردگي را تجارب بنيادين نا اميدي يا درماندگي دانست كه به دليل فقدان اوليه و ناتواني مزمن در برقراري و حفظ روابط عاطفي پديد مي آيند . بالبي استدلال مي كند كه انواع خاصي از اختلال هاي افسردگي ، احتمالاً حاصل انواع خاصي از تجارب مراقبتي كودكي ، بويژه تجارب مربوط به دلبستگي مضطرب – اجتنابي ، مقاوم و آشفته اند براي مثال، كودكي كه عليرقم تلاش هاي فراواني براي ارضاي خواسته ها و انتظارات غير واقع بينانه مراقب خود ( تجربه دلبستگي مقاوم ) هيچ گاه به رابطه اي پايدار و امن نيافته است ، مشكلات يا فقدان بعدي زندگي را به عنوان شكست ديگري در اثر گذاري خود بر محيط ، به خصوص رابطه عاطفي ، تفسير مي كند . افسردگي در چنين كودكاني احتمالاً به شكل درماندگي است . كودك به دليل تجربه دائمي مراقب تنبيه كننده يا عدم دسترسي روان شناختي احساس دوست داشتني نبودن كه از گفتار يا رفتار مراقب احساس مي كند ( تجربه دلبستگي اجتنابي )‌،‌مي آموزد كه از ديگران انتظارات منفي و خصمانه داشته باشد تا مفيد و حمايت گر . كودكان با داشتن چنين تجاربي ، احتمالاً احساس بنيادين بيگانگي و نااميدي را با خود به دوران هاي بعدي منتقل مي كنند . سرانجام ، بالبي چنين استدلال كرد كه تجربه فقدان والدين يا تجربه اسيب بدون اينكه كسي حمايت كرده باشد ( تجربه مرتبط با دلبستگي آشفته ) كودك را مستعد مي كند كه چالش ها و مشكلات بعدي زندگي را لاينحل و خود را در برابر گرفتاري ها ناتوان ببيند . بالبي بر اساس اين فرمول بندي ها ، استدلال مي كند كه حالت هاي خلقي غمگين كودك و نوجوان ، از طرحواره ها و انتقاداتي ناشي مي شود كه آنها بر اساس تجارب مراقبتي اوليه در مورد خود و ديگران بدست مي آورند و به دليل انتخاب هاي محيطي حفظ مي گردند . مداخله اهميت رابطه اوليه ( افزايش احتمال پيامدهاي منفي ناشي از رابطه دلبستگي مضطربانه والد – كودك و نيز پيامدهاي تحولي مثبت به دنبال دلبستگي ايمن ) توجيهي قوي براي اجراي مداخله ها مبتني بر دلبستگي فراهم مي كند ، تا از اسيب رواني و مشكلات رفتاري بعدي جلوگيري شود . مداخله دلبستگي براي والدين و كودكان آنها قابل اجراست ،‌و مانند ساير مداخله هاي فرزند پروري ، از نظر اهداف و رويكرد برنامه ، فرد دريافت كننده خدمات ( براي مثال ، كودك ، والد و يا رابطه والد – كودك ) نحوه ارائه خدمات ( براي مثال ، خدمات خانگي ) ، و مقدار و زمان بندي خدمات ، و هم چنين ويژگي ها و آموزش مداخله كنندگان ، كاملاً متفاوت است . علاوه بر اين ،‌ويژگي هاي شركت كنندگان نيز با هم متفاوتند گرچه بسياري از مداخله هاي دلبستگي كه در آمريكا انجام گرفته ، از والدين و كودكان پر خطر استفاده كرده اند ( اگلند ، وينيلد ، بوسكوئت ، و چنگ ، 2001به نقل از خانجانی وهمکاران1390 ) .. مداخله هاي مبتني بر دلبستگي شامل برنامه هايي اند كه براي افزايش حساسيت مادر تأمين حمايت اجتماعي و ايجاد تغيير در مدل هاي كاري دروني كه والدين در رابطه با دلبستگي دارند ، طراحي شده اند . اين رويكرد اخير را مي توان در جنبش درماني كودك – والد و كار سلما فريبرگ (1980) دنبال كرد . هم چنين مداخله هاي دلبستگي گسترده و جامعي چون STEEP ( در گام هايي به سوي فرزند پروري كارآمد و لذت بخش ) نيز وجود دارد كه در آن به تجسم هاي مادر ، حساسيت مادران ، و حمايت اجتماعي توجه مي شود . هم چنين ، اين برنامه بر ديدگاه گيري والدين كه شامل باوردها ، انتقادات ، و درك كودك و روابط والدين با كودك است،‌متمركز مي شود . در ضمن ، اين برنامه بر مديريت بحران و توانمندسازي ، تمركز دارد ( اگلند ،‌و همكاران ، 2001 ) . برنامه STEEP مانند بسياري از مداخله ها دلبستگي ، باعث افزايش تعداد كودكان دلبسته ايمن نشد . اما ، يافته هاي كلي حاصل از اين مداخله ها ، مثبت بوده است . براي مثال تفاوتي ميان زوج هاي مادر – كودك كه در گروه كنترل و درمان قرار داشتند ، از نظر دلبستگي پيدا نكردند،‌اما در برخي ابعاد بخصوص دلبستگي ، تفاوت هايي مشاهده كردند ،‌مثلا كودكان گروه مداخله ، به طور معناداري اجتناب كمتري نشان مي دادند . در ارزيابي STEEP ، مشخص شد كه در بسياري از متغيرها تفاوت وجود دارد و اين تفاوت ها ، به صورت مستقيم با كيفيت دلبستگي مرتبط بودند ، متغيرهايي مثل باورها ، نگرش ها و بهزيستي ( نمرات كم در افسردگي ) ، و هم چنين چگونگي محيط خانه ( اگلند و همكاران ، 2001( پ‍ژوهشهاي انجام شده در داخل و خارج از كشور اوزترك و موتلو(2011)در بررسي خود با عنوان سبك دلبستگي ،‌بهزيستي ، شادكامي و اضطراب اجتماعي بين 305 دانشجوي دختر و پسر دريافتند كه افراد دلبسته آشفته ، بيمناك و دلمشغول (افراد دلبسته نا ايمن ) نسبت به افراد دلبسته ايمن سطوح بالاتر اضطراب اجتماعي را گزارش مي كنند. لوري (2008) به مقايسه سبك دلبستگي بين گروه هاي داراي اختلالات اضطراب تعميم يافته ، وحشتزدگي و فوبي اجتماعي با گروه كنترل بدون اختلالات اضطرابي پرداخت .اين مطالعه كه روي 230 دانشجو صورت گرفت نشان داد كه گروه هاي داراي اختلالات اضطرابي دلبستگي نا ايمن دارند. برماي و كرنس (2010) به بررسي اين موضوع پرداختند كه آيا الگوهاي دلبستگي مادر كودك با اختلافات اضطرابي كودكان ده تا دوازده ساله مرتبط است ؟ بررسي آنان نشان داد که دلبستگي ايمن با سطوح پايين تر انواع اختلالات اضطرابي مرتبط است . برلي و همكاران (2010) 97 کودك 8 تا 12 ساله را با هدف تعيين رابطه دلبستگي سازمان نيافته با نشانه هاي باليني مورد برسي قرار دادو چنين نتيجه گرفت كه دلبستگي سازمان نيافته با انواع نشانه هاي باليني مثل افسردگي ، خجالتي بودن و اضطراب مرتبط است .اين يافته ها تاكيد كننده اين فرضيه زير بنايي است كه دلبستگي نا ايمن با حالات اضطرابي كودكان مرتبط است. كارا (2009) پژوهشي تحت عنوان اثر بخشي خانواده درماني و مداخلات سيستماتيك براي مشكلات مربوطه به كودكان ، انجام داد . دراين پژوهش او به بررسي اثر بخشي خانواده درماني و مداخلات سيستميك (شامل خانواده درماني و ساير درمان هاي مبتني برخانواده ،مانند آموزش والدين ) برمشكلات مربوط به كودكان پرداخت .نتايج حاكي از آن بود كه مداخلات سيستميك در درمان اختلالات رواني موثر است . پژزوهشي توسط دايموند وجوز فسون (2005) درمورد پژوهش هاي درماني مبتني برخانواده انجام شد كه نتايج حاكي از آن بود كه درمان مبتني برخانواده در درمان اختلافات رفتاري بيروني شده و اختلال هاي افسردگي و اضطراب موثر بوده است. (اروزكان 2009،به نقل از رشیدی پور 1390) با استفاده از مقياس هاي خودسنجي ششصد دانشجوي ترك تبار را از نظر دلبستگي و اضطراب اجتماعي بررسي كرد و دريافت كه اضطراب اجتماعي به طور مثبت با سبك هاي بيمناك ، و دلمشغول و سازمان نيافته و به طور منفي با سبك ايمن ارتباط دارد . تحليل رگرسيون داده ها نقش پيش بيني كننده سبك دلبستگي در اضطراب اجتماعي را تأييد كرد . (روزينگ ، 2008 ) با هدف تعيين پيش بيني كننده هاي اضطراب اجتماعي به بررسي ارتباط متغيرهاي اضطراب اجتماعي ، دلبستگي و حمايت اجتماعي ادراك شده پرداخت . وي بعد از تحليل آماري با استفاده از شاخص هاي همبستگي نتيجه گرفت كه سبك دلبستگي ايمن به طور معنادار و منفي و سبك دلبستگي ايمن به طور معنادار و مثبت با اضطراب اجتماعي رابطه دارد . همچنين پردازش داده ها با تحليل رگرسيون نشان داد كه دلبستگي پيش بيني كننده قوي اضطراب اجتماعي است . همسان با بررسي هاي ديگران در مطالعه بيفاكو و همكاران (2006) روي جمعيت باليني نشان داده شد كه سبك دلبستگي با نشانه هاي اضطراب و افسردگي مرتب است به طوري كه بين سبك دلبستگي بيمناك با نشانه هاي فوبي اجتماعي رابطه معنادار يافت شد . بارادي و همكاران ( 2010 ) در مطالعه اي با موضوع دلبستگي به والدين ، اضطراب اجتماعي و روابط نزديك در 385 دانشجوي دختر به بررسي اثر واسطه اي اضطراب اجتماعي بر رابطه دلبستگي و شكل دادن روابط نزديك پرداخت . يافته ها حاكي از آن است كه ايمني دلبستگي پيش بيني كننده معنادار اضطراب اجتماعي است . همچنين اضطراب اجتماعي واسطه ارتباط دو متغير دلبستگي به والدين و رضايت از روابط دوستانه است .(به نقل از رشیدی پور ،1390 ) طاهري فر و همكاران (1389) با هدف تعيين الگوي پيش بيني هراس اجتماعي بر پايه مولفه هاي شناختي رفتاري به بررسي ارتباط متغير هاي كمرويي ،‌بازداري رفتاري ،‌سوگيري توجه ، سوگيري تعبير، خودكارآمدي و دلبستگي با هراس اجتماعي روي 438 دانشجوي دانشگاه تهران پرداختند.يافته هاي تحقيق نشان داد كه تمامي متغيير ها به طور معنا داري با هراس اجتماعي همبستگي داشتند.نتيجه رگرسيون گام به گام هم نشان داد كه الگوي درپيش بيني هراس اجتماعي از نظر دلبستگي شامل سبك دلبتسگي دوسوگرا و اجتنابي است.دلبستگي ايمن توان پيش بيني هراس اجتماعي را نداشت . شاكرو حميلي (1390)به مقايسه سبك هاي دلبستگي افراد مبتلا به اختلال هاي وسواس فكري عملي ،‌اضطراب فراگير و افسردگي پرداخته و دريافتند كه سبك نا ايمن اضطرابي با اختلالات اضطرابي مرتبط است و سبك اجتنابي در ميان اين اختلال ها به ندرت گزارش مي شود . رشيدي پور (1391) در پژوهشي با هدف تعيين رابطه بين سبك دلبستگي و تصوير بدني با اضطراب اجتماعي برروي نمونه اي 305 نفره از دختران دبيرستاني به اين نتيجه رسيد كه بين دو متغير سبك دلبستگي و تصوير بدني با اضطراب اجتماعي رابطه معنا دار وجود دارد.تحليل رگرسيون داده نشان داده است كه سبك دلبستگي اين پيش بيني كننده معنا دار اضطراب اجتماعي است. گل محمدي، حاتم (1390) درتحقيق با عنوان رابطه بين سبك هاي دلبستگي و شيوه هاي فرزند پروري ادراك شده با خودكار آمدي دانشچويان به اين نتيجه رسيد كه بين شيوه هاي فرزند پروري مقتدرانه و سهل گيرانه و سبك دلبستگي ايمن با خودكارآمدي رابطه مستقيم وجود دارد . همچنين بين سبك هاي دلبستگي نا ايمن و اجتنابي و شيوه فرزند پروري مستبدانه با خود کارامدي رابطه منفي مشاهده مي شود. درپژوهشي كه توسط سعادتمند(1376)با عنوان رابطه ي كارآيي خانواده و سلامت عمومي فرزندان انجام شد ،‌نتايج نشان داد كه عملكرد خانواده و ابتلاء فرزندان به علائم جسماني ، اضطراب و اختلال كاركرد اجتماعي با يكديگر ارتباط دارند. صيادي(1381) در پژوهشي با عنوان بررسي اثرات متقابل كارآيي خانواده در بروز مشكلات رواني نوجوانان دختران و پسران ، ‌به اين نتيجه رسيد كه به طور كلي سازه هاي نقش هاي خانواده پيش بيني كننده ي مناسبي براي اختلالات رواني نوجوانان است. منابع فارسي : ابراهيم نژاد ، مريم . اثر بخشي آموزش مادر – نوجوان مبني بر سبك دلبستگي ايمن براي كاهش افسردگي دختران نوجوان دبيرستاني شهر تهران در سال 90- 89 ، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي اكبري ، رهرا . شفيع آبادي ، عبدالله ، هنر پروران نازنين . ( 1390) مقايسه سبك هاي دلبستگي در مردان متأهل با روباط فرا زناشويي و فاقد روابط فرا زناشويي . مجله انديشه و رفتار دوره پنجم ، شماره 20 ، صفحات 30-25 اتيكسون و گلد برگ ، رويكرد دلبستگي در درمان اختلال رواني ، مفسري ، 1390 ) تهران آزاد ، حسين ، ( 1382) . آسيب شناسي رواني ، موسسه انتشارات بعثت ،‌تهران چاپ هفتم ،كاپلان ،‌هارولد ؛ سادوك ، بنيامين . (1372) . خلاصه روان پزشكي ( جلد 2 و 3 ) ، ترجمه نصرت اله پور افكاري ، تبريزي ،‌موسسه كامپيوتري نعمتي بالبي ، جان ، نشريه دلبستگي (1386) نوشته كتايون صفرزاده خوشابي ، الهام ابوحمزه ) تهران ن، نشر دانژه ) برگ ، لورا ( 82-1381 ) . روانشناسي رشد ، ( يحيح سيد محمدي ، مترجم ) ، تهران ، نشر ارسباران براون تيموثي اي ، بارلو ديويد اج ،‌برنامه مصاحبه اختلال هاي اضطرابي براي DSM – IV ، نسخه بزرگسالان و راهنماي درمانگر (1392) ،‌( ترجمه ابوالفضل محمدي ) پورافكاري ، نصراله ( 1382) ، خلاصه روانپزشكي علوم رفتاري – روان پزشكي تبعه امامي ، شيرين . نوري ، ابوالقاسم ملك پور ، مختار ،‌عابدي ، احمد (1390). رابطه بين سبك دلبستگي ايمن كودك و عوامل رفتار مادرانه . خانواده پژوهي ، سال 7 ، شماره 27 . جانسون ، سوزان ، ويفن ، والدي اي . فرآيندهاي دلبستگي در زوج درماني و خانواده درماني ترجمه : فاطمه بهرامي و همكاران (1388) . تهران نشر دانژه جهان بخشي مرضيه . اميري ، شعله . موسوي ، حسين .بهادري ،‌محمد حسين ( 1389). رابطه مشكلات دلبستگي دختران با سبك دلبستگي مادران . مجله روان شناسي باليني ، سال دوم ، شماره 3 24-15 حاتمي ورزنه ، ابوالفضل (1389) . بررسي نقش واسطه اي سبك دلبستگي در رابطه بين سبك فرزند پروري و تعهد زناشويي در دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي . پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي حسيني بيرجندي ، سيد مهدي ( 1384 ) اصول و روشهاي راهنماي مشاوره ، تهران ، انتشارات رشد خانجاني زينب : (1381) . بررسي رابطه جدايي هاي موقت روزانه مادر – كودك با شكل كسري دلبستگي و مشكلات رفتاري نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني ، شماره 45،127-162 خورشيد زاده ، محسن (1390 ) . اثربخشي طرح واره درماني در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي . پايان نامه دكترا . دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دادستان ، پريرخ . ( 1370 ) . روانشانسي مرضي تحولي از كودكي تا نوجواني ، تهران ، نشر ژرف ) دادستان ، پريرخ ( 78-1376) روانشناسي مرضي تحولي « از كودكي تا بزرگسالي ، تهران ، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها ( سمت ) ديويدسون ، كيتام . ( 1383 ) . كاربرد شناخت درماني در اختلال هاي شخصيت ،‌( گيتي شمس ، مترجم ) رابطه مشكلات دلبستگي دختران با دلبستگي مادران . مجله روان شناسي باليني ،‌سال دوم ،‌شماره 3 ( پياپي 7 ) ، 24-15 رازقي . غباري بناب ، ب . مظاهري ، م . ع (1385) مهدكودك و سبك هاي دلبستگي كودكان : پژوهشي در خانواده هاي تهراني . تازه هاي علوم شناختي شماره 29،38-46 رشيدي پور ، فاطمه . (1391) . رابطه سبك دلبستگي و تصوير بدني با اضطراب اجتماعي دانش آموزان دبيرستان هاي دخترانه منطقه 20 تران . پايان نامه كارشناسي ارشد . دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي . زاهديان ، سيد فتح الله محمدي . مسعود . ساماني ، سيامك . نقش سبك هاي دلبستگي پيوند والديني و خودپنداره در اعتياد جنسي . مجله روان شناسي باليني ، سال 3 ، شماره 3 (پياپي 11 ) زراب ، جانب ،‌رفتار درماني نوجوانان ، مترجمان محمد خداياري فرد ، ياسمين عابديني – تهران ، رشد . (1383) . سادوك ،‌بنجامين ، (1382) . خلاصه روانپزشكي باليني . ( حسن رفيعي و خسرو سجانيان ، مترجم ) تهران ، انتشارات ارجمند سادوك ،‌بنيامين و سادوك ، ويجينيا . ( 1382 ) خلاصه روانپزشكي علوم رفتاري – روان پزشكي . ( نصراله ور افكاري مترجمي ) . تهران ، انتشارات شهر آب سيف ، علي اكبر ( 11382 ) . روان شناسي پرورشي ( روان شناسي يادگيري و آموزش 9 . تهران : شر آگاه سعادتمند ، نيره سادات ( 1376 ) . بررسي رابطه كارآيي خانوده در سلامت عمومي فرزندان . پايان نامه كارشناسي ارشد . دانشگاه آزاد تهران ، واحد رودهن شاكر ، علي . جميلي ، نسرين . (1390) . مقايسه سبك هاي دلبستگي و پويند والدين در بيماران مبتلا به اختلال هاي وسواس فكري – عملي ، اضطراب فراگير و افسردگي . فصلنامه دانشگاه علوم پزشكي جهرم ، دوره نهم ، شماره 3 ، صفحات 24-20 شاكر ، علي . فتحي آشتياني ، علي مهدويات ، عليرضا (1390) . دلبستگي و سلامت رواني با سازگاري زناشويي درزوجين . مجله علوم رفتاري ، دوره 5 ، شماره 2 صادقي ، منصوره ، مظاهري ، محمد علي . موتابي ، فرشته (1390) . دلبستگي بزرگسالان و كيفيت ارتباط زوجين بر اساس مشاهده تعاملات آنها ، فصلنامه روان شناسي ، شماره 57 ، صفحه 3 صيادي ، علي ( 1381 ) . بررسي و مقايسه اثرات متقابل كارايي خانواده در برخي از مشكلات رواني نوجوانان از نظر دختران و پسران پايه سوم متوسطه شهر تهران در سال تحصيلي (81-80) كارشناسي ارشد ، دانشگاه علامه ، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي طاهري فر ، زهرا ، فتي ، لادن ، عزايي ، بنفشه (1389 ) . الگوي پيش بيني حواس اجتماعي در دانشجويان بر پايه – مولفه هاي شناختي – رفتاري . مجله روانپزشكي و روان شناسي باليني ايران ، سال 6 شماره 1 ، صفحات 45-33 فرياديان ، خديجه ،‌بررسي تأثير شبيه سازي ذهني بر كاهش اضطراب امتان دانش آموزان دختر پايه اول دبيرستان شهر تهران ، كارشناسي ارشد روانشناسي تربيتي – استاد راهنما ، فريبرز در تاج ، استاد مشاور : علي دلاور ، علامه طباطبايي ، روانشانسي و علوم تربيتي ، 1390 كامكار ،‌منوچهر . ساخت و هنجاريابي تشخيص اسيب هاي رواني سازماني ( دكتري ) روانشناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران – 1385 گل محمدي ، حاتم (1390) سبك هاي دلبستگي و شيوه هاي فرزند پروري ادراك شده با خودكار آمدي دانشجويان ، پايان نامه كارشناسي ارشد . دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي . مبيني ، مهدي ، ارزشيابي اثر بخشي آموزش هاي سازماني بر عملكرد شغلي كاركنان شركت با طرح سازي نيرو از ديدگاه اين كار و سرپرستان مستقيم آنها در سال 85-86 فوق ليسانس دانشگاه علامه طباطبايي ،‌دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي ،‌1387 محرابي ، شهربانو ( 1384 ) مقايسه ي ميزان اختلالات رواني دختران نوجوان با توجه به شيوه هاي فرزند پروري والدين در دبيرستانهاي شهر جيرفت . پايان نامه ي كارشناسي ارشد . دانشگاه علامه مس ، اريك جي ، (1389) – روانشناسي مرضي كودك ،‌( محمد مظفري و همكاران ،مترجمان ) تهران ، انتشارات رشد . مؤيد فر ، همام ،‌آقا محمديان ،‌محمد رضا (1386) . رابطه بين سبك هاي دلبستگي و عزت نفس اجتماعي ، مجله مطالعات روان شناختي دوره 3 ،‌شماره 1 ، 2 منابع انگليسي Achenbach, T. M., & Edelbrock, C. S. (1986). Manual for the teacher’s report form and teacher version of the child behavior profile. Burlington, VT: University of Vermont. Ainsworth, M. D. S., Blehar, M. C.,Waters, E., & Wall, S. (1978). Patterns of attachment: A psy-chological study of the strange situation. Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates. Allen, J. P.,Hauser, S. T., Bell, K. L., &O’Connor,T.G.(1994). Longitudinal assessment of au-tonomy and relatedness in adolescent-family interactions as predictors of adolescent ego development and self-esteem. Amber , burnertt ,(2009).Level of depression as a function of the human_animal born and attachment – related avoidance features . phd disseratation. Coplla university . UMI dissertation pu b lishing , proquest Ambrosini, P.J., Metz, C., Prabucki, K., & Lee, J. (1989). Videotape reliability of the third revised edition of the K-SADS. Journal of the American Academy of Child and Adolescent Psychiaty, 28, 723-728. Archives of General psychiatry 25,727-735 Barlow , D. h & Lehman , C.l (1996) . Advances in the psychosocial treatment of test taking anxlety disorders. Baumrind, D. (1967). Chil care practices anteceding three patterns of preschool behavior. Genetic Psychology Monographs, 75, 43-88. Belsky, J., Spritz, B., & Crnic, K. (1996). Infant attachment security and affective-cognitive information processing at age 3. Psychological Science, 7 , 111-114. Biederman, J., Rosenbaum, J. F., Bolduc, E. A., Faranone, S. V., & Hirshfeld, D. (1991). A highrisk study of young children of parents with panic disorder and agoraphobia with and without comorbid depression. Psychiatry Research, 37, 333-348. Bifalco,Antonia, Kwon, Junghye., Jacobs,Catherine., Moran, Patricia. M. (2006). Adult Attachment style as mediator between childhood neglect/ abuse and adult depression and anxiety. Soc Psychiatry Psychiatr epidemiol, 41, 796-805. Biringen , Z.(2000). Emotional availability: concepturalization and research findings. American journal of Orthopsychiant , 70(1), 104-114 Bogels, Susan M., & Brechman, Margaret L. (2006). Family issues in child anxiety : Attachment, Family functioning , parental rearing and beliefs. Clinical Psychology Review, Vol. 26, 834-856. Borelli, Jessica. L., Crowley, micheal. J . mayes, Linda. G, David, Daryan. H. (2010)Liks nt classification between disorganized Attachment classification and Clinical symptoms in school-aged children. J. child fam stud, 19, 243-256. Bowlby, J. (1973) . Attachment and loss: Vol. 2. Separation. New York: Basic Books. Bowlby, J. (1988). A secure base: Parent-child attachment and healthy human development. New York: Basic Books. Brandell, Jerrold., and Ringel, Shoshana.(2007). Attachment and dynamic practice. Colombia University Press. Brazelton T. B. (1973). A neonatal assessment scale. Philadelphia: Lippincott. Brazelton T.B , & Cramer , B. G (1990) . The earltest relationship . New York : Addi Bretherton, I, Ridgeway D., & Cassidy, J. (1990). Assessing internal working models of the attachment relationship: An attachment story completion task for 3-year-olds, In M. T. Bretherton, I. (1990) open communication and internal working models: Their role ion the Development of attachment relationships. In R. A. Thompson (Ed.), Nebraska symposium on Motivation: Socioemotional development (pp. 57-113). Lincoln, NE: University of Ne-braska press. Brown , Kathryn . (2009) attachment anxiety and avoidance : Belahonship to body image and exercise behavior . phd disseratation . the university of southern mississipi . UMI dissertation publishing proquest . Brown, Wendy Peterson.(2011). Adult attachment styles relationship satisfaction and body dissatisfaction in women. Phd disseratation. Denton texas University UMI dissertation publishing, proquest. Brumariu , laura . E. Kerns , Kathryn . A . (2010). Mother- child attachment patterns and different type if anxety symptoms : is there specificity of relations ? child psychiatry hum dev -41 Brumariu, Laura.E. Kerns, Kathryn. A. (2010). Mother chaild attachment patterns and different types of anxiety symptoms: Is there specificity of relations? Child psychiatry hum dev, 411:663-674. Bugental, D. (1992). Affective and cognitive processes within threat-.oriented family systems. In I. E. Sigel, A. v. McGiliicuddy-Delisi, & J. J. Goodnow (Eds.) Byng – Hall , J. (1991). The application of attachment theory to understanding and treatment in family therapy . In C . M . Parkes, J . Stevenson – Hinde , & P.Harris (Eds),attachment across the life cycle (pp.199-215).New York : Routledge. Carlson, E. A., & Sroufe, L. A. (1995). The contribution of attachment theory to developmental psychopathology. In D. Cicchetti & D. Cohen (Eds.) Carlson, V., Cicchetti, D., Barnett, D., & Braunwald, K.(1989). Disorganizd/ disoriented attachment relationships in maltreated infants. Developmental Psychology, 25, 525-531. Cicchetti, D". & Tucker, D, (1994). Development and self regulatory structures of the mind. Development and Psychopathology, 6, 533-549. Diamond Guy , Josephson Allan. (2005). Family – based treat ment research : A 10 year up date . journal of the American Academy of child & Ado lescent psychiatry Vol.44 , 872-887. Diamond Guy; Josephson Allan. (2005). Family-Based treatment research: A 10 years update. Journal of the American Academy of child & Adolescent psychiatry , Vol. 44, 872-887. Diamond, G.S.,& Diamond, G.M. (2001). Studying a marrix of change mechanisms: An agenda for family-based process research. In H. Liddle, D.A. Santisteban, R.Levant, & J. Bray (Eds.), Family psychology: Science-based interventions (pp.41-66). Washington, DC: American Psychological Association press. Diamond, Guy S. (2004). Attachment – Based family Therapyfor Depressed and Anxious Adolescents. Journal of clinical psychology, Vol 56, 1037-1050. Diamond; Guy S. Liddle, Howard A.(1996). Resolving a therapeutic impasse between parents and adolescents in multidimensional family trapy Dozire , M., Albus , K.e , Stovall,K.c, & Bates , B. C ( 2001) . Foster infants ‘ attachment quality : The role of foster mother state of mind. Child Development, 72 (5) , 1467-1477 Egeland, 8., Weinfield, N. S., Bosquet, M., & Cheng, V. K. (2001). Remembering, repeating and working through: Lessons from attachment-based interventions. In D. J. Osofsky & H. E. Fitzgerald (Eds.) Erdman phllis , kok – mum ng . ( 2010 ) attachment : Erdman, P.,& Caffery,T.(Eds.).(2002). Attachment and family systems: ConceptualT empirical and therapeutic relatedness. New York: Springer. Erdman, Phyllis ; and Caffery , Tom (2003). Attachment and family systems. New York, Londen;Brunner-Routledge. Erdman, Phyllis., and NG ,Kok mun. (2010). Attachment. New York, Londen Rout-ledge. Erozkan, Atilgan. (2009). The relationship between attachment styles and social anxiety: an investi gation with Turkish University student. Social behavior and personality, 37(6) : 835-844. Expanding the cultural connection . newyork : toylor & frances group . Flaherty, Serena cherry, and Asdler , Loiss. (2010). A review of attachment theory in the context of adolescent Parenting. Article inpress. Fury, G.. Carlson, E., & Sroufe, L. A. {1997}. Children's representations of attachment relationships in family drawings. Child Development, 63, 1154-1164. George, C., & Solomon, J. (1999). Attachment and caregiving: The caregiving behavioral system. In J.Cassidy & P.Shaver (Eds.), The handbook of aiiachment:Theony, research, and chiacl implications (pp. 649-670). New York: Guilford press. Grossmann, Klaus E, Grossmann, Karin, and Waters, Everett (2005). Attachment from infancy to adulthood New York, London: Guilford. Gruenbaum, Michal F., Golfalvy, Hanga, Motenson, Lindsey Y., Burke, Ainsley, Oquendo mariam., Mann, John J. (2010). Attachment and social adjustment: Relationship to suicide attempt and majar depressive episode in prospective study. Journal of affective disorders, Vol. 123, 123-130. Hess , E (1999). The Adult attachment Interview: Historical and current perspectives . In J. Cassidy & P.shaver (Eds), Hadbook of attachment : theory research , and clinical applications (pp.395 – 433 ) . New York : Guilford Press. Hinkle.D N (2010). The chang of PERSONAL CONSTRUCTS from the viewpoint of a theory of construct implications. Personal construct Theory & practice, 7, No1. Irons C., and Gilbert .P . (2005). Evolved mechanism in adoleseent anxiety and depression Symptoms : the role of the attachment and social rank systems. Journal of Adolescence, Vol . 28, 325-34. Johnson, S.(1996). Creating caonnection: the practice of emotionally focused marital therapy. New- York: Brunner/mazel. Kagan, J. (1994). Galen’s prophecy. New York: Basic Book. Kaplan. H. J. , & Sadock B.Y. (2009). Comprehensive textbook of psychiatry – Philadelphia William & Wilkins. Kobak, R., & Cole, H. (1994). ,Attachment and meta-monitoring: Implications for adolescent autonomy and psychopathology . In D. Cicchetti (Ed.), Rochester symposium on Development and Psychopathology: vol. 5. Disorders of the self (pp. 267-297).Rochester, NY: University of Rochester Press. Kobak, R., & Duemmler, S. (1994). Attachment and conversation: Toward a discourse analysis of adolescent and adult security. in D. Perlman & K. Bartholemew (Eds.), Advances in personal relationships: vol. s. Attachment processes in adulthood (pp. 121-149). London: Kingsley. Kobak, R. R., Ruckdeschel, K., & Hazan,C. (1994). From symptom to signal: An attachment view of emotion in marital therapy. In S. M. Jonson & L. S. Greenberg (Eds.), The heart of the matter (pp. 46-71). New York: Brunner/ Mazel. Kobak, R., Sudler, N., & Camble, w. (1991). Attachment and depressive symptoms during adolescence: A developmental pathway analysis. Developmant and psychopathology, 3,461-474. Kochansa, G., Aksan, N., & Koenig, A. L. (1995). Mother-child mutually positive affect, the qualitv of child compliance to requests and prohibitions, and maternal control as correiates of early internalization. Child Development, 66,236_254. Laiable, Deborah (2007). Attachment parents and peers in late adolescence: Links with emotional competence and social behavior . Personality and individual Differences, Vol. 43,1185-1197. Lowry, Kristen A. (2008). Interpersonal problems, adult attachment, and emotion regulation among college students with generalized anxiety disorder, panic disorder, and social phobia. Phd dissertation. Nevada University UMI dissertation publishing , proquest. Lyons-Ruth, K., Bronfman, E., & Atwood, G. (1999). A relational diathesis model of hostilehelpless states of mind: Exporessions in mother-infant interaction. In J. Solomon & C. helpless states of mind: E xpression in mother-infant interaction. In j. Solomon & C. George (Eds.), Attachment disorganization (pp. 33-70). New York: Guilford Press. Lyons-Ruth, K.,Bronfman, E., & parsons, E.(1999). Atypical maternal behavior and disorganized infant attachment strategies: Frightened, frightening, and atypical maternal behavior and disorganized infant attachment strategies. Main, M. (1993). Discourse, prediction, and recent studies in attachment: Implications for psychoanalysis. Main, M., & Weston, D. R. (1982). Avoidance of the attachment figure in infancy: Descriptions and interpretations. In C. Parkes & J. Stevenson-Hinde (Eds.). Main,M.,& Hesse, E.(1992). Marvin, R. S. (1999). Normative development: The ontogeny of attachment. In J. Cassidy & P. Shavar (Eds.), The handbook of attachment: Teory , research, and clinical implications (pp.44-67). New York: Guilford Press. Minuchin, S. (1974). Families and family therapy. Cambridge, MA: Harvard University Press. Ozturk, Abdulkadir. Mutlu Tansu. (2011). The relationship between attachment style, subjective well being, happiness, social anxiety among university students. Procedia-Social and behavioral sciences, 9: 1772-1776. Proost, David M. (2011). The relational context of anxiety: An examination of the adolescent latino perspective. Phd disseratation. Indiana University UMI dissertation publishing, proquest. Putnam, F. W. (1994). Development and dissociative disorders. In D. Ciccheti & D. J. Cohen (Eds.) Renken, B., Egeland, B., Marvinney, D., Mangelsdorf, S., & Sroufe, L. A. (1989). Early childhood antecedents of aggression and passive-withrawal in early elementary school. Journal of Personality, 57, 257-281. Roring, steven. A. (2008). The relationship among adult attachmentstyle perceived social support and socal anxiety in college students. Phd disseratation. Oklahama state University UMI dissertation publishing , proquest. Sadock B. J., Sadock .V.A (2003). Comprehensive fex xt book of Psychiatry New York: Willam Willking , Led. Safran, J.,& Segal, Z. (1990). Interpersonal process in cognitive therapy :New York: Basic Books. Sameroff, A., & Chandler, M. (1975). Reproductive risk and the continuum of care-taking casualty. In Horowiz, Hetherington, Scarr-Salapatek, & Siegal (Eds.), Reviw of child development research (Vol. 4, pp. xx-xx). Chicago: University of Chicago Press. Sameroff,A., & Emde, R.(1989). Relationship disturbances in early childhood. New York: Basic Books. Sroufe, L. A. (1996). Emotional development: The organization of emotional life in the early years. New York: Cambridge University Press. Sroufe, L. A., Carlson, E. A., levy, A. K., & Egeland, B. (1999). Implications of attachment theory for developmental psychopathology. Development and Psychopathology, 11, 1-13. Stenbery, Kathleen J., Lamb, Michael., Guterman, Eva., Abbott, Caraig;Dawud Noursi, Samia.(2005). Adole scent perception of attachments to their mothers and fathers in families with histories of domestic violence. A longitudinal perspective. Child abuse & negleet., Vol. 20,853-869. Tronick,E.Z,&Cohen,J.F.(1989).Infant – mother face- to face interaction : Age and Tronick And gender different in coordination . Child development , 60 , 85-92 . Troy,M, & sroufe , I .A.(1987).Victimization among preschoolers:The role of attachment relationship history .Journal of the American Acadamy of child and adolescent psychiatry , 26, 166-172. Van IJzendoorn, M. H. (1995). Adult attachment representations, patental responsiveness, and infant attachment: A meta-analysis on the predictive validity of the predictive validity of the Adult Attachment Interview. Psychological Bulletin, 117, 387-403. Van IJzendoorn, M. H., schuengel, C.,& Bakermans-Kranenburg, M.K.(1999). Disorganized attachment in early childhood: Meta-analysis of precursors, concomitant and sequelae. Development and Psychopathology, 11, 225-249. Vaughn, B., Waters, E., Egeland, B., & Sroufe, L., A.(1979). Individual differences in infantmother attachment at 12 and 18 months: Stability and change in families under stress. Child Development, 50, 971-975. Verny T., & Kelly ,. J.(1981). The secret life of the unborn child,New York: Walline , David j ( 2007 ) . Attachment in psychotropy . Guilfors press Warren, S. L., Huuston, L., Sroufe, L. A., & Egeland, B. (1997). Child and adolescent anxiety disorders and early attachment. Zeanah,C.H,&Zeanah, P.D (1989 ). Integegenerational transmission of maltreatment : insights from attachment theory and research . psychiatry, 52,177-196

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید