صفحه محصول - ادبیات نظری و پیشینه تجربی خود شکوفایی

ادبیات نظری و پیشینه تجربی خود شکوفایی (docx) 63 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 63 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

جو عاطفی خانواده بسم الله الرحمن الرحیم دانشکده ادبیات و علوم انسانی بخش علوم تربیتی پایان نامه تحصیلی برای دریافت درجه کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی گرایش فلسفه تعلیم و تربیت 160020018351500 موضوع: بررسی رابطه رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود درخانواده و خودشکوفایی دانش‌آموزان دختر و پسر متوسطه آموزش و پرورش ناحیه 2 شهرستان کرمان 160020014160500 استاد راهنما: دکتر سیدحمیدرضا علوی استاد مشاور: دکتر عباس رحمتی مؤلف : فاطمه پورشیخعلی بهمن‌ماه 1389 تقدیم به : به همه کسانی که دوستشان دارم و به ریاحین باغ زیبای زندگیم سارا، سها، هانا و یاری از خداوند برای قرار گرفتن در مسیر خود شکوفایی و رسیدن به کمال نهایی که همان تقرب به ذات مقدس حق است. تشکر و قدردانی: حمد و سپاس بی‌‌حد خدای مهربان را که غرق در نعمت و محبت اوییم و قدردانی از انسانهای کامل، 14 نفس زکیه که زحمات بسیاری در جهت هدایت ما انسانها متحمل شده و می‌شوند. و با تشکر از اساتید دانشمند و بزرگوارم که افتخار زانو زدن در مکتبشان را داشتم جناب پروفسور آقای دکتر سیدحمیدرضا علوی استاد راهنما آقای دکتر عباس رحمتی استاد مشاور آقای دکتر مهدی لسانی و آقای دکتر همایون آذری داوران محترم این پایان نامه آقای دکتر عباسعلی رستمی نسب ریاست محترم دانشکده و آقای دکتر علیرضا منظری توکلی و دیگر اساتیدبخش. و همه کسانی که به من آموختند و یاری رساندند. همسر مهربانم و خانواده بسیار عزیزم که حامی من در همه حال‌اند. چكيده هدف اصلي اين پژوهش بررسي رابطه رفتار ديني والدين با روابط عاطفي موجود در خانواده و خود شكوفايي دانش‌آموزان دختر و پسر متوسطه ناحيه 2 شهرستان كرمان مي‌باشد. روش تحقيق توصيفي از نوع همبستگي بوده است. حجم نمونه در اين پژوهش 309 نفر دانش‌آموز و والدين آنها بوده است و روش نمونه‌گيري به صورت طبقه‌بندي و تصادفی بوده است. در اين پژوهش از پرسشنامه رفتار ديني والدين و روابط عاطفي موجود در خانواده و خود شكوفايي دانش‌آموزان استفاده شد. پس از جمع‌آوري پرسشنامه تجزيه و تحليل داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS استفاده گرديد. در اين پژوهش نتايج به دست آمده به صورت زير مي‌باشند: 29/1 درصد دانش‌آموزان دارای خود شکوفایی کم، 15/17 درصد متوسط و 55/81 درصد زیاد بوده است. همچنین نتایج نشان داد 4/9 درصد روابط عاطفی موجود در خانواده نامطلوب و 3/55 درصد نسبتاً مطلوب و 3/35 درصد مطلوب بوده است. و همچنین 27/2 درصد رفتار دینی والدین نامناسب و 13/29 درصد نسبتاً مناسب و 61/68 درصد مناسب بوده است. - بين رفتار ديني والدين با روابط عاطفي موجود در خانواده دانش‌آموزان همبستگي معنی‌دار مثبتی وجود دارد. - بين رفتار ديني والدين با خود شكوفايي دانش‌آموزان همبستگي معنی‌داری وجود ندارد. - بين روابط عاطفي موجود در خانواده با خود شكوفايي دانش‌آموزان همبستگی معنی‌دار مثبتی وجود دارد. واژگان كليدي: رفتار ديني والدين، روابط عاطفي موجود در خانواده ، خودشكوفايي دانش‌آموزان فهرست مطالب 1-6- تعریف مفاهیم مطرح شده درسوالات تحقیق9 فصل دوم: پیشینه تحقیق 2-1-24- تعریف خودشکوفایی 67 2-1-25- انتظار والدین از فرزندان69 2-1-26- سلسله مراتب نیازهای انسان70 2-1-27- ویژگیهای افراد خودشکوفا از نظر مازلو71 2-1-28- ویژگیهای افراد خودشکوفا از نظر راجرز79 2-1-29- نقایص افراد خودشکوفا80 2-1-30- الگوی انسان سالم در اسلام81 2-1-31- کارکرد خانواده بر عزت نفس فرزند83 2-2- مروری بر تحقیقات مشابه86 2-2-1- چکیده تحقیقات انجام شده در ایران86 2-2-2- چکیده تحقیقات انجام شده در خارج ایران88 جمع‌بندی و خلاصه95 مدل سلسله مراتب96 مدل تحلیلی97 منابع 1-6- تعاریف مفاهیم مطرح شده در سئوالات تحقیق : الف : تعریف مفهومی : روابط عاطفی خانواده : نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده با هم است . نظر افراد خانواده نسبت به هم، احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت آنها در کارهای هم و همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر . ( شریعتمداری ، 1369: 211). رفتار دینی : به هر کنش و واکنش قابل مشاهده ای که انسان انجام می دهد رفتار می گویند . بنابراین هر چیز قابل مشاهده و سنجش می تواند در دایره این تعریف از رفتار انسان قرار گیرد. وقتی از رفتار انسان به عنوان یک مفهوم کلی سخن گفته می شود ملاکها، علل، محرکها و انگیزه هایی مورد توجه قرار گیرند که انسان را به انجام وارائه آن رفتار سوق می دهند .(سالاری‌فر،آذربایجانی و رحیمی نژاد ،1384). رفتار های انسان منحصر به رفتار ها قابل نظارت و مشاهده نیست بلکه مشتمل بر ابعاد ذهنی، عرفی و عاطفی می باشد که به صورت هشیار و ناهشیار وجود دارند. نظارت بر این رفتارها و شناخت آنها برای دیگران دشوار است. زیرا آگاهی بر حالات درونی و پوشیده انسان برای دیگران ممکن نیست مگر اینکه خود فرد بخواهد از آنها پرده بردارد . (همان) خود شکوفایی : آبراهام مازلو به عنوان پدر روانشناسی انسان دوستانه بینشی را نسبت به ارزشها ایجادکرده است او این حقیقت را یافت زمانی که اشخاص در سلسله مراتب نیازها حرکت کنند و ارزشهای بنیادی آنان شامل امنیت، تعلق، احترام، و عزت نفس تأمین شود، قادر خواهند بود تا ظرفیت خودشان را برای زندگی سالم و بالغ توسعه دهند وی این ظرفیت را خود شکوفایی نامید و آن را به عنوان " استفاده کامل و کشف استعدادها، ظرفیت‌ها، و پتانسیل‌ها" توضیح می دهد.( اسیاجت ، 2004) بر خلاف نیازهای کاستی که از محرومیت انسان سرچشمه می گیرند، فرانیازها نیرویشان را از میل آدمی به رشد و بالندگی کسب می‌کنند. فرانیازها به نیازهای مربوط به خودشکوفایی یا تحقق خویشتن نیز معروفند. اینها عبارتند از نیازهای فرد برای رسیدن به آنچه که در حد اکثر توان و استعداد دارد. نیازهای خود شکوفایی مواردی چون کنجکاوی ، اشتیاق به شناخت ، یادگیری کسب حقیقت، دانش اندوزی، تجربه کردن ، درک زیبایی ونظم و هماهنگی را شامل می شود لفرانسوا در توصیف خود شکوفایی گفته است " خود شکوفایی یک فرایند است نه یک حالت" فرایند رشد، یعنی شدن و بالیدن . ( سیف ،1384: 352). تعاریف عملیاتی : رفتاردینی : دراین پژوهش منظورازرفتاردینی نمره ای است که پاسخگویان ازپرسشنامه 9سوالی رفتار دینی (علوی 1379) دریافت می دارند. روابط عاطفی موجود درخانواده : مقصود نمره ای است که پاسخگویان ازپرسشنامه 23 سئوالی سنجش روابط عاطفی ( علوی ، 1387) دریافت می کنند. خودشکوفایی: منظور امتیازی است که دانش آموزان از پرسشنامه8 سوالی خودشکوفایی( گنجه‌ای، 1386) دریافت می دارند. عوامل شخصی : به عوامل همچون سن و جنس گفته می شود.که امکان دستکاری در آنها وجود ندارد. عوامل آموزشی : به عواملی همچون مقطع تحصیلی، معدل، پایه تحصیلی گفته می‌شود. که امکان دستکاری در آنها وجود دارد . فصل دوم پیشینه تحقیق 2171700407543000 2-1-24-تعریف خود شکوفایی : خود شکوفایی در مفهوم عمده و کلاسیک خود نخستین بار توسط گلد اشتاین روانپزشک آلمانی مورد بحث وبررسی قرار گرفت او خود شکوفایی را به صورت توانایی ذاتی نیرومند موجود در هر فرد تعریف نمود که موجب شکوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد . گلداشتاین معتقد بود برای آن که انسان به موفقیتهای بزرگ دست یابد باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین نحو ممکن کنار بیاید و چنانچه محیط وزندگی هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کنند مثلاً موجب بیماری انسان شوند ، انسان باید در بهبود این قبیل مشکلات سعی بنماید تابدین ترتیب به مرزهای خود شکوفایی درک وفعال نمودن همه استعداد های خود نزدیک شود . در این مورد روانشناس دیگری به نام راجرز نشان داده است انسانهایی که توانایی پیدا کنند و در حقیقت بتوانند به طور کامل افکار و اعمال خود را کنترل نمایند به خود شکوفایی که والاترین درجه انسانیت است نائل خواهند شد . از دیگر معتقدان به نظر خود شکوفایی که آن را با مفاهیم عالی عجین کرده و به اوج قدرت رسانید آبراهام مزلو روانشناس آمریکایی است تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق مزلو پیرامون این قبیل مقولات سبب تکوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز موسوم به انسان گرا گردید. او خود شکوفا یی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست . (آذربایجانی) لفرانسوا (1997): در توصیف خود شکوفایی گفته است: خود شکوفایی یک فرآیند است نه یک حالت، فرآیند رشد یعنی رشد وبالیدن . انواع نیازهای مزلو به صورت سلسله مراتب دردنبال هم قرارمی گیرند یعنی اینکه نیازهای رده پایین باید حداقل تا حدودی ارضاء شوند تا اینکه فرصت برای ارضای نیازهای سطح بالا تر فراهم آید. ازآنجا که مهمترین وآشکارترین نیازهای انسان نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمی هستند توجه به این دسته ازنیازهای کودکان نخستین وظیفه معلمان ووالدین است . دانش آموز گرسنه را با هیچ تدبیری نمی توان وادارکرد تا به درس وبحث معلم گوش فرا دهد وهمین قیاس ازمعلم گرسنه نیز نمی توان انتظارداشت که وظیفه آموزشی خود را به درستی انجام دهد.پس ازارضای نیازهای جسمانی، نیازهای مربوط به احساس امنیت، عدم نگرانی خاطرو محیطی امن بدور از تهدید و خطرجای نیازهای قبلی را می گیرد .کودکان باید در محیط آموزشگاه احساس آرامش کنند وازعوامل تهدید آمیز به درو باشند تا بتوانند به یادگیری بپردازند. وقتی که دانش‌آموز وآموزگار از نگرانی مسائل فوق فارغ شدند، آنگاه به محبت دوستی وتعلق خاطر نیاز خواهند داشت. مردم به محبت کردن ومورد محبت قرارگرفتن نیازمندند . به اعتقاد مزلو زندگی جدید درشهرهای بزرگ انسان را ازارضای این دسته از نیازهای خود محروم ساخته است . قطع رشته های خانوادگی درشهرهای بزرگ ، نبودن تماس رودر رو و روابط متقابل میان افراد که در جوامع کوچک روستایی امری متداول است وهمچنین وجود عوامل شخصیت زدای جوامع صنعتی مانع ازبرآوردن نیازهای دسته اخیرمی شوند. پس ازآنکه نیازهای سطح سوم ارضاءشدند نوبت به نیازهای مربوط به عزت نفس یعنی نیازبه قدرشناسی خود ومورد قدرشناسی دیگران واقع شدن می رسد. منظورازاین نیازها آن است که فرد احتیاج دارد تا درخانه ، اجتماع ومحل کارمورد احترام و قدردانی دیگران واقع شود وخود نیزتصور مثبتی از خویشتن داشته باشد. وبالاخره وقتی که همه این نیازها برآورده شدند ، انسان به فکر خودشکوفایی می افتد یعنی می کوشد تا توانایی‌ها واستعدادهای خودش را کشف کند وآرمانهایش را محقق سازد ومزلو معتقد است که این دسته ازنیازها تنها درانسانهایی که دارای شخصیت سالم هستند یافت می شود وتنها یک درصد مردم به آن دست می یابند وعلت آن را اینگونه توضیح می دهد که اکثر مردم قدرت شناسایی توانایی های بالقوه خود را ندارند زیرا بیش ازحد مطیع الگوهای قالبی فرهنگ خود هستند ولذا نیازهای فردی خویش را نادیده می گیرند همچنین او متذکرمی شود که نیازهای مربوط به امنیت مردم را ازخطرکردن برحذرمی دارند و راه های درگیر شدن با تجربه های تازه را درآنها می بندند. مزلو ویژگیهای افراد خود شکوفا را به شرح زیرتوصیف کرده است : - توانایی پذیرش خود ودیگران - داشتن درک دوستی ازواقعیت - طبیعی بودن - مشکل محور بودن به عوض خود محوربودن - علاقمند به تنهایی وخلوت - مقاومت دربرابرهم شکل شدن با دیگران - همدلی نسبت به دیگران مزلو می گوید :انسان کامل کسی است که به بالاترین سطح نیازها ، دست بیابد یعنی اگرفرد نیازهای چهارگانه پیش ازنیازبه خود شکوفایی را برآورده سازد اما به مرحله خود شکوفایی نرسیده باشد انسان کاملی نیست .نیازبه خود شکوفایی درافراد مختلف متفاوت است. دریک شخص ممکن است به صورت نیازبه رویاندن گیاهان جلوه کند ، دردیگری به صورت مادرخوبی شدن ، ودرشخص دیگربه صورت شاعریا نویسنده شدن .(سیف:1383: 350-354) 2-1-25- انتظار والدین ازفرزندان : بدیهی است که هرچه پدرومادردوست دارد که فرزندش بهترین باشد اما باید به استعدادها وتواناییهای بچه ها نیز توجه کرد بهترین تنها یک نفراست وما نباید بقیه را به دلیل آنکه آن یک نفرنیستند مورد اعتراض وفشارقراردهیم . آیا اگرکاری را نتوان عالی انجام داد اصلاٌ نباید به دنبال آن هم رفت؟ این درست نیست که موفقیت معادل بی نقصی وکمال بدانیم . شاید موفقیت آن است که کاری را بهتراز گذشته انجام دهیم زیرا تا زمانی که برای انجام کاری تلاش می کنیم درحال رشد وارتقای خویشتن هستیم. اگرپدرومادرهدف معقول وقابل دسترسی برای فرزند خود تعیین کنند وآنها را کمتردچار کمال طلبی وبهترین بودن کنند بچه ها طعم شادی ولذت را درسراسرزندگیشان بیشترمی چشند. کودکانی که بتوانند بخندد، شاد باشند وکنجکاوانه همه چیزرا مورد بررسی وتأمل قراردهند درمقابل فشارهای آینده نیزبهترازخود مقاومت وپایداری نشان خواهند داد. آموختن روش حل مسأله به فرزندان، از بستن بند کفش گرفته تا عبوربی خطرازعرض خیابان ازغذا خوردن گرفته تا یافتن جواب مسأله ریاضی، همگی ازجمله آموزشهایی است که هرپدرومادری برای رسیدن به استقلال فردی به فرزندش می آموزد ، علاوه برآن زمانی که کودک بتواند مشکلی را به تنهایی حل کند احساس خوبی درمورد تنهایی هایش پیدا خواهد کرد وقتی که کودک به مانعی برمی خورد خواه رنجیدن ازدست دوستش وخواه حل یک معمای مشکل می تواند با استفاده ازروش حل مسأله درصدد رفع آن نیز برآید. روش حل مسأله عبارتنداز: 1-شناسایی مشکل 2-شرح حل مسأله 3-سنجش راههای مختلف 4-تشخیص اینکه به تنهایی می توان مشکل را حل کند یا به کمک احتیاج دارد . 5- در صورت احتیاج به کمک می تواند ازبزرگسالان کمک بگیرد. امکان درخشیدن به کودک داده شودهرکودکی توانایی واستعداد خاصی دارد چرا نباید این امکان را به اوداد که خودی نشان دهد. وقتی شورواستقبال فرزند را برای کمک وهمکاری بپذیرد ونشان دهید که تحت محبت‌های او قرار گرفته اید بدون شک موجب شادی ومسرت والبته اعتماد به نفس اوخواهید شد. (نیک خو،1387: 67) 2-1-26- سلسله مراتب نیازهای انسان : آبراهام مزلو روانشناس آمریکایی که دردهه 1950 درباره نظریه انگیزش تحقیق می کرد معتقد بود اشخاص تحت تأثیرنیازهای مشترک برانگیخته می شوند دراین نیازها یا هدفها اگرچه با تغییرشرایط شخصی دچارتغییروتحول شوند اما با مجموعه ازالگوها سازش پیدا می کنند وبعضی ازنیازها اساسی‌تر از بقیه هستند واگربرآورده نشوند غالب وبارز می شوند. اوهفت نیازمتفاوت را شناسایی کرد که از نظر او به لحاظ اهمیت دارای ارجحیت هایی بودند. ازاین رو واژه سلسله مراتب را مطرح ساخت . او براین باوربود که فقط زمانی که نیازهای اساسی ما تحقق می یابد ما را به حرکت به پیش وادارمی سازد تا به برآوردن مهمترین نیازبعدی خود برآییم. مزلو استدلال می کرد که نیازاولیه ما بقاء است ، غذا ، لذات جنسی وخواب نیازهای بیولوژیکی ما هستند. این نیازها ما ونوع ما را زنده نگاه می دارند . وقتی به قدرکافی بخوانیم وبخوریم وبنوشیم ، زمان ونیروی لازم را برای برطرف کردن مهمترین نیازبعدی امنیت واطمینان خاطربدست می آوریم . وقتی احساس امنیت واطمینان خاطرکنیم ، می توانیم نیازبه تعلق داشتن ومورد مهرومحبت قرارگرفتن پیدا کنیم و در این زمینه نیاز را درمکانی میانی سلسله مراتب خود جای دارد . به نظرمزلو شوروشوق ما برای کسب دانش تقریباً درآخرین مرحله جای دارد یعنی تنها زمانی که همه نیازهای دیگرمان برآورده می شود کنجکاو می شویم وبه جستجوی پاسخهایی برای سئوالات خود برمی آییم.طرح «سلسله مراتب» نیازهای مزلو گاهی به شکل مثلثی طبقه بندی شده ارائه می شود که درآن مهمترین نیازهای انسان روی قاعده مثلث نوشته می شود ونیازهای بعدی به همین ترتیب به طرف رأس مثلث ، درآن ثبت می شوند نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو علی رغم سادگی بسیارسودمند ومفید است این طبقه بندی نیازها به همه ما از جمله کودکان ، کمک می کند تا اهمیت قرارگرفتن درچارچوب ذهنی درست یا وضعیت آمادگی عاطفی را درک کنیم تکالیف خاصی ازقبیل اجتماعی بودن ویادگیری وپیشرفت را برعهده بگیریم . بیشتر اوقات ، همه ما نسبت به کودکان بینشی فاقد احساس ومحدود داریم وتصورمی کنیم که آنان می توانند وباید بتوانند تمام خواسته های ما را به همان دقتی که خودمان می خواهیم تأمین کنند . ( هارتلی ، بروئر، ترجمه ناهیدی،1388: 60) آبراهام مزلو (1970) نیازهای انسان را به صورت سلسله مراتبی تقسیم کرده است نیازها ابتدا به دو دسته کلی تقسیم شده اند : نیازهای کمبود یا کاستی ونیازهای رشد یا بالندگی . مزلو نیازهای دسته اول را نیازهای اساسی ونیازهای دسته دوم را فرا نیازها نام گذاری کرده است . هریک از این دو دسته نیازشامل تعداد طبقه به شرح زیراست : نیازهای اساسی: نام دیگرمزلوبرای نیازهای اساسی نیازهای کمبود یا کاستی است علت این نام گذاری آن است که نیازهای کاستی زمانی که ارگانیزم دررابطه با یک نیازکمبودی دارد مثلاً (غذا یا آب) برانگیخته می‌شود این نیازها به چهار دسته تقسیم شده اند: 1-نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمی ، شامل آب ، غذا ، خواب ، حرارت مناسب و... 2-نیازبه عشق وتعلق ، شامل نیازبه ایجاد روابط متقاقل با دیگران ومحبت کردن ومورد محبت واقع شدن. 3-نیازبه امنیت یا ایمنی ، شامل نیازبه محیطی امن وبه دورازتهدید. 4-نیازبه عزت نفس یا احترام به خود ، شامل احساس کسب توفیق وتأیید، احساس شایستگی واحساس کفایت ومهارت ، یعنی نیازفرد به ایجاد تصورمثبتی دردیگران نسبت به خودش. فرانیازها یا نیازهای مربوط به خود شکوفایی : برخلاف نیازهای کاستی که ازمحرومیت انسان سرچشمه می گیرند ، فرانیازها نیرویشان را ازمیل آدمی به رشد وبالندگی کسب می کنند . فرانیازها به نیازهای مربوط به خودشکوفایی یا تحقق خویشتن نیز معروف‌اند. اینها عبارتند ازنیازهای فرد برای رسیدن به آنچه که درحداکثرتوان واستعداد دارد . نیازهای خود شکوفایی مواردی چون کنجکاوی اشتیاق به شناخت ، یادگیری کسب حقیقت ، دانش اندوزی ، تجربه کردن ، درک زیبایی ونظم وهماهنگی را شامل می شوند. نیازهای خود شکوفایی مواردی چون کنجکاوی ، اشتیاق به شناخت ، یادگیری کسب حقیقت دانش اندوزی ، تجربه کردن ، درک زیبایی ونظم وهماهنگی را شا مل می شود. 2-1-27- ویژگیهای افرا خود شکوفا ازنظرمزلو: -پذیرش( خود ،دیگران ، طبیعت): آنها می تواندن کاستیها وگناهان، صفتها وشرارتهای آدمی را به همانگونه که ویژگیهای طبیعت را بپذیرند ، کسی ازخیس بودن آب، یا ازسختی صخره ها ، یا ازسبزی درختان شکایت نمی کند. همان گونه که کودک با چشمهایی بازعاری ازهرگونه انتقاد بی‌ توقع ومعصوم به جهان می نگرد وصرفاً آنچه را که می گذرد بدون آنکه درباره اش بحث کند یا خواستاردگرگونی آن باشد ملاحظه ومشاهده می کند، یک فرد خود شکوفا نیزگرایش دارد به همان ترتیب به طبیعت بشریخود ودیگران بنگرد . اولین و آشکارترین سطح پذیرش درسطح به اصطلاح حیوانی است . این دسته ازافراد خود شکوفا گرایش دارند که حیوانات خوبی باشند ، اشتهایشان قوی باشد وبدون تأسف ویا شرم یا عذرخواهی خوش بگذارنند . آنها نه تنها درسطوح پایین انگیزشها بلکه در همه سطوح مانند محبت، ایمنی، تعلق، افتخار و عزت نفس نیزقادرند خودشان را بپذیرند وآنها همه این حالات را بدون چون وچرا می پذیرند و این صرفاً به این دلیل است که تمایل دارند عملکرد طبیعت را بپذیرند نه اینکه با آن به این دلیل که چیزهایی با الگویی متفاوت شناخته است به مجادله بپردازد. آنچه که رابطه نزدیکی با خود پذیری وپذیرش دیگران دارد عبارت است از: 1-فقدان حالت دفاعی ، ظاهرسازی ونقش بازی کردن ، یا ژست درآنها . 2-بی رغبتی آنها نسبت به چنین اعمال تصنعی دردیگران . ریا، تزویر، نفاق ،گستاخی، تظاهر، نقش بازی کردن ، سعی درتأثیرگذاری دردیگران ازراه های تصنعی آنها تقریباً فاقد همه این صفاتند. آنها می توانند حتی با معایب خودشان به راحتی زندگی کنند. آنچه افراد سالم واقعاً ازآن احساس گناه می کنند ( یا شرمندگی ، نگرانی ، غم یا تأسف ) می کنند عبارتند از: 1- معایب قابل بهبود مانند کاهلی ، بی فکری ، بدخلقی ، رنجاندن دیگران . 2- بقایای دیرپای فقدان سلامت روانی مانند تعصب ، رشک وحسد . 3- عادت ها 4- کاستی های نوع بشریا فرهنگ یا گروهی که آنها با آن همسان شده اند. خودانگیختگی ، سادگی ، طبیعی بودن : همه افراد خودشکوفا را می توان نسبتاً خودانگیخته درروابط بسیارخودانگیخته ترازآن درزندگی درونی، افکار، تکانش‌ها و غیره توصیف کرد. سادگی، فطری بودن و حفظ حالت طبیعی عدم تلاش برای تأثیرگذاری ، ویژگی رفتار آنها است . این الزاماً به معنای رفتاری که به طوردایم غیرقراردادی باشد نیست البته اگرمی بایست یک شمارش واقعی از تعداد دفعاتی که فرد خود شکوفا به شیوه قراردادی رفتارکرده است به عمل می آوردیم رقم بالایی بدست نمی‌آمد. قراردادی نبودن او سطحی نیست بلکه ذاتی ودورنی است. تکانش ها ، فکر خود آگاهی اوست که به گونه ای چنین معمول وغیرقراردادی خود انگیخته وفطری است .ظاهراً با تشخیص اینکه دنیای افرادی که او با آنها زندگی می کند نمی تواند این ویژگی را درک کند یا بپذیرد ، وازآنجا که او تمایلی به رنجاندن آنها ویا دعوا برسرهرمسئله جزئی آنها را ندارد ، لذا با شانه بالا انداختن توأم با خوش خلقی وبا ظرافت هرچه تمام تربه تشریفات ومراسم قراردادی آنها تن خواهد داد.وزندگی انگیزشی افراد خودشکوفا نه تنها ازلحاظ کمی که از لحاظ کیفی هم متفاوت ازافراد معمولی است. افراد خود شکوفا به مفهوم عادی کلمه تقلا نمی کنند بلکه بیشترپیشرفت می کنند. آنها سعی شان براین است که تا حد کمال رشد یابند وهرچه کاملتربه شیوه خودشان پیشرفت کنند انگیزش مردان عادی این است که برای رضامندیها ی نیازهای اساسی که فاقد آن هستند تلاش کنند. اما افراد خود شکوفا در واقع هیچ یک ازاین رضامندیها را فاقد نیستند ودرعین حال دارای تکانش می باشند . آنها کارمی کنند، سعی می کنند وبلند پرواز هستند هرچند به مفهومی غیرعادی . انگیزه آنها فقط رشد منش ، تجلی منش، پختگی وبلوغ وپیشرفت ودریک کلام خودشکوفایی است . مسأله مداری : افراد خود شکوفا به مسایل خارج ازخودشان توجه دارند دراصطلاح جاری آنها بیشترمسئله مدارهستند تا خود مدار. آنها عموماً برای خودشان مشکل به شمارنمی آیند ودرکل توجه زیادی به خودشان مثلاً درمقایسه با درون نگری عادی که درافراد فاقد ایمنی یافت می شود ندارند. این افراد معمولاً دارای رسالتی درزندگی هستند ووظیفه ای برای انجام دادن دارند وخارج ازخودشان مسأله ای دارندکه بسیارازنیروی آنها را به خود اختصاص می دهد. می توان گفت که اهداف افراد خود شکوفا به جزدرچند مورد ، معمولاً مربوط می شوند به مسایل اساسی وسئوالهای جاودانی ازآن گونه که آموختیم آنها را فلسفی یا اخلاقی بنامیم .به نظرمی رسد که آنها هرگزآنقدربه درختان نزدیک نمی شوند که ازدیدن جنگل بازبمانند. آنها دردرون چارچوبی از ارزشها کارمی کنند که کلی است ونه جزئی ، جهانی است نه محلی وبا قرون سروکاردارد نه با لحظه ها.دریک کلام همه این افراد هرچند ساده وبی تکلفند اما به هرمفهومی فیلسوف به شمار می روند . به نظرمی آید که این نگرش موجب نوعی آرامش خاطر وعدم نگرانی نسبت به مسائل آنی باشد، که زندگی را نه تنها برای خود آنها بلکه برای همه افرادی که با آنها سروکاردارند آسان تر می کنند. -کیفیت کناره گیری ، نیازبه خلوت وتنهایی: افراد خود شکوفا می توانند بدون زیان رساندن به خودشان وبدون ناراحتی منزوی باشند. به علاوه آنها به طور قطع انزوا خلوت را به میزان بسیاربیشتری نسبت به افراد معمولی دوست دارند اغلب برای آنها امکان پذیراست که دورازصحنه نزاع باشند وازآنچه که موجب آشفتگی دیگران می شود خود را آسوده وآرام نگه دارند . برای آنها آسان است که محتاط وکناره گیرونیزآرام ومتین باشند. آنها مایلند که به تغییری که خودشان ازیک وضعیت دارند اعتماد کنند تا به آنچه که سایرمردم درباره آن ، احساس یا فکرمی کنند این احتیاط می تواند رنگ زهد وگوشه گیری به خود بگیرد. این ویژگی کناره گیری ممکن است رابطه ای با برخی ازویژگی های دیگرنیزداشته باشد از جمله آنها بیشتر مسئله مدار هستند تا خود مدار . این حتی هنگامی که خودشان تمایلاتشان ، انگیزه ها ، امیدها ویا آرزوهایشان با اشکال مواجه می شود . نیز صادق است نتیجه این که آنها قادرند به میزانی که معمولاً از عهده افراد عادی خارج است تمرکز داشته باشند. تمرکز شدید، پدیده هایی از قبیل حواس پرتی قدرت فراموش کردن و بی خبر بودن از دنیای خارج به عنوان دستآوردی فرعی به وجود می آورد . مثالهایی در این مورد عبارتند از : توانایی در آرام خوابیدن ، داشتن اشتهایی واقعی و سالم قدرت تبسم وخندیدن در طول دوره‌ای از مشکلات، نگرانی و مسئولیت کناره‌گیری در روابط اجتماعی با اکثر مردم دردسرها و مشکلات خاصی را می آفریند. این را افراد نرمال به راحتی به عنوان سردی ، تکبر ،نداشتن عاطفه غیر دوستانه بودن وحتی عداوت تعبیر می کنند .در مقابل ، رابطه دوستی معمولی نوعاً حالت وابستگی بیشتر توقع متقابل وتمایل به تایید دیگران ، تحسین ، حمایت ، صمیمیت وانحصاری بودن را طلب می کند این واقعیت دارد که افراد خود شکوفا به مفهوم عادی کلمه نیازی به دیگران ندارند . افراد خود شکوفا خودشان تصمیم می گیرند ، خودشان داوری می کنند، هر کاری را به رأی خود آغاز می کنند و مسئول خود وسرنوشت خودشان می باشند .بسیاری از مردم خودشان تصمیم نمی گیرند بلکه می گذارند .بازاریاب ها ، والدین ، تبلیغ کننده گان تلویزیون و روزنامه ها و... به جای آنها تصمیم بگیرند آنها به جای اینکه افرادی ذاتاً فعال و تعیین کننده باشند مهره هایی هستند که دیگران آنها به حرکت در می آورند . از این رو آنها این آمادگی را دارند که در برابر تصمیمی دیگران کاملاض احساس درماندگی، ضعف و ناتوانی بکنند آنها طعمه ای هستند برای صیادان ، بیشتر ناله کنندگانی سست عنصرند تا افرادی مصمم و مسئول . - خود مختاری ، استقلال فرهنگ ومحیط ، اراده عوامل فعال : از آنجا که افراد خود شکوفا تحت کشش انگیزش رشد قرار دارند و نه وسائل کمبود ، لذا درمورد رضامندی های عمده خودشان متکی به دنیای واقعی یا سایرافراد ، فرهنگ ها، یا وسایل رسیدن به هدف به طورکلی متکی به رضامندی خارجی نیستند . بلکه آنها برای پیشرفت خودشان ورشد مداوم به توانایی های بالقوه به منابع پنهانی خودشان متکی هستند . درست همانگونه که درخت به نورخورشید وآب وغذا نیازمند است ، همین طوراکثرمردم به محبت ، ایمنی وسایررضایتمندی های ازنیازاساسی که فقط از بیرون تأمین می شوند نیازمند هستند . اما هرگاه این کمبود های درونی به کمک ارضا کننده های خارجی بدست آمدند ، هرگاه این کمبودهای درونی به کمک ابداع کننده های بیرونی سیراب شدند مسأله واقعی پیشرفت انسانی فرد یعنی خود شکوفایی آغاز می شود. این عدم وابستگی به محیط به معنای استواری نسبی دربرابرفشارها ، ضربه ها ، محرومیت ها ، ناکامی ها ونظایرآن است. این افراد می توانند درکوران اوضاعی که سایرافراد را حتی به خود کشی می کشاند، آرامش نسبی خود را حفظ کنـنـد، این افراد را قائم به ذات نیز توصیف کرده اند. افراد دارا ی انگیـزش کمـبود باید افـراددیگری رادرکنارخود داشته باشند. چون اکثررضامندیهای نیازاساسی آنها (محبت ، ایمنی احترام، حیثیت ، تعلق) می توانند تنها ازطریق سایرانسانها حاصل آیند. اما درمورد افراد دارای انگیزه رشد دیگران ممکن است عملاٌ دست وپا گیرآنها باشند. تعیین کننده های رضامندی وزندگی خوب دراین مرحله برای آنها درون فردی است نه اجتماعی . آنها به حد کافی قوی شده اند که بی نیازازتأیید سایرافراد ویا حتی محبت آنها باشند. عزت وافتخار، منزلت ، پاداشها، شهرت ، حیثیت ومحبتی که آنها می توانند اعطا کنند بایستی اهمیت کمتری ازپیشرفت خود ورشد دورنی داشته باشد . بایستی به خاطربیاوریم که بهترین شیوه ای که ما برای رسیدن به این عدم وابستگی به محبت واحترام می دانیم ، حتی اگرتنها شیوه هم نباشد، این است که به حد کافی از همین محبت واحترام درگذشته برخوردارشده باشیم . -استمرارتقدیروتحسین: افراد خود شکوفا این توانایی شگفت آوررا دارند که بارها وبارها به گونه ای تازه وساده لوحانه خوبی‌های اساسی زندگی را با احترام ، لذت ، شگفتی وحتی با وجد وشعف تحسین کنند ، هرچند که این تجربیات درنظردیگران می تواند بی رنگ شده باشد ، لذا برای چنین فردی ، هرغروب آفتاب می تواند به زیبایی اولین غروب باشد و هرگلی ، حتی بعد ازآنکه یک میلیون گل دیگررا دیده باشد می تواند به طورهیجان انگیزی دوست داشتنی باشد. هزارمین نوزادی را هم که ببیند درست به اندازه اولین نوزادی که دیده است برایش مخلوقی خارق‌العاده به شمارمی رود. برای چنین افرادی حتی امورلحظه به لحظه ، روزانه وعادی زندگی می تواند شورانگیز، مهیج ووجد آور باشد . این احساسات شدید، همه وقت پیش نمی آید ، بلکه گهگاه اما درغیرمنتظره ترین لحظات پیش می آید ونه بطور معمول . برخی ازآنها اصولاً به طبیعت روی می آورند . کودکان را انتخاب می کنند ، آهنگ سازان بزرگ را ، اما به یقین می توان گفت که آنها ازتجارب اساسی زندگی وجد ، الهام ونیروکسب می کنند هیچ یک ازآنها مثلاً همین نوع واکنش را ازسررفتن به یک کلوپ شبانه یا بدست آوردن پول زیاد ویا خوش گذراندن دریک مهمانی بدست نمی آورند. عادت کردن به مواهبی که داریم خود یکی ازمهمترین مولدهای تدریجی شرارت ، مصیبت ورنج آدمی است . ما به آنچه که آن را عادی می پنداریم کم ارج می نهیم ولذا بسیارمستعدیم که حقوق انسانی ارزشمند خود را به یک وعده بفروشیم ودرپی آن دستخوش تأسف ،اندوه وتحقیرنفس شویم . متأسفانه آمادگی برای دوست داشتن وتقدیراز همسران ، کودکان ودوستان پس ازمرگ ، آنها بیش ازهنگامی است که هنوززنده اند. چیزی شبیه به همین نیزدرمورد سلامت جسمی ، آزادی سیاسی ورفاه مادی صادق است ما به ارزش واقعی آنها هنگامی پی می بریم که آنها را ازدست داده باشیم . - حس همدردی: آنها علی رغم خشم ، ناشکیبایی ویا بیزاری اتفاقی دارای احساس همسانی ، همدردی وعطوفت عمیقی نسبت به انسانها می باشند. به همین دلیل تمایلی واقعی برای کمک به نژاد بشردارند چنانکه گویی آنها همگی اعضای یک خانواده واحد هستند. احساس فرد نسبت به برادرانش حتی اگراین برادران نادان، ضعیف یا حتی گاهی پلید هم باشند ، به طور کلی توأم با عطوفت خواهد بود. با این وجود آنها را آسانترازغریبه ها می توان عفوکرد. اگردیدگاه انسان به حد کافی وکلی نباشد واگربردورانی طولانی اززمان گسترده نشده باشد. آنگاه انسان نمی تواند این احساس همسانی با نوع بشررا دریابد. فرد خود شکوفا روی هم رفته تفاوت زیادی درفکر، تکانش ، رفتاروهیجان با دیگران دارد اوبه طرق اساسی وخاصی به غریبه ای درسرزمینی بیگانه شبیه است هرچند که دیگران ممکن است علاقه زیادی به او داشته باشند. اما افراد معدودی واقعاً او را درک می کنند . نقایص معمولاً درنظراو چیزی جزدرد سرنیستند گاهی اوقات به فاجعه ای تلخ بدل می شوند. با اینکه او بعضی وقت ها فاصله زیادی با آنها دارد، با این وجود احساس نوعی خوشایندی اساسی با این مخلوقات می کند ، مخلوقاتی را که او باید اگرنه با فروتنی دست کم با علم به این مسأله با آنها برخورد کند که او می تواند بسیاری کارها را بهترازآنها انجام دهد که او می تواند چیزهایی را ببیند که آنها قادربه دیدن آنها نیستند. واین که حقیقتی که درنظراو بسیارواضح وروشن است ازدید اکثرمردم پنهان است . - روابط بین فردی : افراد خود شکوفا دارای روابط بین فردی ژرف تری ازدیگربزرگسالان می باشند .آنها قادربه همجوشی بیشتر، عشق وسیع تر، همسانی کاملترند وقادرند بیش ازآنچه که سایرمردم تصورش را می کنند مرزهای شخصی را ازمیان بردارند. حلقه دوستان آنها تقریباً کوچک است. تعداد کسانی را که آنها عمیق اند دوست می دارند اندک اند ودلیل آن هم تا حدی این است که نزدیک بودن زیاد به یک نفربه این شیوه خودشکوفا ، به نظرمی رسد نیازمند مدت زیادی باشند. ارادت یک موضوع لحظه ای نیست . این افراد تمایل دارند که تقریباً نسبت به همه کس مهربان ویا لااقل بردبار باشند. آنها علاقه بسیارشدیدی به کودکان دارند وبه آسانی تحت تأثیر آنها قرار می گیرند. به یک مفهوم بسیار واقعی وخاص آنها دوستدار یا بالاترازآن غمخوارتمامی نوع بشرمی باشند. - ساختار منشی مردم گرا: آنها به عمیق ترین مفهوم ممکن مردم گرا هستند. همه این افراد دارای ویژگی های مردم گرایانه سطحی وآشکاری هستند . آنها با هرکسی که از منش مناسبی برخوردارباشد. بدون درنظرگرفتن طبقه تحصیلات اعتقاد سیاسی ، نژاد ویا رنگ می توانند مهربان باشند وهستند. درواقع اغلب چنین به نظر میرسد که گویی آنها حتی ازاین تفاوت ها که درنظرمردم عادی این قدرآشکارومهم است آگاه نباشد آنها نه تنها دارای این کیفیت آشکارهستند بلکه احساس مردم گرایانه آنها ازاین هم فراترمی رود . برای مثال آنها این توانایی را دارند که از هر کسی که چیزی برای یاد دادن به آنها دارد بدون توجه به هر ویژگی دیگری که این شخص مکن است داشته باشد بتوانند چیزی فرا گیرند .آنها در یک چنین رابطه یادگیری ، مدعی هیچگونه حرمت ظاهری یا منزلت و یا اعتبار سنی و یا نظایر آن نیستند .حتی بایستی گفت :که آنها در یک خصیصه که می توان آن را نوع خاصی از تواضع نامیده مشترک هستند. همه آنها کاملاً آگاهند که در مقایسه با آنچه که می توان دانست و آنچه که دیگران می دانند اندک می دانند به همین دلیل این آمادگی در آنها وجود دارد که در برابر کسانی که بتوانند به آنها بیاموزند که خود آنها نمی دانند یا مهارتی دارند که آنها فاقد آن هستند بدون تظاهر و به گونه ای صادقانه مؤدب و حتی متواضع باشند . آنها این احترام صادقانه را برای نجاری قابل ، قایل هستند یا برای هر کس دیگر که استاد ابزار و حرفه خود باشند این افراد که خود نخبه اند ، افراد نخبه را به دوستی خود بر می گزینند اما این نخبه بودن بیشتر در منش استاد و شایستگی است تا در اصل و نسب ، عنوان ، خانواده ، سن ، جوانی، شهرت ویا قدرت یکی از عمیق ترین و در عین حال مهمترین گرایشها ، که به سختی میتوان به آن رسید، این است که برای هرموجود انسانی صرفاً به این دلیل که یکی از افراد بشر است به میزان معینی احترام قائل شویم ، افراد خود شکوفا ظاهراً تمایلی ندارند که در خوارشمردن ، هتک حرمت و اهانت ورزیدن ، حتی به افراد اوباش ، پارا از یک حدمعین وحداقل فراتر بگذارند و این در عین حال با حس تشخیص آنها از درست و غلط و نیک و بد در یک راستا قرار دارد . احتمال ضد حمله علیه افراد شرور و رفتار شرارت آمیز در آنان نسبت به افراد معمولی بیشتر است نه کمتر . آنها در مورد خشم خودشان بسیار کمتر از افراد عادی ، آشفته سست اراده و یا دارای احساس دو گانه هستند . - تشخیص بین وسیله وهدف ، وبین نیک وبد : افراد خود شکوفا در زندگی حقیقی‌شان ، راجع به تفاوت بین خطا وصواب درتردید جدی نیستند. آنها چه توانسته باشند موضوع را به عبارت درآورند یانه ، به ندرت آن آشفتگی ، سردرگمی ، ناسازگاری ویا کشمکش دربرخوردهای اخلاقی افراد معمولی بسیاررایج است درزندگی روزمره شان ازخود نشان داده اند این مطلب را می توان به این تعبیر بیان کرد این افراد قویاً پایبند اخلاقند، دارای استانداردهای اخلاقی معینی هستند،کاررا درست انجام می دهند وخطاکارنیستند که پندارهای آنان ازثواب وخطا وازنیک وبد اغلب قراردادی نیست . افراد خود شکوفا اکثراوقات چنان رفتارمی کنند که گویا وسایل واهداف برای آنها به وضوح قابل تمییزاست به طور کلی ، توجه آنها بیشتربه اهداف متمرکزاست تا به وسایل، ووسایل به طورقطع کاملاً تابع این اهداف هستند . - شوخ طبعی فلسفی وغیرخصمانه : شوخ طبعی افراد خود شکوفا ازنوع معمولی نیست آنها آنچه را که درنظرافراد عادی مضحک است ، مضحک نمی دانند. ازاین رومزاح خصمانه ( با رنج دادن دیگران مردم را به خنده وا داشتن) مزاح برتری طلبانه ( به حقارت کسی خندیدن ) ویا مزاح خارج ازنزاکت آنها را نمی خنداند . اختصاصاً آنچه را که آنها مزاح می دانند پیوستگی نزدیک تری با فلسفه دارد تا با هرچیزدیگر. آن را میتوان مزاح واقعی نیزخواند زیرا تا حد زیادی تشکیل شده است ازبه باد تمسخرگرفتن کل افراد بشر، هنگامی که دست به حماقت می زنند یا جایگاه خودشان را درجهان فراموش می کنند ویا سعی می کنند خود را بزرگ جلوه دهند حال آنکه درواقع کوچکند. دریک مبنای ساده کمی می توان گفت که خود شکوفا ها نسبت به متوسط جمعیت اغلب کمتر بذله گو هستند ، نوع معمولی لطیفه گویی ، طنزپردازی، حاضرجوابی مزاح گونه وشوخی وکنایه داراغلب بسیارکمتراز مزاح فلسفی ومتفکرانه ای دیده می شود که معمولاً به جای خنده تبسمی را به لب می نشانند . - خلاقیت: این ویژگی کلی همه افرادی است که خود شکوفا هستند هیچ استثنایی وجود ندارد هریک ازآنها به طریقی نوع خاصی ازخلاقیت یا قوه ابتکاررا که ویژگی معینی دارد ازخود نشان می دهد . به نظرمی رسد خلاقیت افراد خود شکوفا تا حدی با خلاقیت کلی وساده لوحانه کودکانی که که لوس ونازپرورده نیستند رابطه نزدیکی داشته باشد بیشتربه نظرمی رسد که این یک ویژگی اساسی سرشت عادی انسان باشد. توانایی بالقوه ای که دربدوتولد به همه انسانها داده شده است . اکثرانسانها این خصیصه را درطول دوران فرهنگ پذیری خود ازدست می دهند اما عده کمی ازافراد ظاهراً یا این شیوه تازه، سادلوحانه ومستقیم نگریستن به زندگی را حفظ می کنند ویا اگرآن را همچون اکثرمردم ازدست داده بودند ، بعدها درطول زندگی آن را بازمی یابد . این افراد مانع کمتری بر سرراهشان وجود دارد. کمترتحت فشارقراردارند. کمترمقید هستند ودریک کلام فرهنگ کمتربرآنها تأثیرگذاشته است . به عبارتی مثبت تر، آنها خود انگیخته تر ، طبیعی تروانسان ترند. مقاومت در برابر فرهنگ پذیری ، برتری نسبت به هرفرهنگ خاص : افراد خودشکوفا :(به مفهوم ساده لوحانه تأیید فرهنگ وهمسانی با آن ) افرادی کاملاً سازش یافته نیستند آنها طرق مختل با فرهنگ کنار می آیند اما درمورد همه آنان می توان به یک مفهوم عمیق و معنی دارگفت که در برابر فرهنگ پذیری مقاومت می کنند وازفرهنگی که درآن غوطه ورشده اند نوعی جدایی دورنی احساس می کنند . درمجموع رابطه این افراد سالم با فرهنگ خود که ازسلامت کمتری برخورداراست رابطه پیچیده‌ای است که ازآن می توان لااقل اجزای زیررا استنتاج کرد: 1-درفرهنگ ما همه افراد درمورد انتخاب لباس ، زبان، غذا وشیوه انجام کارها ، به نحو مطلوبی قراردادهای ظاهری را رعایت می کنند درعین حال واقعاٌ افرادی سنتی نیستند وبه یقین پیرو مد ویا شیک پوشی نمی باشند. معمولاً نگرش دورنی آنها مبین این است که به کارگرفتن این یا آن آداب اجتماعی معمولاً هیچ گونه پیامدعمده ای به دنبال ندارد. 2-به سختی می توان این افراد را به مفهوم گرایش های نوجوانی وتند مزاجی افرادی آشوبگر نامید وآنها ازخود هیچگونه ای بی تابی فعالانه یا نارضایی لحظه به لحظه ، مزمن ومداوم نسبت به فرهنگ و یا مشغله ذهنی درجهت تغییرسریع آن نشان نمی دهند گرچه اغلب به اندازه کافی ازبی عدالتی به خشم می آیند . این افراد دراصل گروهی اندیشمند هستند واینکه اکثر آنها رسالتی دارند واحساس می کنند که کاری را انجام می دهند که برای پیشرفت جهان واقعا حائزاهمیت است . آنها گروهی واقع گرا هستند وبه نظرمی رسد که تمایلی به فداکاریهای بزرگ اما بی ثمرندارند. آنها مخالف مبارزه کردن نیستند بلکه تنها با مبارزه بی اثرمخالفند. کاری که آنها به عنوان یک گروه به آن مشغولند تلاش روزانه توأم با پذیرش ، آرامش ، خوش خلقی، درجهت پیشرفت فرهنگ که معمولاًٌ این کارازدرون انجام می گرفت نه با طرد کامل ومبارزه با آن ازبیرون . 3-آنها توسط قوانین مربوط به منش فردی خودشان اداره می شود ونه با قواعد جامعه . ( مزلو ، ترجمه رضوانی ، 1367: 242-219) سلسله مراتب نیازهای مازلو: طبق نظریه مازلو ابتدا باید نیازهای فیزیولوژیکی و در مرتبه بالاتر نیازهای عاطفی شخص تأمین شود تا فرد به خودشکوفایی برسد. -34290079375زیبایی شناسیفهمیدن و درک کنجکاو بودن خودشکوفایینیاز به استقلال و رضایت خاطرعزت و احترامنیاز به ارزشمندبودن و گرامی بودنعشق و تعلق داشتننیاز به عشق و عواطف و تعلق داشتن به کسیایمنی و اطمینان خاطرنیاز به حفاظت از بیماری و خطر، نظم و ترتیبجسمانی نیاز به غذا، آشامیدن و خوابیدن00زیبایی شناسیفهمیدن و درک کنجکاو بودن خودشکوفایینیاز به استقلال و رضایت خاطرعزت و احترامنیاز به ارزشمندبودن و گرامی بودنعشق و تعلق داشتننیاز به عشق و عواطف و تعلق داشتن به کسیایمنی و اطمینان خاطرنیاز به حفاظت از بیماری و خطر، نظم و ترتیبجسمانی نیاز به غذا، آشامیدن و خوابیدن 2-1-28 - ویژگیهای افراد خود شکوفا ازدیدگاه راجرز: ازدیدگاه راجرز رسیدن به خود شکوفایی به معنای رسیدن به بالاترین سطح سلامت روانی است . پذیر همه تجارب ، گرایش به زندگی کامل درهرلحظه ازهستی ، داشتن توانایی هدایت خود بجای هدایت شدن براساش منطق ، عقاید وخواسته های دیگران ، احساس آزادی درعمل وتفکروبرخورداری از خلاقیت سطح بالا ازویژگیهای افراد خود شکوفاست. چنین شخصی ازدید راجرز همواره ازرعایت مثبت غیرشرطی اشخاص مهم ومورد اعتماد بهره مند بوده است. به عبارتی همواره او را برای خودش خواسته اند. نه برای کارهایش . چنین فردی قادراست دائماً بطور سازنده وبه صورت فزاینده ای بسوی رشد وکمال گام بردارد. او دربرابرشرایط ناموفق وناراضی زندگی تسلیم نمی شود وتلاش می کند برای کامل شدن وبه حد کمال عمل کردن ، روابط با دیگران را دربهترین ومناسب ترین شکل جهت میدهد. آنها آمادگی کسب هرگونه تجربه را دارند، همه عوامل مربوط را سبک وسنگین می گکنند وسعی می کند ارتباط یکپارچه ای با تمامی زمینه ها داشته باشد. 2-1-29- نقایص افراد خود شکوفا: خطایی که معمولاً داستانسرایان، شاعران ومقاله نویسان درمورد انسان شایسته مرتکب می شوند این است که چنان او را خوب جلوه می دهند که ازاو یک آدمک می سازند بطوری که هیچ کس نمی خواهد شبیه او باشد. بنابراین گاهی اوقات بزرگترها معلمان وروحانیون تا حدودی افراد ناشادی تصورمی شوند که دارای هیچ گونه تمایلات دنیوی وهیچ ضعفی نیستند. افراد خود شکوفا ممکن است دراثرتمرکز، علاقه توأم با شیفتگی وتمرکز شدید بریک مسأله یا پدیده ، دستخوش حواس پرتی وکج خلقی شوند وادب اجتماعی معمول خودشان را فراموش کنند درچنین شرایط آنها آماده اند که بطور آشکارتری خودشان را نسبت به گفتگوهای دوستانه ، مکالمات شاد، شرکت درمهمانی ونظایرآن ذاتاً بی علاقه نشان دهند ومی توانند کلام ورفتاری را به کاربرند که ممکن است برای دیگران اضطراب آور، تکان دهنده ، اهانت آمیزوآزاردهنده باشد. حتی مهربانیشان می تواند آنها را به اشتباه بکشاند . اشتباهاتی ازقبیل ازدواج دراثرترحم ، درگیرشدن بیش ازحد با افراد، ملول وناشاد شدن وبعد متأسف بودن ازآن ، اجازه دادن به اراذل که مدتی ازایشان سوء استفاده کنند و فداکاری بیش ازحد انسان کامل وجود ندارد! افرادی را می توان یافت که خوبند، به راستی خوبند در واقع افراد بزرگی به شمارمی روند . حقیقت این است خلاقان ، پیامبران، خردمندان وآنها که انسان را به شگفتی وامی دارند درواقع وجود دارند واین یقیناً می تواند ما را نسبت به آینده نوع بشرامیدوارکند، حتی اگرچنین افرادی نادرباشند وتعدادشان ازانگشتان دودست هم تجاوزنکند. ما همه انسانیم ودرجامعه زندگی می‌کنیم ازشرایط محیط و فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی حاکم برآن تأثیر می‌پذیریم . درزندگی همه ما گاه لحظاتی پیش می آید که احساس ناامنی ، خشم و افسردگی، حسادت و ناباوری می کنیم. گاه مورد سرزنش وتوهین قرارمی گیریم . اطمینان به خود را ازدست می دهیم تحت سلطه دیگران واقع می شویم ودروادی زندگی مبهوت می مانیم ودراین میان هرکس برمبنای نظام باورها وارزشهایی که پذیرفته، براساس هویتی که کسب کرده است عکس‌العمل نشان می‌دهد. گروهی شخصیتی منفعل وتأثیرپذیرداشته، خیلی سریع رنگ می با زند بنابراین همواره خود را دردریایی گرفتارمی بینند که ساحل امن سلامت ازهیچ سویی درآن پیدا نیست. حال آنکه گروهی دیگر از شخصیتی محکم وقاطع ، عزمی جزم واراده ای استواربرخوردارند نه خود را به کسی یا چیزی تحمیل می کنند ونه اجازه می دهند، کسی چیزی برآنها وزندگیشان تحمیل کند چرا که خود شرایط را می آفرینند وهرچه را که بخواهند به نفع خود تغییرمی دهند. انسانی که دارای هویتی زیباست ومستحکم است هیچ گاه اسیرجوی که براو تحمیل شده نمی شود، او با بهره گیری ازتمامی استعدادها وهوش سرشاری که ازآن برخورداراست کشتی زندگی اش را به سوی ساحل نجات ونیکبختی هدایت می کند . پس آنچه به انسان بودن انسان ارزش وبه فلسفه زندگی اش معنا ومفهوم می بخشد « هویت» است اینکه انسان خود را چگونه بشناسد، چگونه ببیند وبرای هرسئوالی که درعرصه حیات ازخود می‌پرسد چه پاسخی داشته باشد اینکه دردرون تلاطم است ودائم با خود درجنگ وستیزاست ویا با همه تضادها وتعارضات درونی به تفاهم رسیده باشد ، سوء تفاهمات برطرف شده وهمه ترس ها وشکست ها جای خود را به آرامش وپیروزی می دهند همه به هویت انسان بستگی دارد پس انسان است وهویتش. هویت انسان ازعوامل گوناگونی تشکیل شده است که مهمترین آنها نظام باورهای شخص است واین باورها توسط ضمیرناخودآگاه او ساخته می شود وهرتوجه به خود ویا هرسئوالی ازخود سیگنالی است که به ضمیرناخود آگاه وارد می شود وحاصلش باوری است که درانسان شناخته می شود و زندگی در این مسیربدین معناست که هرلحظه متعالی تر، زیباتر، شایسته تر، خودآگاه تروخداشناس ترشویم. زندگی انسان متحول شده وخود شکوفا، هرلحظه اش سرشارازعشق ومعنویت است او همواره به راههای نو وروشهای جدید برای پیش رفتن وبه دروازه کمال رسیدن می اندیشد.( آزمندیان ،1358: 91-90). 2-1-30- الگوی انسان سالم دراسلام : ازدیدگاه اسلامی انسانی که خود آگاهانه با تمامی هستی ازارتباطی زنده وپویا ومتکامل دارد ، انسانی است ازلحاظ روانی سالم ، عالیترین الگوی انسانهای سالم، انبیاء الهی هستند آنان مظهرسلامت روانی بوده ومفسرحیات روانی به شمارمی آید. آنان خود آگاهانه ترین ، پویاترین ومتکاملترین رابطه را با کل هستی دارایند. سایرانسانها به میزان تقرب به ملاکهای انبیاء ازسلامت روانی تام برخوردارند. آنان نیزهریک به استقلال ملاکی برای سلامت روانی الگویی برای انسان سالم به شمارمی آیند. - ملاکهای انسان سالم دراسلام : 1-هوشیاروخودآگاه زیستن 2-شناخت واقعیت وپذیرش آن 3-درحال زیستن 4-پویا ومتکامل زیستن 5-درجمع زیستن 6-با خدا زیستن وثواب بردن 1-هوشیاروخود آگاهانه زیستن، انسان سالم کسی است که پیوسته هوشیاروخودآگاه بوده وازدام غفلت و لهو ولعب گریزان باشد. انسان سالم زنده است وزندگی اواستمراری جاودانه دارد. لذا با ملاکهای انسانی زندگی می کند. خواب او را اسیرخود نمی کند. انسان سالم به طرف کاهش روزافزون ناآگاهی‌ها وناهوشیاری‌ها درحرکت است وقتی خواب انسان سالم که نیاز طبیعی است تبدیل به هوشیاری می شود ، به طریق اولی تمامی نیازهای غیرطبیعی ازاورخت برمی بندد. 2-شناخت واقعیت وپذیرش آن : انسان سالم با جهان درون وجهان برون خود ارتباط مبتنی برواقعیت وپذیرش آن دارد. انسان سالم گوش شنوا ، چشمی بینا وقلبی آگاه دارد. انسان ناسالم دستگاه شنوایی دارد ولی شنوایی او سودی برایش ندارد وهمچنین او چشم دارد ولی این چشم خود را ازحقایق می پوشاند وقلب دارد ولی آن را به کارنمی گیرد . پیامبراکرم(ص) می فرمایند: اللهُّمَ اَرِنی الاَشیاءَ کَماهِیَ: خدایا اشیاء را آنگونه که هستند به من بنمایان. انسان های سالم مصداق این آیه اند: فَبَشِّرعِبادَ الَّذینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَبِعُونَ أحسَنَه: انسان سالم ، هرچند که درمرتبه لفظ لوامه گاه ازشناخت واقعیت وبخصوص بخشی ازآنکه به شخصیت او مربوط است محزون می شود ، لکن این حزن را برسرخوشی کودکانه ترجیح می دهد. انسان سالم درمرتبه نفس مطمئنه با شناخت واقعیت با دوسطح ازکمال انسانی دست می یابد : اولاً : ازبعد شناختی به یقین رسیده وقلبی آرام می یابد. ثانیاً : ازبعد عاطفی با قبول حکمت ، حاکم برجهان به مقام رضامندی ورضا می رسد .این دوسطح ومقام از سطوح عالی انسانی به شمارمی آید. 3-درحال زیستن : انسان هوشیارسالم اوقات خود را درحال می گذارند انسانهای ناسالم درحال نفس می کشند ولی یا در گذشته زندگی می کنند یا درآینده . 4-پویا ومتکامل زیستن : انسان سالم پویا است . انسانی که امروزش با دیروزش مساوی است مغبول وناهنجاراست. 5-درجمع زیستن: انسان سالمی که واقعیت ها را می شناسد درجمع زندگی می کند هرچند که با جمع زندگی نمی کند اوفرد است وفردیت او مسئوول ومتعهد است لذ جمع نه مسئوولیت را ازوی ساقط می کند ونه تعهد او را زایل می نماید ولی با این حال او درجمع زندگی می کند . ساعاتی را دربین مردم وساعاتی را درتنهایی به سر می برد . صله ارحام ، ملاقات دوست ، حضوردرجمع وجماعت همگی از مؤکدات اسلام برای حضوردر جمع است . 6-با خدازیستن وتواب بودن : انسان هوشیاروآگاه وپویا به طرف عالیترین کمال هستی وعالیترین حقیقت وجود یعنی حق ودرواقع خداوند درحرکت است او هرگامی را درجهت تکامل برمی دارد قدمی است که او را به خداوند نزدیک ترمی سازد او با ذکرخویش ارتباط قلبی وعقلی با خدا پیدا می کند. انسان سالم هرگاه ازمسیرخداوند منحرف می شود بلافاصله بازگشت کرده ودرمسیرقبلی خود قرارمی گیرد. ( احمدی ،1374 :208-203) 2-1-31- کارکرد خانواده برعزت نفس فرزند: درابتدای کودکی امنیت وآرامش کودکان درگروتوجه ومراقبت خانواده است. خانواده نیازهای کودکان خود را برآورده ساخته واضطراب هایشان را به حداقل می رساند به تدریج که کودکان رشد می کنند درآن خود آگاهی نیزبه وجود می آید و این شناخت درایشان حاصل می شود که آیا دختران وپسران خوبی هستند یا خیر؟ همچنان که کودکان ازخود درکی پیدا می کنند وهویت خود را می یابند بطورضمنی برای خصوصیات خود ارزش منفی یا مثبت قایل می شوند. مجموع ارزیابیهایی که کودک ازخود می کند عزت نفس او را تشکیل می دهد . می توان نحوه شکل گیری عزت نفس را ازطریق تفکردرمورد « خود ادارک شده وخود ایده آل » مورد آزمایش قرارداد. خود اداراک شده همان خود پنداره است یعنی یک دیدگاه واقعی درباره مهارت ها وصفات و ویژگی هایی که دریک فرد وجود دارد ویا فرد فاقد آنهاست . خودایده آل عبارت است ازتصویری که هرفرد دوست دارد ازخود داشته باشد که لزوما ً پنداری پوچ و بی معنا است « من دوست دارم شاگرد اول باشم » ، « دوست دارم آدم مشهوری باشم» . بلکه تمایل صادقانه برای داشتن نگرش های خاص است زمانی که خود ادراک شده وخود ایده آل با هم همتراز باشند فرد از عزت نفس بالایی برخوردارخواهد بود. برای مثال: کودکی پیشرفت تحصیلی در خـور توجهی دارد و دانـش آموز منضبطی نیزهست باورواحساس خوبی درمورد خود دارد وبرای صفات و ویژگی های واقعی خود ارزش قائل است وبالعکس. کودک ناموفق ارزشیابی پایین ومنفی ازخود دارد. اکثر صاحب نظران برخورداری ازعزت نفس ( ارزیابی مثبت ازخود) را به عنوان عامل مرکزی واساسی درسازگاری عاطفی واجتماعی افراد می دانند ومعتقدند که عزت نفس با شادکامی وکارکرد مفیدفرد رابطه ای متقابل دارد.ازآنجا که عزت نفس کودک زمینه واساس ادراک وی ازتجارب زندگی را فراهم می‌سازد . دارای ارزش ویژه ای است . شایستگی عاطفی ، اجتماعی که درارزیابی مثبت که ازخود ناشی می شود می تواند به عنوان سپریا نیرویی درمقابل مشکلات خطیرآینده به کودک کمک کند. کودکی که احساس خوبی درمورد خودش دارد بهترمی تواند با مشکلات کناربیاید وبهره مندی ازعزت نفس علاوه برآنکه جزئی از سلامت روانی محسوب می‌شود با پیشرفت تحصیلی نیزمرتبط است. محققان بسیاردریافتند دربین عزت نفس بالا ونمرات مطلوب درمدارس رابطه وجود دارد. بنابراین عزت نفس که جنبه مهمی درکارکرد کلی کودک است بازمینه های دیگری چون سلامت روانی واجتماعی و عملکرد تحصیلی وی در ارتباط است . خانواده یکی ازبهترین منابع شکل گیری عزت نفس واحساس ارزش نسبت به خود درکودکان می باشد تحقیقات انجام شده دراین زمینه بیانگراین مطلب است که کارایی و اعتماد به نفس به بهترین وجه درکودکانی رشد می کند که خانواده هایی گرم و نوازشگر پرورش می یابد . خانواده هایی که رفتارمسئولانه را پاداش می دهند وهمواره با آن فعالیت های مستقل وتصمیم گیری را تشویق می کنند . ( نیک خو،1387: 86) اصل صیانت نفس وحفظ شخصیت امری ذاتی است که انسان با آن زندگی می کند واصولاً انگیزه همه تلاشها ، فعالیتها ورضایتهای آدمی همان صیانت نفس است . همه ما درزندگی به طورمستمرمی کوشیم تا به حدی ازقدروارزشی دست یابیم وآن را حفظ کنیم ما درتلاشهای روزمره مان درجتسجوها و باورهایمان آن احساس ها ورفتارهایی را برمی گزینم که احساس می کنیم ما را به درجه ای ازاهمیت وارزش می رساند. اگرانسانی تلاش می کند که ازجهت بنیه اقتصادی ، تمکن بیشترپیدا کند و یا به مقام بالاتری دست یابد برای ارضای همین اصل ذاتی است. زمانی که انسان به سبب عقاید خویش ایثاروجهاد می کند عزت نفسش سیراب می شود حتی درآن جایی که تعالی نفس خویش را در ایثار جایی برای قرب به خدا لازم می بیند. قرآن به این اصل پایدار تکیه کرد. ونتیجه ونهایت همه تلاشها وکوشش های آدمی را صیانت وحفظ عزت نفس وشخصیت او می داند. « وَمَن جاهَدَ فَإنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِهِ اَنَّ اللهَ لَغَنّیٌ عَنِ العالَمین » ( عنکبوت :6)هرکس جهاد وتلاش کند برای خویشتن جهاد کرده زیرا خداوند ازهمه بی نیازاست . « فَمَن نَکَثَ فَإنّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ» ( فتح: 10 ) هر که پیمان بشکند به زیان خود شکسته است . « وَمَن تَزَکّی فَإنّما یَتَزکی لِنَفسِهِ وَاِلی اللهِ المَصیر » ( فاطر :18 ) و هر که پاک شده برای خود پاک شده و سرانجام همه به سوی خداست . « وَ مَن یَبخُلُ فَإنّما یَبخُلُ عَن نَفسِهِ وَ اللهُ الغَنیُ وَاَنتُمُ الفُقَراء » ( محمد :38 ) و هر کس بخل ورزد در حق خود بخل ورزیده زیرا خداوند بی نیاز است و شما نیاز مند اویید . « ومن شکر فإنما یشکر لنفسه و من کفر فاّن ربی غنی کریم »( نمل : 40) پس هر که سپاس گوید برای خود گفته است و هر که کفران ورزد پروردگار من بی نیاز و کریم است . « فَمَن اِهتَدی فِإنّما یَهتَدی لِنَفسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإنَّما یُضِلُّ عَلَیها » (اسراء : 15 ) هر کس که به راه راست هدایت یابد هدایت به سوی اوست وهر کس گمراه گردد وبه زیان خویش به گمراهی افتاده است . «وَمَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ وَ مَن اَساءَ فَعَلَیها » ( فصلت : 46 و جائیه : 15 ) وهر کس کار نیک کند برای خود کرده و هر کس کار زشتی کند به ضرر خویش کرده است .( فرهادیان ،1374: 75) از نخستین روزهای زندگی کودک باید خود باوری را در او رشد داد .خود باوری هدیه ای نیست که بتوا ن آن را از طریق وراثت به کودک منتقل کرد. محبت کردن ، گوش دادن به حرفهای کودک ، تشویق کردن ، احترام گذاشتن، استفاده مناسب و منطقی از قدرت کمک به رشد احساس استقلال،نقش مدرسه در خود آگاهی کودک، شخصیت و جنسیت کودک، همگی باعث رشد خود باوری در کودک شده و او را برای زندگی در جامعه آماده می سازد . همه ما فرزندان خود را دوست داریم . اما مهم این است که آنها نیز باید احساس و یقین کنند که دوستشان داریم چرا که این حس برای رشد اعتماد به نفس ضروری است منظور غرق کردن کودک در محبت نیست بلکه کا فی است به حرفهای او ، صحبت کردن با او و ایجاد اعتماد در او باعث رشد خود آگاهی مثبت ونیرومند در کودک خواهد شد . مسئولیت نهایی والدین ، آماده سازیفرزند برای دست یابی به استقلال واقعی است . این مهم زمانی تحقق می یابد که فرزند ما به هنگام ترک خانه وآماده شدن برای شروع جدید مانند بزرگ سالی دارای خود باوری و سازگار بامحیط باشد رابطه استقلال و عزت نفس بسیار آشکار وانکار ناپذیر است .اتکای کمتر به دیگران و ارزش قائل شدن برای شخصیت خود یکی از نشانه های استقلال کودک است .برای به وجود آوردن اعتماد به خود باید به حرفهای کودک گوش داد . این فن دقیق نه تنها شیوه ای مفید برای ایجاد ارتباط عمیق با کودک است بلکه باعث آگاهی ما از ناگفته و احساسات نهفته فرزندانمان خواهد شد . از سوی دیگر گفت وگوبا کودک باعث می شود تا در ک بهتر و درستر از خود داشته باشد و احساسات خود را بهتر کنترل کند . ( نیک خو ،1387: 88) یکی از نیازهای مهم واساسی انسان و مخصوصاً کودکان نیاز به تقدیر و تحسین است و از تدابیر مهمی که در بازسازی رفتار فرزندان می تواند از آن استفاده کرد تشویق است . تشویق موجب تقویت روحی فرزندان می شود و نیرویی تازه ای به آنان می بخشد تا بتواند با اعتماد به نفس و پشتگرمی بیشتر کارهای خوب مورد ذوق و علاقه خود را دنبال می کنند و به اهمیت آنان بیش ازپیش پی بر دند تشویق استعداد های درونی کودک را رشد داده وبه شکوفایی سوق می دهد وزمینه های یأ س و نا امیدی و بد بینی را در آنها از بین می برد. کودک در پرتو تشویق یا دمی گیرد که مشکلات سختی ها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال کند و تداوم تشویق به تداوم فعالیتهای رشد دهند ه کودک می انجامد . ( لباف :185: 101) 2-2- مروری برتحقیقات مشابه : 2-2-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور: علوی (1385) در تحقیقی تحت عنوان نگرش ورفتاردینی دانشجویان دانشگاه باهنرکرمان انجام داده ایشان در این تحقیق به این نتیجه دست یافت که: برای نگرش دینی دربعد شناختی 96% بعد عاطفی 93% بعد پیامدی 54% ودرمورد رفتاردینی معادل 36% ازنظرات پاسخگویان درحد مطلوب بوده است. همچنین نتایج تحقیق نشان می دهد که بین نوع دانشکده، جنسیت، وضعیت تأهل، معدل دیپلم، با رفتار دینی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بعد شناختی، بعد عاطفی وبعد پیامدی نگرش دینی با رفتار دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد. علوی(1388) : درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه میزان احساس شادی با نوع رفتاردانشجویان مختلف دانشگاههای شهرکرمان به این نتیجه دست یافت که با افزایش رفتارهای علمی ، هنری ، اخلاقی ودینی دانشجویان میزان شادی درآنان افزایش می یابد. علوی (1385): درتحقیقی تحت به عنوان بررسی رفتاردینی وعوامل مرتبط باآن درنوجوانان دبیرستانهای کرمان اینگونه گزارش داد که 2/92% دانش آموزان رفتاردینی مطلوبی را ازخود نشان می‌دهند. و همچنین بین رفتاردینی ونوع مدرسه وجنسیت دانش‌آموزان رابطه معنی داری وجود دارد ولی بین رفتاردینی دانش آموزان وپایه تحصیلی آنان رابطه معنی داری وجود ندارد. عسکری ، احدی ، مظاهری ، عنایتی ،حیدری (1386) درتحقیقی تحت عنوان رابطه بین شادکامی ، خود شکوفایی،سلامت روان وعملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی دردانشجویان دختروپسرواحد علوم تحقیقات مرکزاهوازبه این نتایج رسیده اند که بین متغییرهای شادکامی ودوگانگی جنسی، بین خود شکوفایی ودوگانگی جنسی، بین سلامت روان ودوگانگی جنسی، بین شادکامی وخود شکوفایی، بین شادکامی وسلامت روان، بین خود شکوفایی وسلامت روان روابط معنا داری به دست آمد .( 001/0> P). ولی بین عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی ، بین شادکامی با عملکرد تحصیلی ، خود شکوفایی با عملکرد تحصیلی وسلامت روان با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری مشاهده نگردید.(001/0< P). درضمن روابط بین متغییرها با توجه به تفکیک جنسیت مورد بررسی قرارگرفت که با توجه به نتایج به دست آمده بین شادکامی ودوگانگی جنسی دردانشجویان پسررابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P) ولی بین شادکامی و دوگانگی جنسی در دختران رابطه معناداری مشاهده گردید. (001/0> P) همچنین بین سلامت روان ودوگانگی جنسی وخود شکوفایی ودو گانگی جنسی ونیزبین عملکرد تحصیلی ودوگانگی جنسی در دختران وپسران به تکفیک حنسیت رابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P) ازسوی دیگرببن شادکامی وخود شکوفایی ونیزبین شادکامی وسلامت روان وبین خود شکوفایی وسلامت روان هم دردختران وهم درپسران رابطه معنا داری مشاهده گردید. . (001/0> P). ولی بین شادکامی و عملکرد تحصیلی ، بین خود شکوفایی وعملکرد تحصیلی ونیزبین سلامت روان وعملکرد تحصیلی هم دردختران وهم درپسران رابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P). نوری (1387) درتحقیقی تحت عنوان عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دانش آموزان دختردبیرستان های شهررفسنجان ، به این نتایج رسید : 1- دیانت دانش آموزان ووالدین آنها درسطح مطلوبی قرارداشت. 2-بین دیانت والدین وفرزندان رابطه معنی داری وجود داشت . 3-بین دیانت دانش آموزان وروابط عاطفی موجود درخانواده رابطه معنی داری وجود داشت . 4-بین دیانت دانش آموزان واقتصاد خانواده درنمونه مورد بررسی رابطه معنی داری یافت نشد. 5-بین دیانت دانش آموزان وتحصیلات والدین در نمونه مورد رابطه معنی داری یافت نشد. علوی (1379) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رفتار وعملکرد دینی نوجوانان سالهای اول ، دوم وسوم دبیرستان های شهرکرمان به این نتایج دست یافت. 1-بین رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان سالهای اول ، دوم وسوم تفاوت معنی داری وجود ندارد. 2- رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان درمدارس دولتی بیشترازغیرانتفاعی بوده است . 3- رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان دختربهترازپسران بوده است . 4-میانگین نظرات پاسخ دهندگان درمورد رعایت هفتاد وچهارمؤلفه دینی 8/63 درصد بوده است که وضع نامطلوبی را نشان می دهد. رنجبر(1387) درتحقیقی تحت عنوان تأثیردیانت برشادی دانش آموزان مدارس دخترانه مقطع راهنمایی ودبیرستان ناحیه 2 شهرکرمان به این نتایج دست یافتند: 1-میزان دانش دینی دانش آموزان پایین، نگرش دینی دانش آموزان مثبت ورفتاردینی آنها تا حدی مناسب به دست آمد. 2-میزان شادی دانش آموزان نسبتاً زیاد است . 3-دانش دینی برشادی دانش آموزان موثرنیست. 4- نگرش ورفتاردینی دانش آموزان برشادی آنها تأثیردارد. 5- دربین عوامل فردی مقطع تحصیلی دانش آموزان بردانش دینی آنها، معدل دانش آموزان بردانش دینی ، رفتاردینی وشادی آنها ، همچنین پایه تحصیلی وسن دانش آموزان بررفتاردینی آنها تأثیردارد. میرلوحی، مولوی وآنش پور(1386) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین جوعاطفی خانواده وخلاقیت دانش آموزان کلاس چهارم وپنجم دبستان شهراصفان ، به این نتایج دست یافته اند که بین خلاقیت دانش آموزان با پاسخ دهی عاطفی ومشارکت عاطفی رابطه معنا داری وجود دارد. (5 0/0>P) بین خلاقیت وسایرزیرمقیاسهای جوعاطفی خانواده رابطه معنا داری وود نداشت همچنین خلاقیت دردختران به طور معنا داری بیشترازخلاقیت درپسران بود (5 0/0>P) ازمتغییرهای جمعیت شناسی، متغیرمعدل با خلاقیت رابطه معناد داری داشت. (1 0/0 P) بین سایرمتغییرهای فضای منزل ، نوع منزل ، شغل پدرومادر، تعداد اعضای خانواده ، ترتیب تولد با خلاقیت رابطه معنا داری مشاهده نگردید. جاویدی (1379) به نقل ازمیرلوحی، مولوی، آتش پور، (1386) به برسی رابطه جو عاطفی خانواده و خلاقیت درکودکان پیش دبستانی پرداخت. نتایج تحقیق وی نشان داد که جوعاطفی خانواده آزادمنشانه با خلاقیت رابطه معنادار ومثبت داشت جوعاطفی خانواده مستبدانه با خلاقیت رابطه منفی ومعنا دارنشان داد ورابطه خانواده آزاد منشانه وخلاقیت معنا دارنبود. 2-2-2- تحقیقات انجام شده درخارج ازکشور: دراوائل دهه ( 1980) گروه پژوهشی مؤسسه علمی بهداشت روان آمریکا رابطه بین اضطراب وفعالیت دینی را دریک نمونه 3000 نفری مورد بحث قرارداد. نتیجه حاصله نشان داد که افرادی که مرتباً به کلیسا می روند عملاً میزان بسیارپایین تری ازاختلالات نا آرامی را تحمل می کنند که به طور مرتب شرکت نمی کنند ویا آنان که هیچ وابستگی دینی ندارند. که از(1995) رابطه بین مقابله دینی وعزت نفس را دریک نمونه بزرگ غالباً مسیحی مورد بررسی قرارداد وبه این نتیجه رسید که اشخاصی که درمقابله شدیداً متکی به دین هستند سطوح بالایی از عزت نفس را دارا بودند . او نتیجه گرفت که احساس خود اتکایی درآنهایی که تعهد دینی بسیارکمی دارند کمتراست . جکینز واسمیت، (1991) (به نقل ازعلوی، 1377 : 55) تحقیق مبنی برناهمگونی زناشویی ومشکلات رفتاریکودکانه انجام داده اند. هدف ازاین مطالعه بررسی روابط خانوادگی وارتباط آن با مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان بوده است . نتایج این بررسی روشن نمود که عدم تفاهم بین والدین مهمترین عامل پیش بینی کننده مشکلات عاطفی – رفتاری کودکان براساس قضاوت خود والدین وکودکان می باشد.همچنین تنشهای پوشیده بین والدین واختلاف در امرتربیت کودکان به طورمعنی داری درارتباط با مشکلات رفتاری کودکان بوده است . میلگرام (1990) موقعیت خانوادگی را ازعوامل اساسی درتحقق توانایی ذاتی انسان می داند . او به تحقیقاتی استناد می کند که نشان داده اند که رفتارونگرش والدین وکمیت وکیفیت علاقه های آنها و نحو ارتباط با فرزندان دررشد توانایی آنها کاملاً مؤثراست . پالرما وپندلتون ( به نقل آرگایل، 1382) دریافتند که هنگامی که تجارت مذهبی درحال دعاو ونیایش رخ می دهند احساس سلامتی وخوشحالی دربالاترین حد قراردارد. میلر( به نقل مرزیه وپناهی ، 1384) رابطه بین مذهب وعزت نفس را مثبت ورابطه بین مذهب با اضطراب وافسردگی را منفی بدست آورد. پالرما ویندلتون (به نقل شهبازی ، 1375) درمورد نقش مذهب درسلامت روان انجام شد به این نتیجه رسیدند که اعتقادات مذهبی ونمازخواندن به طورقوی و مستقیم درارتباط با روشهای متعدد احساس شادی مثل احساس رضایت کامل اززندگی شادی ورضایت خاطر می بابند. همچنین دریافتند که این احساس رضایت اززندگی با تجربیاتی که درطی نمازخواندن به دست آمده است مثل احساس نزدیک شدن به خدا، ارتباط بیشتری دارد تا با تعداد دفعات نمازخواندن .کمپل وهمکارانش (1996) در پژوهشی، شاخص‌های کم رویی، عزت نفس وخلاقیت را در مورد 64کودک پیش دبستانی مورد بررسی قراردادند نتایج تجزیه وتحلیل تحقیق آنها حاکی از رابطه مثبت میان عزت نفس وخلاقیت است ولی ارتباط بین کم رویی وخلاقیت منفی می باشد. روشندل (1378) به نقل ازمیرلوحی ، مولوی، آتش پور(1386) درپژوهشی عوامل مؤثربرخلاقیت وموانع آنرا بررسی وبیان می کند که خلاقیت کودکان هنگامی که روابط ومناسب اجتماعی امنی داشته باشند و نگران مسائل اجتماعی وروابط آنها نباشند بیشترشکوفا می شود. نجارپوراستادی (1388) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه جوعاطفی خانواده ، خود پنداره ، عزت نفس وپایگاه اقتصادی اجتماعی برشکل گیری هویت جوانان به این نتایج دست یافتند که افرادی دارای جوعاطفی خانوادگی مساعد، خودپنداره مثبت عزت نفس بالا وپایگاه اقتصادی – اجتماعی بالا داشته و از نظرشکل گیری هویت بهترازسایرین هستند. همچنین معلوم شد که جنسیت ودانشجوبودن یا نبودن آزمودنیها درشکل گیری هویت آنها تأثیری ندارد وبا افزایش سن ، هویت یابی آنها نیزبیشترمی شود. جوادی نژاد(1380) به نقل از(عسکری ، احدی ، مظاهری ، عنایتی ، حیدری (1386) درتحقیقی به بررسی رابطه بین جوعاطفی خانواده وسلامت روان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دخترپرداخت نتایج به دست آمده نشان دادند که بین سلامت روان دانش آموزان با عملکرد تحصیلی وهمچنین بین جو عاطفی خانواده وسلامت روان دانش آموزان دختررابطه معنا داروجود دارد. دو محقق درآمریکا به نامهای دولاهایت ومارکز درسال 2005 میلادی با 72 خانواده بسیارمذهبی مسلمان، مسیحی ویهودی مصاحبه هایی را انجام دادند. این مصاحبه ها ، مبسوط، عمیق وتحلیلی بود، آنها به این نتیجه رسیدند که این خانواده ها ، عواملی مانند توکل به خدا ، حل تعرضات روحی با دعا، انجام اعمال ومراسم مذهبی، بخشودن یکدیگر، پرهیز ازگناه وهمچنین ایثاروفداکاری را ازمسائلی مهم در تسریع رشد معنوی فرزندان دانسته اند. این دو محقق ، کودکان ونوجوانان از10 تا 20 ساله این خانواده ها را نیز مورد سنجش وسئوال قرار دادند. نتایج نشان داد که رفتارهای مذهبی وهمچنین عادات مثبت درکودکان ونوجوانان خانواده هاس مذهبی ، بیشترازکودکان ونوجوانان خانواده های غیرمذهبی است. کودکان ونوجوانان مصاحبه شونده اذعان داشتند که گرایشات معنوی ومنش اخلاقی آنها ، غالباً به علت آموزه های والدینشان وارائه الگوهای رفتاری مناسب ازسوی آنهاست . جدول 2-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور ردیفمحققسال انجام تحقیقعنوان تحقیقنتایج اصلی تحقیق1علوی1385نگرش و رفتار دینی دانشجویان شهیدباهنر کرمانبین نوع دانشکده با جنسیت، وضعیت تأهل، معدل دیپلم با رفتار دینی رابطه معنی‌داری وجود دارد بعد شناختی، بعد عاطفی و بعد پیامدی نگرش دینی با رفتار دینی دانشجویان رابطۀ معنی‌داری وجود دارد.2علوی1388بررسی رابطه میزان احساس شادی بانوع رفتار در دانشجویان مختلف دانشگاههای شهر کرمانبا افزایش رفتارهای علمی، هنری اخلاقی و دینی دانشجویان میزان شادی آنان افزایش می‌یابد.3علوی1379بررسی رفتار دینی و عوامل مرتبط با آن در نوجوانان دبیرستانهای کرمانبین رفتار دینی و نوع مدرسه و جنسیت دانش‌آموزان رابطه معنی‌داری وجود دارد ولی بین رفتار دینی دانش‌آموزان و پایه تحصیل آنان رابطه معنی‌داری وجود ندارد4عسکری احدی و همکاران1386رابطۀ بین شادکامی، خوشکوفایی، سلامت روان عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی در دانشجویان دختر وپسر واحد علوم و تحقیقات مرکز اهوازبین متغیرهای شادکامی ودوگانگی جنسی, بین خودشکوفایی و دوگانگی جنسی، بین سلامت روان و دوگانگی جنسی، بین شادکامی و خودشکوفایی بین شادکامی و سلامت روان بین خود شکوفایی و سلامت روان روابط معناداری است.5نوری1387عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دانش‌آموزان دختر دبیرستانهای شهر رفسنجانبین دیانت والدین و فرزندان رابطه معناداری وجود داشت.بین دیانت دانش‌آموزان و روابط عاطفی موجود درخانواده رابطه معناداری وجود داشت.6علوی1379بررسی رفتار و عملکرد دینی نوجوانان سالهای اول و دوم و سوم دبیرستانهای شهر کرمانبین رفتار و عملکرد دینی دانش‌آموزان سالهای سال، دوم و سوم تفاوت معناداری وجود ندارد. رفتار و عملکرد دینی دانش‌آموزان در مدارس دولتی بیشتر از غیرانتفاعی بوده است.رفتار و عملکرد دینی دانش‌آموزان دختر بهتر از پسران بوده است.7رنجبر1387تأثیر دیانت بر شادی دانش‌آموزان مدارس دخترانه مقاطع راهنمایی و دبیرستانهای ناحیه 2 کرمانمیزان شادی دانش‌آموزان نسبتاً زیاد است. میزان دانش دینی دانش‌آموزان پایین ، نگرش دینی دانش‌آموزان مثبت و رفتار دینی آنها تا حدی مناسب به دست آمد.8میرلوحی مولوی و آتش‌پور1386بررسی رابطه بین جو عاطفی خانواده و خلاقیت دانش‌آموزان کلاس چهارم و پنجم دبستان شهر اصفهانبین خلاقیت دانش‌آموزان با پاسخدهی عاطفی و مشارکت عاطفی رابطه معناداری وجود دارد. بین خلاقیت و سایر زیر مقیاسهای جو عاطفی خانواده رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین خلاقیت در دختران به طور معناداری بیشتر از خلاقیت در پسران بود. 9جاویدی به نقل از میرلوحی، مولوی، آتش‌پور1379رابطۀ جو عاطفی خانواده و خلاقیت در کودکان پیش دبستانیجو عاطفی خانواده آزاد منشانه با خلاقیت رابطه معنادار و مثبت داشت.جو عاطفی خانواده مستبدانه با خلاقیت رابطه منفی و معنادار نشان داد.10روشندل به نقل ازمیرلوحی، مولوی ، آتش‌پور1378عوامل مؤثر بر خلاقیت و موانع آنخلاقیت کودکان هنگامی که والدین روابط و مناسبات اجتماعی امنی داشته باشند و نگران مسائل اجتماعی و روابط آنها نباشند بیشتر شکوفا می‌شوند.11نجارپور استادی1388بررسی رابطه جو عاطفی خانواده، خودپنداره، عزت نفس و پایگاه اقتصادی اجتماعی بر شکل گیری هویت جوانانافراد دارای جو عاطفی خانوادگی مساعد، خود پندارۀ مثبت، عزت نفس بالا و پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا داشته و از نظر شکل‌گیری هویت بهتر از سایرین هستند.12جوادی نژاد به نقل از عسکری احدی و همکاران1380بررسی رابطۀ بین جو عاطفی خانواده و سلامت روان با عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان دختربین سلامت روان دانش‌آموزان با عملکرد تحصیلی و همچنین بین جو عاطفی خانوده و سلامت روان دانش‌آموزان دختر روابط معناداری وجود دارد.13معتمدی وپورنصیری1383رابطه انواع جوهای عاطفی خانواده با عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دختر و چسر شهرکرددانش‌آموزانی که از ارتباط گرم و صمیمانه با والدینشان برخوردارند از عزت نفس و عملکرد تحصیلی بهتر و بالاتری برخوردار هستند بین عملکرد تحصیلی فرزندان و جو عاطفی خانواده رابطه معناداری وجود داشت بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ارتباط وجود داشت.14بهبهانی1380بررسی رابطه دینداری و سعادتمندی که نمونه آن دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهرانبین مؤلفه‌های مختلف دینداری و مؤلفه‌های مختلف سعادتمندی رابطه وجود دارد. جدول 2-2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور ردیفمحققسال انجام تحقیقعنوان تحقیقنتایج اصلی تحقیق1میلر به نقل از مرزیه و پناهی1384رابطه بین مذهب و عزت نفسرابطه بین مذهب و عزت نفس را مثبت و رابطه بین مذهب با اضطراب را منفی به دست آورد.2پالرما و پندلتون به نقل از شهبازی1375نقش مذهب در سلامت رواناعتقادات مذهبی با احساس شادی و رضایت کامل از زندگی رابطه قوی و مستقیم دارد.3کمپل و همکارانش1996رابطه کم‌رویی و عزت نفس و خلاقیت درکودکان پیش دبستانیرابطه مثبت میان عزت نفس و خلاقیت ارتباط بین کم‌رویی و خلاقیت منفی4گروه پژوهشی مؤسسه علمی بهداشت روان آمریکا1980رابطه بین اضطراب و فعالیت دینی در یک نمونه 3000 نفریافرادی که مرتب به کلیسا می‌روند عملاً میزان بسیار پایین‌تری از اختلالات و ناآرامی را تحمل می‌کنند که به طور مرتب شرکت نمی‌کنند یا آنان که هیچ وابستگی دینی ندارند.5کراز1995رابطه بین مقابله دینی و عزت نفس در نمونه بزرگ مسیحیاشخاصی که شدیداً متکی به دین هستند سطوح بالایی از عزت نفس را دارا بودند و همچنین احساس خوداتکایی در آنهایی که تعهد دینی بسیار کمی دارند کمتر است. 6جکینر و اسمیت به نقل از علوی1991ناهمگونی زناشویی و مشکلات رفتاری کودکانعدم تفاهم بین والدین مهمترین عامل پیش‌بینی کننده مشکلات عاطفی- رفتاری کودکان براساس قضاوت خود والدین و کودکان می‌باشد.7میلگرام1990رابطه موقعیت خانوادگی در تحقق تواناییهای ذاتیرفتارو نگرش والدین و کمیت و کیفیت علاقه‌های آنها و نحوه ارتباط با فرزندان در رشد تواناییهای آنها کاملاً مؤثر است.8دولاهایت مارکُز2005مصاحبه با 72 خانواده بسیار مذهبی مسلمان، مسیحی و یهود بررسی عوامل تسریع رشد معنوی فرزندانرفتارهای مذهبی و همچنین عادات مثبت در کودکان و نوجوانان خانواده‌های مذهبی بخشی از کودکان و نوجوانان خانواده‌های غیرمذهبی است. کودکان و نوجوانان مصاحبه شونده اذعان داشتند که گرایشات معنوی آنها به علت آموزه‌های والدینشان است. خلاصه و جمع‌بندی: در این فصل به مبانی نظری رفتار دینی والدین و روابط عاطفی موجود در خانواده و خودشکوفایی فرزند اشاره شد. در ابتدا به اهمیت خانواده وهدف از تشکیل خانواده پرداخته و سپس بیان گردید که والدین باید آمادگی لازم و خودساختگی تربیتی و دینی جهت تربیت هر چه بهتر و عمیق‌تر فرزندان داشته باشند تا خانواده و فرزندان مایه سکون و آرامش یکدیگر کردند و دیگر اینکه اعضای خانواده اگر رفتار صمیمانه و منطقی و روابط عاطفی در حد اعتدال داشته باشند هم خود و هم فرزندان با لذت و شناخت بیشتری که در ابتدا از خانواده گرفته شده است می‌توانند به کشف استعدادهای خود بپردازند. و یکی از مقوله‌هایی که در تربیت فرزند حائز اهمیت است رفتار دینی والدین می‌باشد، چرا که الگوپذیری فرزند در ابتدا از والدین صورت می‌گیرد و گرفتن پیامهای تربیتی گفتار ، رفتار و حتی پندار والدین را در بر می‌گیرد. و در مجموع به نظر می‌رسد که رفتار دینی والدین وروابط عاطفی موجود در خانواده منجر به تأمین آرامش و روحیه شناخت و به فعلیت رساندن تواناییها و استعدادهای فرزند می‌شود. و در پایان دیدگاه محققان داخل و خارج کشور تا آنجا که مقدور بود نیز در این رابطه آورده شد. مدل تحلیلی: 1028700152400پرورش فطرت خداپرستی و دین‌جویی00پرورش فطرت خداپرستی و دین‌جویی 448564070421500445770029946600046863007016750034290004545965خودشکوفایی دانش‌آموزان00خودشکوفایی دانش‌آموزان4572006136640به فعلیت رساندن تواناییها و استعدادهادی بالقوه00به فعلیت رساندن تواناییها و استعدادهادی بالقوه297180050507900012573005869940خلاقیت00خلاقیت285750050412650012573005593715شادابی00شادابی28575005022215003429005365115حس همدردی00حس همدردی28575005022215003238505117465احساس نیاز به خلوت و تنهایی00احساس نیاز به خلوت و تنهایی7524754879340پرهیز از خود محوری و مسأله مدار شدن 00پرهیز از خود محوری و مسأله مدار شدن 285750050222150011049004612640پذیرش خود و دیگران و طبیعت 00پذیرش خود و دیگران و طبیعت 2857500479361500-1143003698240محیط گرم و صمیمی منحر به روان شاد و دل آرام و وابستگی عاطفی خانواده نسبت به یکدیگر می‌شود 00محیط گرم و صمیمی منحر به روان شاد و دل آرام و وابستگی عاطفی خانواده نسبت به یکدیگر می‌شود 28575003126740003429003469640جلوگیری از افراط و تفریط00جلوگیری از افراط و تفریط28575003126740003238503221990هماهنگی و همکاری والدین از لحاظ رفتار با فرزند 00هماهنگی و همکاری والدین از لحاظ رفتار با فرزند 28575003126740007524752983865 توجه به همه نیازهای جسمی و روحی فرزند 00 توجه به همه نیازهای جسمی و روحی فرزند 285750031267400011049002717165 محبت و مهر بین اعضای خانواده 00 محبت و مهر بین اعضای خانواده 285750028981400044577004612640متغیر ملاک 00متغیر ملاک 44577003012440متغیر ملاک 00متغیر ملاک 395287534696400034480502917190روابط عاطفی موجود در خانواده00روابط عاطفی موجود در خانواده285750050222150021717001574165متغیر تعدیل گرجنسنوع مدرسهپایه تحصیلی 00متغیر تعدیل گرجنسنوع مدرسهپایه تحصیلی 40005008235950020669251170940عمل00عمل248412011614150023907751161415002057400885190شناخت00شناخت24955501047115002743200970915 دین 00 دین 866775656590آموزش از طریق عمل به دین در منزل 00آموزش از طریق عمل به دین در منزل 309562555181500286702555181500866775266065خودسازی والدین00خودسازی والدین287655042799000296227575565003457575466090رفتار دینی والدین00رفتار دینی والدین4457700475615متغیر پیش‌بین00متغیر پیش‌بین20193001047115ایمان 00ایمان فهرست منابع قرآن کریم آزمندیان، علیرضا (1384): تکنولوژی فکر. تهران: پدیده فکر. آزمندیان، علیرضا. (1385): تکنولوژی فکر 2. تهران: پدیده فکر. احمدی، علی اصغر، (1374): روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام. تهران: امیرکبیر. امینی، ابراهیم. (1387): اسلام و تعلیم و تربیت. قم: بوستان کتاب. بازارت، ملانی. (1388): عزت نفس سالم. ترجمه آرام نیا و حسینی. تهران: پیکان. بازرگان، عباس.(1383):ارزشیابی آموزش (مفاهیم، الگوها و فرایند عملیاتی). تهران:سمت باقری، خسرو. (1386): نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. جلد دوم. تهران : مدرسه. برادشاو، جان. (1386): خانواده (تحلیل سیستمی خانواده) . (ترجمه مهدی قراچه‌داغی). تهران: لیوسا بهشتی، احمد. (1382): خانواده درقرآن. قم: بوستان کتاب. پرینگل، میاکلمر.(1386): نیازهای کودکان. (ترجمه ایجادی و شافعی مقدم). تهران: رشد. تبریزی، غلامرضا و مرضیه و طی خواه. (1387): پرورش هوش و خلاقیت کودکان. مشهد: صیانت. جی. الیاس، موریس، ای توبیاس، اسیون و برایان اس فرید لندر. (1387): پرورش هوش هیجانی نوجوانان . (ترجمه فیروزه کاووسی). تهران: رشد. جمعی از نویسندگان. (1375): روانشناسی رشد 2 با نگرش به منابع اسلامی. قم: سمت چوپرا، دیباک (1385): هفت قانون معنوی برای والدین . (ترجمه گیتی خوشدل). تهران: پیکان حجتی، سیدمحمدباقر. (1358): اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی خلیلی شورینی، سیاوش. (1375): روش تحقیق در علوم انسانی. مؤسسه انتشارات یادواره کتاب خاکی، غلامرضا. (1379): روش تحقیق در مدیریت. مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی حداد عادل، غلامعلی . (1359): خانواده در اسلام. تهران: نهضت زنان مسلمان حسینی، داودد. (1389): روابط سالم در خانواده . قم: بوستان کتاب. دست داده، زین‌العابدین . (1379): پرورش جسمی و روح کودک. قم: امیر. دلشاد تهرانی، مصطفی. (1376): سیری در تربیت اسلامی. تهران: ذکر. رجبی ، محمود. (1388): انسان شناسی. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) رستمی نسب، عباسعلی. (1388): فلسفه تربیتی ائمه اطهار(ع). کرمان: دانشگاه شهیدباهنر. رشیدپور، مجید. (1372): آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: انجمن اولیاء و مربیان سادات، محمدعلی.(1372): راهنمای پدران و مادران. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی سالاری فر، محمدرضا. (1385): خانواده در نگرش اسلام و روانشناسی . قم: پژوهش حوزه و دانشگاه. سیف، علی‌اکبر. (1384): روانشناسی پرورشی. تهران: آگاه ساغروانی و غیور. (1388): معنویت، خودشکوفایی و هوش معنوی در محیط کار. فصلنامه علمی- پژوهشی- تخصصی گروه مدیریت دانشگاه امام رضا(ع). شماره ششم. شرفی، محمدرضا. (1371): با فرزندن خود چگونه رفتار کنیم؟ تهران: جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران. شریعتمداری، علی. (1369): روانشناسی تربیتی. تهران: امیرکبیر. طباطبایی، سیدمحمدحسین.(1356): آموزش دین. (جمع‌آوری سیدمهدی آیت‌اللهی). قم: جهان آرا. علوی، سیدحمیدرضا. (1379): بررسی رفتار دینی و عوامل مرتبط با آن در نوجوانان دبیرستانهای کرمان. مجله تربیت اسلامی. علوی، سیدحمیدرضا. (1385): نگرش و رفتار دینی دانشجویان دانشگاه شهیدباهنر کرمان . مجله علوم تربیتی و روانشناسی. سال سوم. علوی، سیدحمیدرضا (1388): بررسی رابطه میزان احساس شادی بانوع رفتار در دانشجویان مختلف دانشگاههای شهر کرمان. دو فصلنامه علمی پژوهشی تربیت اسلامی . شماره 9 علوی. سیدمحمود رضا. (1387): رنج‌ها هدیه‌های الهی. قم: انصاریان. عسکری، پرویز، احدی، حسن و همکاران.(1386): بررسی رابطه بین شادکامی، خودشکوفایی، سلامت روان و عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی در دانشجویان دختر و پسر واحد علوم و تحقیقات مرکز اهواز. مجله علوم تربیتی9، شماره 33 عمیدی، علی. (1378): نظریه نمونه‌گیری و کاربردهای آن. جلد اول. تهران: مرکز نشر دانشگاهی فرهادیان ، رضا. (1388). آنچه والدین باید بدانند. قم: بوستان کتاب ـــــــ . (1374): تربیت برتر. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قائمی ، علی. (1363): خانواده و تربیت کودک. تهران: امیری. ـــــــ . (1364): پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان . تهران: امیری ـــــــ.. (1367): نظام حیات خانواده در اسلام. تهران: انجمن اولیاء و مربیان. ــــــ . (1370): زمینه تربیت. تهران :امیری کاشفی، محمدرضا.(1388): آیین مهرورزی. قم: بوستان کتاب. کریمی، عبدالعظیم. (1376): حکمتهای گمشده در تربیت. تهران: تربیت گنجه‌ای ، حمزه.(1386): ارزشیابی شخصیت. تهران: ساوالان. لباف، فریبا. (1385): حقوق فرزندان ازنظر قرآن و سنت تهران: زهد لاجوردی، گیتی. (1384): پنجره‌ای به سوی بهشت با عشق. تهران: قوانین مازلو، آبراهام اچ . (1367): انگیزش و شخصیت (ترجمه احمد رضوانی) . مشهد: آستان قدس رضوی. مشایخی، قدرت اله. (1383): حقوق از دیدگاه امام سجاد(ع). قم: انصاریان. میرلوحی، فخرالسادات، حسین مولوی و سیدحمید آتش‌پور. (1386): رابطه بین جو عاطفی خانواده و خلاقیت دانش‌آموز کلاس چهارم و پنجم دبستان شهر اصفهان. دانش و پژوهش در روانشناسی بشماره 31 نادری، عزت‌اله و سیف نراقی، مریم. (1379): روانشناسی تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی. تهران: بدر نجارپور استادی، سعید. (1387): رابطه جو عاطفی خانواده، خودپنداره، عزت نفس و پایگاه اقتصادی، اجتماعی بر شکل‌گیری هویت جوانان .مجله اندیشه و رفتار دوره سوم. شماره 9 نوری، مهدیه. (1387): عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دختر دبیرستانهای شهر رفسنجان. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، چاپ نشده، بخش علوم تربیت دانشگاه شهیدباهنر کرمان. نیک‌خو، مهدی. (1387): گلبرگ زندگی. قم: بوستان کتاب هارتلی بروئر، الیزابت. (1388): ایجاد انگیزه در کودکان . (ترجمه احمد ناهیدی) تهران: رشد یوسفیان، نعمت‌اله. (1386): تربیت دینی فرزندان . قم: زمزم هدایت.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید