صفحه محصول - ابعاد هیجان در مهارت های هیجانی

ابعاد هیجان در مهارت های هیجانی (docx) 32 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 32 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

1156970-251142500 -70485-12890500 دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات هرمزگان موضوع: دانشجو: زهرا اخلاقی پور تقدیم به پدر و مادرم همسرم فهرست مطالب مهارت‌های هیجانی40 2- 2-1 تعریف مهارت‌های هیجانی40 2-2-2 تعريف هيجان40 2-2-3 ابعاد هیجان40 2- 2-4 تاثیر مهارت‌های هیجانی بر وضعيت روانشناختي42 2-2-5 تقویت مهارت‌های هیجانی43 2-2-6 نظریه‌های مهارت‌های هيجاني44 2-2-6-1 نظریه ماير و سالووي 44 2-2-6-2 رويكرد مختلط45 2-2-6-3 مدل مهارت‌های هيجاني گلمن45 2-2-6-4 مدل مهارت‌های هيجاني بار-آن47 منابع منابع فارسی منابع غیر فارسی مهارت‌های هیجانی: مهارت‌های هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارت‌ها می‌باشند از قبیل: توانایی در شناسایی هیجانات، ابراز هیجانات، همدلی کردن و مدیریت هیجانات چالش‌برانگیز. به عبارت دیگر مهارت‌های هیجانی شامل روش‌های اکتسابی هر فرد برای شناسایی کردن، سازمان‌دهی کردن و ابراز هیجاناتش و همچنین نحوه پاسخ‌گویی او به هیجانات دیگران می‌باشد (کردوا، جی و وارن،2005). مهارت‌های هیجانی: در تحقیق حاضر منظور از مهارت‌های هیجانی نمره‌ای است که آزمودنی‌ها در آزمون آگاهی از هیجانات تورنتو (TAS-20) به دست می‌آورند. طیف نمرات آزمودنی‌ها در این آزمون از 20 تا 100 می‌باشد. مهارت‌های هیجانی 2-2-1. تعریف مهارت‌های هیجانی مهارت‌های هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارت‌ها می‌باشند از قبیل: توانایی در شناسایی هیجانات، ابراز هیجانات،همدلیکردن ومدیریت هیجانات چالش‌برانگیز.به عبارت دیگر مهارت‌های هیجانی شامل روش‌های اکتسابی هرفرد برای شناسایی کردن،سازمان‌دهی کردن وابراز هیجاناتش وهمچنین نحوه پاسخ‌گویی او به هیجانات دیگران می‌باشد (کردوا، جی و وارن،2005). 2-2-2. تعريف هيجان واژه‌اي که تحت عنوان هيجان به آن اشاره مي‌شود اصطلاحي است که روانشناسان و فلاسفه بيش از يک قرن درباره معناي دقيق آن به بحث و جدل پرداخته‌اند. درفرهنگ لغات انگليسي اکسفورد، معناي لغوي هيجان چنين ذکر شده است « هرتحريک يا اغتشاش در ذهن، احساس عاطفه، هر حالت ذهني قدرتمند يا تهييج شده». لغت هيجان را براي اشاره به يک احساس، افکار، حالت‌هاي رواني و بيولوژيکي مختص آن و دامنه‌اي از تمايلات شخص براي عمل کردن براساس آن به کار مي‌برند (مارشال ریو،1385). 2-2-3.ابعاد هيجان هيجان‌ها نوعاً واکنش‌هاي موقتي، انطباقي وبيولوژيک هستند که معمولاً (ولي نه ضرورتاً) توسط محرک‌ بيروني به سرعت ايجاد مي‌شوند. جايگاه اصلي تجلي هيجان چهره مي‌باشد. چهره يا صورت مي‌تواند شماري از هيجانات را نشان دهد. حالات چهره‌اي براي هيجان تاحدودي ذاتي‌اند. حالات چهره ممکن است هيجانات را بيان کند اما هدف واقعي آنها ممکن است ارتباط با ديگران باشد.ما مي‌توانيم چهره خود را به خوبي کنترل کنيم.طوري که خيلي کم احساس واقعي به چهره نفوذ کندوحائزاهميت است که بدانيم صدا وصوت نافذتر ازچهره است و کمترکنترل مي‌شود.براي آگاهي ازاحساس واقعي افرادگوش دادن به صداي آنها ممکن است بهتر از تماشاي چهره آنان باشد.مردان به صدا توجه مي‌کننددرحالي که زنان به چهره‌ها نگاه مي‌کنند(بردباری، 1384). تعدادي از نظريه‌پردازان چندين هيجان مشابه را در مجموعه واحدي جاي مي‌دهند اما جملگي آنان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند که عنوان برخي از مهمترین هیجانها عبارتند از: خشم: بسياري از روش‌هاي کنترل اجتماعي بزرگسالان و خردسالان به اجتماعي کردن چگونگي واکنش خشم به موقعيت‌هاي مختلف مربوط است. نظريه روانکاوي اصطلاحات مختلفي را در اين زمينه به کار مي‌برد که دربرگيرنده اشکال مختلف خشم است. مثلاً ساديسم، پرخاشگري، غريزه مرگ، تغيير تنفر، دشمني و امسال آن. روان‌شناسان آکادميک ضمن اظهارنظر در مورد هيجان عموماً اصطلاحات خشم و ترس را پايه‌اي براي تحليل‌هاي خود قرار داده‌اند چنان‌که الگوی اين هيجان‌ها الگوی اصلي همه هيجان‌هاست. شادي: نتيجه تحقيقات اين است که خشم و شادي داراي نکات مشترک بيشتري هستند تا هيجان، خشم، ترس يا خشم واندوه.درهنگام خوشحالي جريان خون درسطح بدن افزايش مي‌يابد و درحالت غم واندوه ونگراني کاهش مي‌يابد (پلاچيک، 1385). خلاصه مطلب اين‌که درهنگام شادي حالت‌هايي نظير لذت،آسودگي، خرسندي، سعادت،شوق،تفريح، احساس غرور، لذت جسماني، وجد، خشنودي و حالت‌هايي از اين قبيل... به انسان دست مي‌دهد (گلمن، 1383). اندوه : آثار ناشي ازکمبود ومحروميت را به طور کاملاً طبيعي مي‌توان مشاهده کرد. اشکال مهم و پايدار اين آثار را ماليخوليا و يا روان‌پريشي ملال‌انگيز و تظاهرات طبيعي آنان را به نام حزن يا اندوه ناميده‌اند اندوه با عشق و شادي تضادي ذاتي دارد. داروين در اين مورد مي‌گويد «تمامي حالات يک فرد خوشحال درست متضاد آن حالاتي است که يک فرد غمگين از خود بروز مي‌دهد» (پلاچيک، 1385). درهنگام اندوه حالت‌هايي نظير غصه، تأثر، عبوسي، ماليخوليا، دلسوزي به حال خود،احساس تنهايي و حالت‌هايي از اين قبيل...به انسان دست مي‌دهد (همان منبع). نفرت: الگوي دفع يا نفرت در اساس يک نوع واکنش رهايي است که موجود زنده به وسيله آن ماده يا شئي را که خورده است دفع کند. داروين در تعريف نفرت مي‌گويد: نفرت در ساده‌ترين معني عبارت است از حالتي که ذائقه را آزار مي‌دهد و چون نفرت موجب رنجش مي‌شود همراه با حرکاتي مانند تحقير، اهانت، خوار شمردن، اکراه، بي‌رغبتي، بيزاري و... است (همان منبع). تعجب: احساس تعجب بيشتر با ترس و ساير هيجان‌ها همراه است. احساس تعجب به ترس تبديل مي‌شود و با علائمي نظير شگفتي، حيرت، بهت و از اين قبيل همراه است (همان منبع). 2-2-4.تاثیر مهارت‌های هیجانی بر وضعيت روانشناختي پژوهشگران مختلف ابراز داشته اند که مهارت‌های هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنا بخشی تجربه ها، داوری صحیح، تصمیم گیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیری چشمگیر می‌گذارد و افرادی که از مهارت‌های هیجانی بالایی‌ برخوردارند، قدرت بیشتری برای سازگاری با مسایل جدید روزانه دارند. هم چنین مهارت‌های هیجانی بالا با برون گرایی، انعطاف پذیری، دلپذیر و با توان بودن، هماهنگ کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آن‌ها بر مغز و رفتار همبستگی دارد (بردبار، 1384). در مقابل، مهارت‌های هیجانی پایین با رفتارهای مساله ساز درونی ، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسرده خویی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است (همان منبع). با ارزیابی مهارت‌های هیجانی می‌توان میزان موفقیت های فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیش بینی کرد. در بررسی ها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات مثبت است که آنان در خود ایجاد می کنند و برعکس افراد ناموفق کسانی اند که احساسات منفی را در خود پرورش می‌دهند.این عوامل احساسی مثبت عبارتند از احساس عزت نفس، دوست داشتن و عزیز داشتن خویش، خویشتن پذیری، خوش مشربی، ماجراجویی، بردباری و... ازجمله احساسات منفی می توان از بدبینی، ترس از شکست، اضطراب ، احساس ناتوانی، احساس حقارت ، ترس ازتنبیه ، احساس عدم امنیت ، فرار از پذیرش مسئولیت، احساس گناه و... نام برد (گنجی، 1381). دکتر "جیم نیومن" در کتاب خود به نام "ترمزهای خودرا رها کنید"، احساسات منفی را به نوعی ترمز در زندگی و احساسات مثبت را به نوعی گاز در زندگی تشبیه می کند که سرعت کامیابی را افزایش می دهد. بعضی شرکت ها برای استخدام کارکنان خود علاوه بر آزمون عمومی، آزمون خوش بینی و بدبینی هم اجرا می‌کنند. تحقیقات نشان داده است کسانی که در آزمون اخیر نمره خیلی خوش بین را به دست آورده اند بسیار موفق هستند، زیرا افراد خوش بین وقتی شکست می خورند، شکست را به عواملی نسبت می دهند که آنها را می‌شود تغییر داد و نا امید نمی شوند (هیلگارد، 1385). 2-2-5. تقویت مهارت‌های هیجانی مهارت‌های هیجانی به عنوان یک عامل سازمان دهنده برای تفکر و برنامه ریزی مربیان تعلیم وتربیت به اثبات رسیده است و به کوشش های پراکنده ای که به عنوان پیشگیری اولیه محسوب می شود، انسجام بخشیده و آن‌ها را در یک دیدگاه متحد ارائه می‌دهد، مثل برنامه هایی که بنیان مدرسه ای دارند و در پیشگیری از جنایت، پیشبرد سلامت روان ، سلامت عمومی و حتی پیشگیری از بیکاری استفاده می شوند (بردبار، 1384). یادگیری مهارت‌های هیجانی در منزل و با تعامل کودک- والد شروع می شود، بنابراین فرصت‌های یادگیری مهارت‌های هیجانی همیشه مساوی نیست چرا که ممکن است والدین محدودیت های روانی داشته و در نتیجه قادر به هدایت یک جریان یادگیری شناختی- هیجانی نباشند. هم چنین امکان دارد برخی از یادگیری‌ها در مدرسه صورت گیرد، مثلا در ارتباطات غیر رسمی معلم و کودک. جای دیگری که مهارت‌های هیجانی آموزش داده می‌شوند برنامه استاندارد می باشد. طبق نظر کارول دو فالکو (1997)، جوانان محتاج مهارت هایی هستند که معمولا در بطن یک برنامه آموزشي مدرسه به حساب نیامده است و این مهارت‌ها عبارتند از کنترل تکانه، کنترل استرس، حس همدلی، حل مساله و مساله گشایی. برای اینکه دانش آموزان را به مرحله آموزشی بالاتری برسانیم باید ببینیم در کجا و در چه حالتی هستند و به آن‌ها منابع و مهارت‌هایی ارایه دهیم تا بتوانند با عوامل فشار زا مقابله کرده و کنار بیایند و سپس بتوانند به یادگیری موثرتر بپردازند. بدون این مهارت‌های اجتماعی و هیجانی، عوامل فشار زا مانع از رسیدن دانش آموزان به ظرفیت بالقوه تحصیلی خود می‌شوند. دوفالکو از برنامه‌‌‌‌‌ها‌یی که مهارت های اجتماعی را به عنوان قسمتی از برنامه های جامع و مداوم آموزش می‌دهد حمایت کرده و می گوید: بهتر است این قابلیت ها از دیدگاه پیشگیری اجرا شوند یعنی برنامه‌هایی که برای همه دانش آموزان انجام می‌شود نه فقط دانش آموزان مشکل دار. این برنامه ها باید مانند سایر مهارتهای تحصیلی آموزش داده شوند که عبارت است ازارائه مطلب ، الگو، تمرین ، کاربرد و پاداش (بردبار، 1384). 2-2-6. نظریه های مهارت‌های هيجاني 2-2-6-1. نظریه مايروسالووي(1990) مدل مهارت‌های هيجاني ماير و سالووي يك رويكرد مبتني بر توانايي است.زماني كه آن‌ها براي نخستين باراين مفهوم را به كار بردند،مقصود آن‌ها اين بود كه توجه روشن تري نسبت به رابطه بين هيجان وشناخت (استدلال) ايجاد كنند در اين مدل، مهارت‌های هيجاني به عنوان توانايي درك وتظاهر هيجاني، فهم وبكار گيري هيجان‌ها واداره هيجانها جهت تقويت رشد شخصي تعريف مي شود.اما اخيرا سالووي و ماير درتجديد نظر درمورد تعريف اوليه خود مهارت‌های هيجاني را براساس كفايتهاي اختصاصي آن شامل : توانايي درك و ابراز هيجان به شكل صحيح تسهيل هيجاني تفكر فهم و تحليل اطلاعات هيجاني و به كار گيري آگاهي هيجاني توانايي تنظيم هيجاني جهت ارتقا رشد هيجاني و عقلاني و سلامت ، تعريف نمودند . با تعريف اخير از مفهوم مهارت‌های هيجاني، آن‌ها تحليل خود از توانايي هاي مرتبط با هيجان را به چهار حوزه از مهارت ها تقسيم كرده اند و آنها را رشته ناميده اند. دريك نتيجه گيري كلي مي توان گفت كه ماير و سالووي مهارت‌های هيجاني را به عنوان توانايي و استدلال درباره هيجان‌ها تعريف مي كنند. درنظرآنها ،مهارت‌های هيجاني نقش مهمي دربسياري ازحوزه هاي زندگي بازي مي كنند، اماساير مهارت‌ها وكفايت‌ها نيز مهم هستند . 2-2-6-2. رويكرد مختلط اين رويكرد مبتني بر توانايي وساير ويژگي‌ها، مانند انگيزش وحالت‌هاي هوشياري است كه مهارت‌های هيجاني را باسايرمهارت‌ها و ويژگي‌هايي مانند بهزيستي وسلامت، انگيزش وتوانايي برقراري رابطه با ديگران تركيب مي‌كند.باعموميت يافتن مهارت‌های هيجاني تعريف آن به طوراساسي تغيريافت. بابيان تغييرمختصرتوجه مولفان درمهارت‌های هيجاني به سمت مفهوم انگيزش(خودانگيزي)وروابط اجتماعي (اداره روابط) تغييرجهت يافت.اين تغييرمفهومي موجب شدكه توانايي فهم وپردازش با برخي از ويژگيهاي ديگر تركيب شود ويك رويكرد جديد درحوزه مهارت‌های هيجاني به نام رويكرد مختلط بوجودآيد . در قالب اين رويكرد يك مدل متفاوت ديگر توسط بار-آن در سال 1997 ايجاد شد و مهارت‌های هيجاني را شامل مجموعه اي از توانايي ها ، كفايتها و مهارت‌ها ي غير شناختي كه توانايي فرد را در كسب موفقيت در مقابله با شرايط و فشارهاي محيطي تحت تاثير قرار مي دهد تعريف نمود . بنابر توصيه بار- آن كساني‌كه در صدد تعريف و سنجش مفهوم مهارت‌های هيجاني هستند بايستي تا حد امكان اين مفهوم را روشن، دقيق و عملياتي تعريف كنند. در نتيجه، اين رويكرد موجب مي شود كه مفهوم مهارت‌های هيجاني ملموس تر شده و كار برد آن آسان تر گردد . 2-2-6-3. مدل مهارت‌های هيجاني گلمن (1995،1998) يكي از برجسته ترين نظريه پردازان مهارت‌های هيجاني دانيل گلمن است كه در ابتدا نظريه خود را با الهام از يافته هاي ماير و سالووي پايه ريزي كرد، اما وي رويكرد خود را بسط داده مولفه هاي زيادي را وارد چارچوب نظري خود كرد. گرچه برخي شباهت‌ها وپيوستگي بين نظريه گلمن و نظريه ماير و سالووي وجود دارد اما تفاوت‌هايي نيز بين آنها ديده مي شود، به عنوان مثال مدل مهارت‌های هيجاني گلمن شامل مولفه هايي مانند انگيزش وهمدلي است و اينها عواملي هستند كه ماير وسالووي معتقدند كه آن سوي مرز مهارت‌های هيجاني قابل گسترش اند . گلمن در سال 1995، پنج حوزه اصلي شامل : آگاهي از هيجان‌هاي خود مديريت هيجان‌ها خود انگيزي شناسايي هيجان‌های ديگران اداره روابط را جزء مهارت‌های هيجاني مشخص نمود. او سپس در سال 1998 رويكرد اوليه خود را گسترش داد تا مهارتهاي بيشتري را شامل شود و در نهايت مدل مهارت‌های هيجاني خود را مشتمل بر 25 كفايت اصلي مربوط كه در پنج مقياس جا داشتند پايه ريزي نمود . وي براين عقيده است كه افراد براي برتري يافتن بر چالشها بايد مهارت‌های هيجاني را پرورش دهند كه به قرار زير است: خودآگاهي : شناخت احساسات خود به هنگام وقوع آن‌ها از اركان اصلي مهارت‌های هيجاني است . توانايي نظارت لحظه به لحظه براحساسات، كليد بينش روانشناختي و خود شناسي است. آگاهي از هيجان‌ها به ويژه هنگام اخذ تصميم هاي مهم زندگي مانند انتخاب همسر يا يك حرفه، شخص را مطمئن تر مي سازد. گلمن خودآگاهي را ريشه و اساس مهارت‌های هيجاني مي‌داند و آن را چنين تعريف مي كند: درك عميق و روشن احساسات ، هيجان‌ها ، نقاط ضعف و قوت، نيازها وسائق هاي خود. وي معتقد است افرادي كه سطح خود آگاهي بالاتري دارند به دليل شناخت توانايي خود، هميشه از اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتري برخوردارند. اين افراد در كارهاي خود دقيق بوده و اميدواري آن‌ها غيرواقع بينانه نمي باشد و مسئوليتي را قبول مي كنند كه درحد توان آنها باشد.همچنين،اين افراد با خودوديگران صادق بوده وبه خوبي مي دانند كه هر احساس تا چه اندازه بر آن‌ها و اطرافيان تاثير مي گذارد . مديريت هيجان‌ها : ابراز واكنش هاي هيجاني مناسب ، قابليتي است كه براساس خود آگاهي تكوين مي يابد. توانايي تغيير عواطف منفي مانند اضطراب، خشم وافسردگي يك مهارت هيجاني مهم به شمار مي آيد . ويژگي انعطاف پذيري هيجاني به شخص درغلبه برمشكلات و موانع اجتناب ناپذير زندگي ياري مي رساند . افرادي كه فاقد توانايي خود تنظيي هستند ، دائما در معرض احساس پريشاني به سر مي برند. خود تنظيمي هيجاني به معني سركوب هيجان‌ها و يا ايجاد سد دفاعي محكم در برابر احساسات و خودانگيزي نيست ، بلكه بر عكس يك شيوه انتخاب براي نحوه ابراز احساست و روش ابراز آن‌هاست ، به شكلي كه اين روش ابراز بتواند هم جريان تفكر را تسهيل و هم از انحراف آن جلو گيري نمايد. خود انگيزي : توان تمركز بر هدفي خاص براي دستيابي به موفقيت ضروري است. خود كنترلي هيجاني مانند به تاخير انداختن ارضاي نيازها و كنترل تكانه ها، در دستيابي به اهداف زندگي بسيار حائز اهميت است. اشخاصي كه توان مهار هيجان‌هايشان را دارند و علي رغم نا كامي ، اميدوار وخوشبين هستند، عموما در انجام وظايف خود سازنده تر و موثر تر عمل مي كنند.بسياري از روانشناسان خودانگيزي را شرط بقاء مي‌دانند.به عقيده آنان انسان سالم هيچ كاري را بدون هدف از پيش تعيين شده، انجام نمي‌دهدو براي دستيابي به هدف ويا حتي انتخاب آن، خودانگيزي لازم است. شناسايي هيجان‌هاي ديگران (همدلي): همدلي يكي ديگر از مهارت‌هاي مبتني بر خود آگاهي هيجاني ، براي اثر بخشي روابط بين فردي بسيار بنيادي است. كساني كه با سرنخ هاي اجتماعي ظريف به خوبي آشنا هستند ،احساسات ديگران را خوب درك كرده و در روابط شغلي و شخصي شان بسيار موفق ترند. گلمن همدلي را عبارت از :"درك احساسات و جنبه هاي مختلف ديگران وانجام يك عمل مناسب و واكنش مورد علاقه آن" تعريف مي كند . اين مولفه با احساس مسئوليت درقبال ديگران نسبت بيشتري دارد، زيرا هر چه اطرافيان براي ما اهميت بشتري داشته باشند ، بيشتر سعي مي كنيم تا درمقابل آنها واكنش مناسبي نشان دهيم و شرايط واكنش مناسب نيز درك نوع احساس طرف مقابل است . اداره روابط (مهارت‌هاي اجتماعي): هنر برقراي رابطه به مهارت مديريت هيجان‌هاي ديگران نيازمند است. كفايت اجتماعي تعيين كننده محبوبيت، رهبري و اثرمندي بين فردي است . گلمن معتقد است افرادي كه تمايل دارند درايجاد رابطه باديگران موثرواقع شوند،بايد توانايي شناسايي،تفكيك وكنترل احساس خود را داشته باشند،سپس ازطريق همدلي يك رابطه مناسب برقرار كنند ،حتي دراين ميان خودانگيزي هم درميزان روابط اثرگذار است. هريك از اين پنج حوزه به ميزان زيادي مجموعه اي ازعادات وپاسخ هاي آموخته شده را نشان مي دهند،و درنتيجه مي توان با روش‌هاي مناسب ،آنها را بهبود بخشيد. (بردبار،1384). 2-2-6-4. مدل مهارت‌های هيجاني بار-آن (1997) مدل ديگر در حيطه رويكرد مختلط ، مدل مهارت‌های هيجاني بار-آن مي باشد. از نظر وي مهارت‌های هيجاني شامل مجموعه اي از توانايي‌ها، كفايت‌ها و مهارتهاي غير شناختي است كه توانايي فرد را براي كسب موفقيت در مقابله با رخدادها و فشارهاي محيطي تحت تاثير قرار مي‌دهد. اين رويكرد مهارت‌های هيجاني را عاملي مهم در تعيين موفقيت در زندگي مي‌داند. اين ديدگاه با ديدگاه تعاملي بم و آلن از اين جهت كه بر اهميت تمركز سنجش بر عوامل شخصي و موقعيتهاي محيطي در پيش بيني رفتار تاكيد دارد موافق است.مهارت‌های هيجاني در مدل بار-آن عبارتنداز: خودآگاهي هيجاني :خودآگاهي هيجاني توانايي تشخيص و درك احساسات است. اين مهارت تنها آگاهي از احساسات يك فرد و هيجانات وي نيست . بلكه همچنين شامل توانايي تمايز و تفاوت بين آن‌ها به منظور پي بردن به اين امر است كه شخص چه احساسي دارد و چرا اين احساس در او شكل گرفته است و همچنين به منظور پي بردن به آن چه سبب اين احساسات است . قاطعيت : توانايي بيان احساسات، عقايد وافكار ودفاع از حقوق خود به شيوه اي غيرمخرب است كه شامل 3 بعد است: توانايي بيان احساسات، توانايي بيان آشكار افكار و عقايد خود، اتخاذ تصميم راسخ و روشن حتي اگر با محروم شدن از بعضي امتيازات همراه باشد ( نائبی،1387) حرمت ذات : حرمت ذات، توانايي احترام به خود و پذيرش خود به عنوان شخصي اساسا خوب است. احترام به خود اصولا قبول و دوست داشتن خود آن گونه كه هستيم مي باشد . خود شكوفايي : خود شكوفايي به توانايي شناخت توانمندي‌هاي بالقوه خود اشاره دارد. اين بعد از هوش هيجاني تبيين جستجو براي غنا بخشيدن به زندگي است. خود شكوفايي مستمر و پويا براي كسب حداكثر رشد توانايي‌ها و استعدادهاست. خود شكوفايي به احساسات و توجه به خود وابسته است . استقلال: استقلال عبارت است از توانايي خود هدايتگري و خود كنترلي در تفكر و عمل و عدم وابستگي عاطفي مي‌باشد. افراد مستقل افرادي خود اتكا و دارای برنامه ريزي و تصميم گيري هاي مهم مي باشند. همدلي : عبارت است از توانايي آگاهي، درك و پذيرش احساسات ديگران و حساس بودن به اين كه آن‌ها چرا و چگونه و چه چيزي را احساس مي‌كنند. همدل شدن كسب توانايي يا شناخت هيجانات و عواطف ديگران است. افراد همدل نگران ديگران می‌شوند و به علائق آن‌ها توجه نشان مي دهند . روابط بين فردي: مهارت ارتباط بين فردي شامل تونايي برقراري وحفظ ارتباطات متقابل است كه صميميت وتعامل محبت آميز از ويژگيهاي آن است.ازويژگي‌هاي ارتباط مثبت بين فردي توانايي صميميت و محبت و انتقال دوستي به شخص ديگر است . مسئوليت پذيري اجتماعي: نشان دان خود به عنوان يك عضو سازنده ، شركت كننده و همكاري كننده دريك گروه اجتماعي است. اين توانايي شامل مسئول بودن است، حتي اگر به صورت شخصي از اين رابطه سود برده نشود .چنين افرادي داراي وجدان اجتماعي هستند و رفتارهاي آنها به صورت پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي جلوه گر مي شود. اين مولفه ها با توانايي انجام كاري براي ديگران يا با ديگران ، پذيرش ديگران وعمل مطابق با وجدان ،مرتبط است . حل مساله : توانايي شناسايي وتعريف مشكلات، همچنين ايجاد و انجام راه حل‌هاي بالقوه موثر است. حل مساله ماهيت چند مرحله اي دارد و شامل توانايي انجام مراحل زیر است : احساس وجود مشكل واحساس داشتن كفايت و انگيزه كافي براي مقابله موثر با آن تعريف وتدوين مشكل تا حد امكان تصميم گيري وانجام يكي از راه حل‌ها واقعيت سنجي : توانايي ارزيابي انطباق بين آن چه تجربه مي شود و آن چه عينا وجود دارد و شامل تحقيق در باره شواهد عيني براي تاييد، توجه و اثبات احساسات، ادراكات و انديشه هاست . انعطاف پذيري : توانايي منطبق ساختن عواطف، افكار و رفتار با موقعيتها و شرايط دائما در حال تغيير است . اين مهارت هيجاني به توانايي كلي فرد در سازگاري با شرايط نا آشنا ، غير قابل پيش بيني و پويا بر مي گردد. افراد انعطاف پذير افرادي فعال ، زرنگ و هميار هستند. تحمل فشار : توانايي مقاومت در برابر رويدادها و موقعيت‌هاي فشارزا بدون توقف از طريق سازگاري فعال و مثبت در برابر فشار. اين توانايي به معني پشت سر گذاشتن موقعيتهاي مشكل ساز بدون از پا در آمدن است. اين توانايي مبتني مي باشد بر: قابليت انتخاب روش‌هايي براي سازگاري با فشار تمايل خوشبينانه به تجارب جديد و تغييرات جديد و تمايل به داشتن توانايي غلبه بر مشكل موجود اين احساس كه شخص مي‌تواند موقعيت فشارزا را كنترل كند يا بر آن تاثير بگذارد . كنترل تكانه: توانايي مقاومت يا به تاخير انداختن تكانه، سائق يا وسوسه انجام عملي است. اين توانايي در پذيرش تكانه هاي پرخاشگري، خود دار بودن و كنترل خشم، پايين بودن تحمل نا كافي، ناتواني در كنترل مشكلات، فقدان خود كنترلي، آزارگري و رفتارهاي تند و غير قابل پيش بيني تجلي مي كند . خوش بيني: توانايي نگاه كردن به طرف روشن تر زندگي و حفظ يك نگرش مثبت حتي در رويارويي با بد اقبالي است. خوشبيني نشان دهنده اميد به زندگي و رويكرد مثبت به زندگي روزمره است . شادكامي: توانايي راضي بودن از زندگي خود،لذت بدن از خود وديگران وشاد بودن است. اين توانايي شامل رضايت از خود،خشنودي كلي وتوانايي لذت بردن از زندگي است.(علي نژاد، 1386) 2-4. يافته‌هاي پژوهشي در قلمرو موضوع مورد بررسي بسياري از دانشمندان و پژوهشگران كوشيده‌اند تا بر اساس نظريه‌هاي مختلف به مطالعه کیفیت زندگی زناشویی بپردازند. در اين تحقيقات به بررسي عوامل مختلف تاثيرگذار بر کیفیت زندگی زناشویی پرداخته شده است. نتايج اين تحقيقات نشان داده است كه کیفیت زندگی زناشویی پديده‌ايست كه از عوامل زمينه ساز مختلفي مانند جنسیت، خصوصيات رواني و شخصيتي فرد، سلامتی، نحوه فرزندپروری، وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي و استخدام، نگرش‌هاي مربوط به ازدواج و طلاق، روابط جنسي و تجارب ارتباطی قبلي افراد تاثير مي‌پذيرد (غلامعليان و احمدي،1387). ماد (2000) اثر آموزش مهارت‌های هیجانی را بر افزایش سازگاری 8 زوج مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان داد آموزش مهارت‌های هیجانی باعث افزایش سازگاری زوجی گروه آزمایش شده است. هالوگ، بوکوم و مارکمن (1988) در یک پیگیری سه ساله، یک گروه از زوج های آلمانی را که در یک برنامه ی پیش از ازدواج مربوط به مهارت های هیجانی شرکت کرده بودند، مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه، زوج ها به مدت سه سال پس از اجرای برنامه، تحت پیگیری قرار گرفتند. بعد از سه سال، زوج های شرکت کننده در برنامه که سپس ازدواج کرده بودند، در سطوح رضایتمندی از رابطه زناشویی، توافق، حل مسأله و رفتارهای ارتباطی مثبت، تفاوت های معناداری را با گروه مقایسه نشان دادند. در پژوهش فینی (1999) با عنوان رابطه بين دلبستگی و روش‌های حل تعارض و رضايت زناشويی، امنیت دلبستگی با رضايت زناشويی زوجين همبستگی مثبت داشت. همچنين مذاكره ‌دو جانبه درباره حل تعارض‌ها، مهمترين عامل واحدی بود كه رضايت از دواج را برای زنان و مردان پيش‌بينی می‌كرد. در اين پژوهش، در رابطه‌ بين دلبستگی ايمن و رضايت زناشويی، الگوهای ارتباطی فقط برای زنان متغير واسطه (ميانجی) بود. برای مردان الگوهای ارتباطی تنها به طور جزيی واسطه بين دلبستگی ايمن با رضايت از ازدواج بود و اضطراب درباره روابط، تفاوت در رضايت زناشويي را توجيه می‌كرد. از سوی دیگر پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند که آموزش مهارت‌های هیجانی به همسران موجب کاهش تعارض و افزایش رضایت زناشویی شده است. پژوهش‌های فراتحلیلی، اندازه اثر را برای درمان تعارض زناشویی به شیوه آموزش مهارت‌های هیجانی به همسران 90/0 گزارش کرده‌اند (دان و اسکویل،1995؛ به نقل از اعتمادی و همکاران،1385). بخشی از تحقیقات داخلی به بررسی رابطه بین مهارت‌های هیجانی، صمیمیت و امنیت عاطفی بر کیفیت زندگی زناشویی پرداخته‌اند. برای نمونه حيدري و اقبال (1389) طی پژوهشی به بررسی رابطه دشواري در تنظيم هيجاني، سبک‌هاي دلبستگي و صميميت با رضايت زناشويي در زوجين صنايع فولاد شهر اهواز پرداختند. نتايج نشان داد که بين دشواري در تنظيم هيجاني و رضايت زناشويي زوجين و بين سبک دلبستگي اجتنابي و رضايت زناشويي زوجين رابطه منفي معناداري وجود دارد. بين سبک دلبستگي ايمن و رضايت زناشويي زوجين رابطه مثبت معناداري وجود دارد. همچنین بين صميميت و رضايت زناشويي زوجين رابطه مثبت معناداري وجود دارد. نتايج حاصل از تحليل رگرسيون نيز حاکي از وجود رابطه چندگانه دشواري در تنظيم هيجاني، سبک‌هاي دلبستگي و صميميت با رضايت زناشويي زوجين بود. متولي، بختياري، علوي مجد و ازگلي (1388) در پژوهشی با عنوان رضايتمندي از زندگي زناشويي و صميميت زوجين در زنان باردار شاغل و غير شاغل شهر اردبيل نتیجه گرفتند که بين ميانگين رضايت زناشويي و صميميت کلي در زنان باردار غير شاغل و شاغل تفاوت معناداري وجود ندارد. بين حيطه‌هاي صميميت با رضايت زناشويي به جز صميميت بدني همبستگي معناداري مشاهده شد. احتشام زاده، مكوندي و باقري (1388) در تحقیقی رابطه بخشودگي، کمال گرايي و صميميت با رضايت زناشويي در جانبازان و همسران آنها را مورد مطالعه قرار دادند. نتايج تحليل همبستگي پيرسون نشان داد که بين بخشودگي و رضايت زناشويي رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنين ميان صميميت و رضايت زناشويي رابطه مثبت معنادار و ميان کمال گرايي و رضايت زناشويي رابطه منفي معنادار به دست آمد. نتايج حاصل از تحليل همبستگي چندگانه نيز حاکي از وجود رابطه چندگانه بين بخشودگي، کمال گرايي و صميميت با رضايت زناشويي بود و بخشودگي بهترين پيش‌بيني کننده ميزان رضايت زناشويي زوجين گزارش شد. در زمینه تحقیقات داخلی در حوزه مهارت‌های هیجانی می‌توان به پژوهشی اشاره کرد که بشارت (1384) در آن به بررسي تاثير هوش هيجاني بر كيفيت روابط اجتماعي پرداخت. يافته‌های این پژوهش نشان داد که بين هوش هيجاني و مشکلات بين‌فردی دانشجويان همبستگي منفي معنادار وجود دارد. هوش هيجاني، هم چنين با زمينه‌هاي مختلف مشکلات بين‌فردی دانشجويان، هم چون قاطعيت، مردم آميزي، صميميت، و مسئوليت پذيري، همبستگي منفي معنادار دارد. هوش هيجاني، با تقويت سلامت رواني، توان همدلي با ديگران، سازش اجتماعي، بهزيستي هيجاني، و رضايت از زندگي، مشکلات بين‌فردی را کاهش مي‌دهد و زمينه بهبود روابط اجتماعي را فراهم مي‌سازد. هوش هيجاني، هم چنين از راه ويژگي‌هاي ادراک هيجاني، آسان سازي هيجاني، شناخت هيجاني و مديريت هيجان‌ها، و با سازوکارهاي پيش بيني، افزايش توان کنترل، و تقويت راهبردهاي رويارويي کارآمد، به فرد کمک مي‌کند تا کيفيت روابط اجتماعي را بهتر سازد. قايدي، ثابتي، رستمي و شمس (1387) در پژوهشی ارتباط بين هوش هيجاني و سازوكارهاي دفاعي را مورد مطالعه قرار دادند. يافته‌هاي حاصل از این پژوهش نشان داد كه تنها بين سبك هاي دفاعي بالغ و نوروتيك با مولفه‌هاي هوش هيجاني رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بين دو جنس در ابعاد ادراك و تنظيم هيجانات و نمره كلي هوش هيجاني، تفاوت معناداري وجود داشت و دختران در اين سه عامل، نمرات بالاتري نسبت به پسران كسب كردند. نتايج تحليل رگرسيون نشان داد كه در بين دختران فقط سبك دفاعي بالغ پيش‌بيني‌كننده هوش هيجاني و مولفه هايش بود، در حالي كه در پسران، علاوه بر سبك دفاعي بالغ، سبك دفاعي نوروتيك نيز هوش هيجاني و مولفه‌هايش را پيش‌بيني مي‌كرد. به طور كلي، نتايج نشان داد كه آن دسته از افراد كه از سبك هاي دفاعي بالغ و نوروتيك استفاده مي‌كنند، از هوش هيجاني بالاتري برخوردارند. فاتحی زاده و احمدی (1384) نيز در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و ميزان رضايتمندی زناشويی که بر روی زوجين شاغل در دانشگاه اصفهان انجام دادند، نشان دادند که در هر دو گروه زنان و مردان همبستگی مثبت بالایی بين رابطه سازنده متقابل و رضايتمندی و همچنين همبستگی منفی بين رضايتمندی زناشويی و ارتباط اجتنابی متقابل وجود دارد. فهرست منابع احتشام زاده، پروين؛ مكوندي، بهنام و باقري، اشرف.(1388). رابطه بخشودگي، کمال گرايي و صميميت با رضايت زناشويي در جانبازان و همسران آنها. يافته هاي نو در روان شناسي; 4(12):123-136. احمدي، خ، آزاد، ا، ملازمانی،م و دیگران. (1384). بررسي وضعيت ازدواج و سازگاري زناشويي در بين كاركنان سپاه. طب نظامي، 7(2)،141-152. اعتمادی، عذرا؛ نوابی‌نژاد، شکوه؛ احمدی، سید احمد و فرزاد، ولی‌الله.(1385). بررسی اثربخشی زوج‌درمانی شناختی- رفتاری بر صمیمیت زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اصفهان. فصل‌نامه علمی-پژوهشی مطالعات روان‌شناختی. دوره 2 (1 و 2): 69-88 . آخرتی، محمود.(1386). بررسی و مقایسه عملکرد خانوادههای عادی و خانوادههای متقاضی طلاق. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران. دانشگاه تربیت معلم. باگاروزی، د(1387). زوج درمانی. ترجمه اندوز، ز و حمیدپور، ح. تهران، انتشارات: آسیم. برنشتاين، ف و برنشتاين، م.(1380). زناشويي درماني. ترجمه پور عابدي ناييني، ح و منشئي، غ. تهران: رشد. بشارت، محمدعلي.(1384). بررسي تاثير هوش هيجاني بر كيفيت روابط اجتماعي. مطالعات روانشناختي; 1(3-2):25-38. بک، آ.(1378). عشق هرگزکافی نیست. ترجمه قراچه داغی، م. تهران، انتشارات: آسیم. به پژوه، احمد و رمضاني، فريدون (1384). بررسي رضايت زناشويي والدين كودكان كم توان ذهني و كودكانعادي. علوم اجتماعي و انساني دانشگاهشيراز; 22(4(پیاپی 45)(ویژه نامه علومتربیتی)):72-81 بهاري، فرشاد؛ فاتحي زاده، مريم؛ احمدي، سيداحمد؛ مولوي، حسين و بهرامي، فاطمه(1390). تاثير آموزش مهارت هاي ارتباط همسران بر کاهش تعارض هاي زناشويي زوجهاي متعارض متقاضي طلاق پژوهش هاي روان شناسي باليني و مشاوره (مطالعات تربيتي و روان شناسي); 1(1):59-70. پیرمرادی، سعید.(1379). مفاهیم و تئوریهای کلیدی در خانواده درمانی. اصفهان. انتشارات جنگل. تابع بردبار، فريبا.(1383). بررسی مقايسه ای رضايت از زناشويي در ميان دانشجويان دختر و پسر متأهل ساكن در خوابگاه ، پايان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربيت مدرس. ثنایی ذاکر، باقر.(1386). مقدمۀ خانواده و خانواده درمانی. تهران. انتشارات بعثت. ثنايي ذاكر، باقر؛ فرزاد، ولي اله و فلاح زاده، هاجر. (1391). بررسي اثربخشي زوج درماني هيجان مدار و زوج درماني سيستمي تلفيقي بر کاهش اضطراب صميميت زوج ها. فصلنامه خانواده پژوهي; 8(32):465-484. جانسون، سوزان. ام. و ویفن، والری. ای. (1388). فرایند های دلبستگی در زوج درمانی و خانواده درمانی، ترجمه دکتر فاطمه بهرامی و همکاران، تهران: نشر دانژه. جدیدی، م و جان بزرگی، س (1388 )، بررسي و مقايسه باورهاي ارتباطي و تعارضات زناشويي در مردان ، سومين کنگره خانواده و سلامت جنسي ، تهران : دانشگاه شاهد. حسين پور، محمد. (1389). بررسي اثربخشي آموزش خانواده درماني به شيوه شناختي ـ رفتاري بر رضايت زناشويي. پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات خوزستان. حيدري، عليرضا و اقبال، فرشته.(1389). رابطه دشواري در تنظيم هيجاني، سبک‌هاي دلبستگي و صميميت با رضايت زناشويي در زوجين صنايع فولاد شهر اهواز. يافته هاي نو در روان شناسي ; 5(15):115-134. خمسه، اكرم.(1388). راهبردهاي جديد در زوج درماني. تهران؛ انتشارات ارجمند. دربان باشي، فريبرز.(1386). هوش هيجاني سازماني، تهران: انتشارات فرهنگ. سامانی، س.(1386). بررسی عمده ترین عوامل ایجادکننده درگیری های زناشویی در دانشجویان متاهل شیراز. فصلنامه خانواده پژوهي، 11(3)، 658-667. سلیمانیان، علي‌اكبر.(1387). بررسی مشکلات زناشویی زوجین هر دو شاغل. تازه های مشاوره، 24، 103 -122. سليمانيان، علی‌اکبر.(1376). بررسی تفکرات غير منطقی بر نارضايتی زناشويی. پايان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تربيت معلم. غلامعليان ، فهيمه و احمدي ، احمد (1387) ، کيفيت زندگي زناشويي ، فصلنامه تازه هاي روادرماني ، شماره 50 و 49 . فاتحی زاده، مريم. احمدی ، سيد احمد.(1384). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و ميزان رضايتمندی زناشويی زوجين شاغل در دانشگاه اصفهان .نشريه خانواده پژوهی ، سال اول ، شماره 2. فروتن، س.(1387). شیوع نارضایتی جنسی در میان متقاضیان طلاق. مجله پزشکی دانشور: 16 (78): 11-17. گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت.(1387). خانواده درمانی، ترجمه حمید رضا حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی و الهام ارجمند،تهران:نشر روان. گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت.(1389). خانواده درمانی، ترجمه حمید رضا حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی و الهام ارجمند،تهران:نشر روان. لطفعلی خانی، علی. (1386). بررسی عوامل اجتماعی و فردی موثر بر درخواست طلاق (بررسی تطبیقی در بین دو گروه از خانواده های درخواست دهنده طلاق و طلاق نگرفته شهر میاندوآب). پایانامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، دانشگاه پیام نور واحد مرکز تهران. متولي، رويا؛ بختياري، مريم؛ علوي مجد، حميد و ازگلي، گيتي.(1388). رضايتمندي از زندگي زناشويي و صميميت زوجين در زنان باردار شاغل و غير شاغل شهر اردبيل. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي اردبيل; 9(4 (پياپي 34)):315-324 . مرادي، مريم (1379). بررسي آموزش مهارتهاي زناشويي بر رضايت زناشويي، پايان نامه کارشناسي ارشد ، دانشگاه الزهرا. میراحمدی زاده، ع، نخعی، ن، طباطبایی،ح و شفیعیان،ر. (1382). رضايتمندی زناشویی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر آن در شیراز. اندیشه و رفتار، 4(8)، 57 -63. نیکولز، مایکل. شوارتز، ریچارد.(1387). خانواده درمانی. ترجمه محسن دهقانی و همکاران. تهران. انتشارات دانژه. یوسفنژاد، مائده.(1386). بررسی رابطه عملکرد خانواده با طرحوارههای ناسازگار و رضایت از زندگی در دانشجویان شهرستان بابل. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران. دانشگاه الزهرا. ياوري کرماني، مريم . (1387). بررسي رضايت مندي زناشويي ، پايان نامه کارشناس ارشد ، دانشگاه آزاد بيرجند. Bagarrozzi, D. A. (2001). Premarital education and training sequence (PETS): A 3-year follow-up of an experimental study. Journal of Counseling and Development, 63, 91-100. Bagby, R. M., Taylor, G. J., & Atkinsons. (1988). Alexithymia: A comparative study of three self-report measures, Journal of Psychosomatic Research, 32 (3), 107-116. Bowling, T., & Hill ,M. (2005). An overview of marriage enrichment. The Family Journal, 13(1), 87-94. Bradbury T.N. fincham , F.D beach , S.R.H. (2000) Research on the nature and determinants of marital satisfaction. Cordova, J. V. (2007). Intimate safety: Measuring the private experience of intimacy (not published). Cordova, J. V., & Scott, R. (2001). Intimacy: A behavioral interpretation. The Behavior Analyst, 24, 75-86. Cordova, J. V., Gee, C. B., & Warren, L. Z. (2005). Emotional skillfulness in marriage: Intimacy as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction. Journal of Social and Clinical Psychology, 24(2), 218-235. Dorian, M, & Cordova, J. V., (2004). Observing intimacy in couples’ interactions. Invited chapter in P. K. Kerig & D. Baucom (Eds.), Couple observational coding systems. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates. Ellis, A. (2004). Rational - Emotive Couples Therapy. New York pergamon press. Feeney, J. A. (1999). "Adult Romantic Attachments and Couple Relationships" In J. Cassidy & P. R. Shaver (eds.) Handbook of attachment theory, research, and clinical applications. London, The Guilford Press. Goleman, D.(1998). Working with emotional intel- ligence. New York : Bantam Books. Gottman, J. (1997). Emotional Intelligence, Introduction taken from the book raising an Emotionally Intelligent Child. Journalism Quarterly, N 60, 615-621. Hahlweg, k. , Baucom, D. H. and Markman, H. (1988). Recent advances in therapy and prevention. In I. R. H. Fallon (Ed.), Handbook of behavioral family therapy. New York: Guilford Press. Lawrence , E., & Brabdury . T. N. (2001). Physical agression and marital disfunction. New York: Guilford. Mirgain, S. A. (2003) The emotional life of marriages: An investigation of emotional skillfulness and its effects on marital satisfaction and intimacy. PhD. dissertation, University of Illinois at Urbana-Champaign, United States -- Illinois. Retrieved November 4, 2007, from ProQuest Digital Dissertations database. (Publication No. AAT 3086142) Mirgain, S., & Córdova, J. V. (2007). Emotion skills and marital health: The association between observed and self-reported emotion skills, intimacy, and marital satisfaction. Journal of Social and Clinical Psychology, 26, 941-967. Mudd, J. E. (2000). Solution – Focused Therapy and Communication Skills Training: An integrated approach to couples therapy. Thesis submitted to the Faculty of the Virginia Polytechnic Institute and State University in partial fulfillment of the requirements for the degree of Master of Science In Human Development. Virginia: Blacksburg. Patrick, S., Sells, J. N., Giordano, F. G. & Follerud, T.R. (2007). Intimacy, differentiation, and personality variables as predictors of marital satisfaction. The Family Journal, 15; 359- 367. Salovey P, Mayer JD, Caruso D, (2000). Emotional intelligence meets traditional standards for intelligence. J Intelligence; 27(4): 267-298.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش کتاب و تحقیقات و پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید